📚
بچه که بودم
از نردبان شکسته ای بالا رفتم
مادرم درازترین دستش را به سمتم گرفته بود
من اما افتادنم را به آغوش او نسپردم
امروز از نرده های اسکلتم آویزانم
در سرم... تموُّج آواهایی بی فحواست
و با تبختر آن سالها
از هره ی بلندم به سطحِ کبودِ کنجکاوی پریده ام
چه میخواسته ام مگر؟
جز اینکه زمین تختخوابی را در خراش جمجمه ام فرو کند
این را
برای تو که به شرط ِ چیزی نگران منی باید میگفتم
#سپیده_مختاری
📝سرزمین شعر و نثرهای ناب
" با ما در این نشریه مجازی همراه باشید ."
📖📙
با شاعران و نویسندگان معاصر ایران و جهان
https://telegram.me/sarzamin_sher_nab
بچه که بودم
از نردبان شکسته ای بالا رفتم
مادرم درازترین دستش را به سمتم گرفته بود
من اما افتادنم را به آغوش او نسپردم
امروز از نرده های اسکلتم آویزانم
در سرم... تموُّج آواهایی بی فحواست
و با تبختر آن سالها
از هره ی بلندم به سطحِ کبودِ کنجکاوی پریده ام
چه میخواسته ام مگر؟
جز اینکه زمین تختخوابی را در خراش جمجمه ام فرو کند
این را
برای تو که به شرط ِ چیزی نگران منی باید میگفتم
#سپیده_مختاری
📝سرزمین شعر و نثرهای ناب
" با ما در این نشریه مجازی همراه باشید ."
📖📙
با شاعران و نویسندگان معاصر ایران و جهان
https://telegram.me/sarzamin_sher_nab