🌻🌻🌻معنویت در قرآن کدام است؟
حال چرا بسیاری به اسلام بمثابه یک دکترین معنوی نگاه میکنند؟ در طول تاریخ ادیان کوشیدهاند خود را تنها منبع معنویت نشان دهند حال آنکه چنین نیست و من در نوشتههای متعدد این گفته نادرست را نقد کردهام. در مورد اسلام این جعل سازی از جانب مسلمانان به اوج میرسد. در تمام کشورهای مسلمان و نیز در نزد تمام ایدئولوگهای اسلامگرا در غرب و تمام شبکههای دینی و اسلاموفیل، بدون آنکه مخالفی آزادی ابراز نظر داشته باشد، اسلام بعنوان دین صلح و معنویت معرفی میگردد. در سراسر اپوزیسیون دینی و بخش مهمی از غیر مذهبیهای ایران نیز این ایدئولوژی پخش میشود. این دین از ابتدای زندگیاش با تجاوز و خشونت و سرکوب انسانها توام بوده است. بعلاوه در اسلام تاکید بر بردگی روانی انسان نسبت به الله، بعنوان سمبول معنویت معرفی شده است. تمام آیت اللههای حوزوی و نواندیشان دینی و اصلاح طلبان، جعلسازان معنویت بوده و بردگی ما را آزادی معرفی نمودهاند. در کنار آخوندها، همه ایدئولوگهای اسلامی مانند آل احمد و مهدی بازرگان، علی شریعتی، عبدالکریم سروش، چنین وانمود کردهاند که کنار زدن اسلام بیانگر سقوط ارزشها و نیهیلیسم و پوچی در جامعه است و با از بین رفتن اسلام و شیعه، زندگی انسانی تباه گشته و هیچ معنویتی برای آن باقی نمیماند. با توجه به این پروپاگاند تاریخی در ذهن جامعه، اسلام برابر معنویت است.
ایدئولوگهای اسلامی برآنند قرآن از آنجایى که هماهنگ با خلقت و فطرت انسان است، هم ارزش هاى مادى و هم ارزش هاى معنوى را در نظر مى گیرد. میتوان پرسید در واقع ارزش انسان برای قرآن کدام است؟ حقوق زن آزاد کدامند؟ معنای عشق انسانی و عشق دو فرد نسبت به یکدیگر چیست؟ هنگامی که قرآن انسانها را به مومن از یکسو و از سوی دیگر به جبهه وسیع کافر و مشرک و منافق و گناهکار و زناکار تقسیم میکند بر کدام اتوریته روشنفکری و اجتماعی و سیاسی و تمدنی چنین معیار سازی را انجام میدهد؟ قرآن منشوری از یک جامعه قبیلهای و تبعیض گرا و استعمارگر است، بنابراین در تناقض با تمدن کهن و تمدن مدرن است، در تناقض با برابری انسانها و برابری زن و مرد است و فاقد اتوریته فکری مورد احترام است.
حال به قرآن توجه کنید. بعنوان نمونه هنگامى که قرآن سخن از انتخاب همسر به میان مى آورد، مى گوید: «الزَّانِى لاَ یَنکِحُ الاَّ زَانِیَهً اَوْ مُشْرِکَهً وَالزَّانِیَهُ لاَ یَنکِحُهَا اِلاَّ زَان اَوْ مُشْرِکٌ وَحُرِّمَ ذَلِکَ عَلَى الْمُوْمِنِینَ». مرد زناکار جز با زن زناکار یا مشرک ازدواج نمى کند، و زن زناکار را جز مرد زناکار یا مشرک به ازدواج خود در نمى آورد، و این کار بر مومنان حرام شده است. (سوره نور، آیه۳)
«وَلاَ تَنکِحُوا الْمُشْرِکَاتِ حَتَّى یُوْمِنَّ وَلاََمَهٌ مُّوْمِنَهٌ خَیْرٌ مِّنْ مُّشْرِکَه وَلَوْ اَعْجَبَتْکُمْ وَلاَ تُنکِحُوا الْمُشْرِکِینَ حَتَّى یُوْمِنُوا وَلَعَبْدٌ مُّوْمِنٌ خَیْرٌ مِنْ مُّشْرِک وَلَوْ اَعْجَبَکُمْ اُوْلَئِکَ یَدْعُونَ اِلَى النَّارِ وَاللهُ یَدْعُوا اِلَى الْجَنَّهِ وَالْمَغْفِرَهِ بِاِذْنِهِ». و با زنان مشرک و بت پرست، تا ایمان نیاوردهاند، ازدواج نکنید، مگر که ایمان آرند و همانا کنیزکی با ایمان بهتر از زن آزاد مشرک است هرچند از جمالش بشگفت آئید و زن به مشرکان ندهید مگر آنکه ایمان آرند و همانا بنده مومن بسی بهتر از آزاد مشرک است، هر چند از مال و حسن او به شگفت آئید. مشرکان شما را از راه جهل به آتش دوزخ خوانند و خدا از راه لطف به بهشت و آمرزش دعوت کند. (سوره بقره آیه۲۲۱).
حال چرا بسیاری به اسلام بمثابه یک دکترین معنوی نگاه میکنند؟ در طول تاریخ ادیان کوشیدهاند خود را تنها منبع معنویت نشان دهند حال آنکه چنین نیست و من در نوشتههای متعدد این گفته نادرست را نقد کردهام. در مورد اسلام این جعل سازی از جانب مسلمانان به اوج میرسد. در تمام کشورهای مسلمان و نیز در نزد تمام ایدئولوگهای اسلامگرا در غرب و تمام شبکههای دینی و اسلاموفیل، بدون آنکه مخالفی آزادی ابراز نظر داشته باشد، اسلام بعنوان دین صلح و معنویت معرفی میگردد. در سراسر اپوزیسیون دینی و بخش مهمی از غیر مذهبیهای ایران نیز این ایدئولوژی پخش میشود. این دین از ابتدای زندگیاش با تجاوز و خشونت و سرکوب انسانها توام بوده است. بعلاوه در اسلام تاکید بر بردگی روانی انسان نسبت به الله، بعنوان سمبول معنویت معرفی شده است. تمام آیت اللههای حوزوی و نواندیشان دینی و اصلاح طلبان، جعلسازان معنویت بوده و بردگی ما را آزادی معرفی نمودهاند. در کنار آخوندها، همه ایدئولوگهای اسلامی مانند آل احمد و مهدی بازرگان، علی شریعتی، عبدالکریم سروش، چنین وانمود کردهاند که کنار زدن اسلام بیانگر سقوط ارزشها و نیهیلیسم و پوچی در جامعه است و با از بین رفتن اسلام و شیعه، زندگی انسانی تباه گشته و هیچ معنویتی برای آن باقی نمیماند. با توجه به این پروپاگاند تاریخی در ذهن جامعه، اسلام برابر معنویت است.
ایدئولوگهای اسلامی برآنند قرآن از آنجایى که هماهنگ با خلقت و فطرت انسان است، هم ارزش هاى مادى و هم ارزش هاى معنوى را در نظر مى گیرد. میتوان پرسید در واقع ارزش انسان برای قرآن کدام است؟ حقوق زن آزاد کدامند؟ معنای عشق انسانی و عشق دو فرد نسبت به یکدیگر چیست؟ هنگامی که قرآن انسانها را به مومن از یکسو و از سوی دیگر به جبهه وسیع کافر و مشرک و منافق و گناهکار و زناکار تقسیم میکند بر کدام اتوریته روشنفکری و اجتماعی و سیاسی و تمدنی چنین معیار سازی را انجام میدهد؟ قرآن منشوری از یک جامعه قبیلهای و تبعیض گرا و استعمارگر است، بنابراین در تناقض با تمدن کهن و تمدن مدرن است، در تناقض با برابری انسانها و برابری زن و مرد است و فاقد اتوریته فکری مورد احترام است.
حال به قرآن توجه کنید. بعنوان نمونه هنگامى که قرآن سخن از انتخاب همسر به میان مى آورد، مى گوید: «الزَّانِى لاَ یَنکِحُ الاَّ زَانِیَهً اَوْ مُشْرِکَهً وَالزَّانِیَهُ لاَ یَنکِحُهَا اِلاَّ زَان اَوْ مُشْرِکٌ وَحُرِّمَ ذَلِکَ عَلَى الْمُوْمِنِینَ». مرد زناکار جز با زن زناکار یا مشرک ازدواج نمى کند، و زن زناکار را جز مرد زناکار یا مشرک به ازدواج خود در نمى آورد، و این کار بر مومنان حرام شده است. (سوره نور، آیه۳)
«وَلاَ تَنکِحُوا الْمُشْرِکَاتِ حَتَّى یُوْمِنَّ وَلاََمَهٌ مُّوْمِنَهٌ خَیْرٌ مِّنْ مُّشْرِکَه وَلَوْ اَعْجَبَتْکُمْ وَلاَ تُنکِحُوا الْمُشْرِکِینَ حَتَّى یُوْمِنُوا وَلَعَبْدٌ مُّوْمِنٌ خَیْرٌ مِنْ مُّشْرِک وَلَوْ اَعْجَبَکُمْ اُوْلَئِکَ یَدْعُونَ اِلَى النَّارِ وَاللهُ یَدْعُوا اِلَى الْجَنَّهِ وَالْمَغْفِرَهِ بِاِذْنِهِ». و با زنان مشرک و بت پرست، تا ایمان نیاوردهاند، ازدواج نکنید، مگر که ایمان آرند و همانا کنیزکی با ایمان بهتر از زن آزاد مشرک است هرچند از جمالش بشگفت آئید و زن به مشرکان ندهید مگر آنکه ایمان آرند و همانا بنده مومن بسی بهتر از آزاد مشرک است، هر چند از مال و حسن او به شگفت آئید. مشرکان شما را از راه جهل به آتش دوزخ خوانند و خدا از راه لطف به بهشت و آمرزش دعوت کند. (سوره بقره آیه۲۲۱).