🔹 جایگاه " مردم" در اندیشه شریعتی! 🔹
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
🌱دوران کنونی را زمانه پوپولیست ها نامیده اند از آن رو که شواهدی قوی از ظهور نمایندگان آنها را در عرصه جامعه و سیاست می بینیم. جدای از امریکای کنونی که بسیاری ترامپ را پوپولیستی تمام عیار می انگارند تحولات اروپای چند سال اخیر نشان داده است که این گرایش توانسته در سایه سر دادن شعارهای افراطی علیه مهاجرین به ویژه مسلمانان و با تاکید بر معضلاتی همچون بیکاری و گسست اجتماعی بخش قابل توجهی از شهروندان را حول اهداف و شعارهای خود بسیج کند! واژه پوپولیسم را" مردم انگیزی" ترجمه کرده اند به این معنا که رهبران این جریان می کوشند تا با تکیه بر احساسات مردمی به قدرت رسیده و امیال و سیاست های خود را اجرایی نمایند! از همین رو معمولا جهانیان نگرشی منفی نسبت به سیاستمداران پوپولیست داشته و همواره به ویژه در ایام انتخابات شهروندان را از رای دادن به آنها انذار می دهند. در ایران هم تجربه ناگوار دوران احمدی نژاد دلیلی مضاعف شد تا سخن گفتن از مردم به عوام فریبی و مردم سواری تعبیر شود. اما تحولات عرصه نظری جهان به ویژه آنچه از آن به " سیاست رادیکال" تعبیر می شود، نشان می دهد که " پوپولیسم" در حال تن دادن به تفسیری رادیکال تر از" مردم انگیزی" های ایام انتخابات دارد. کل داستان هم از این قرار است که عرصه سیاست در جهان هر چه بیشتر به سمت حذف مردم از تاثیرگذاری بر سرنوشت آینده جامعه خود حرکت می کند. به تناسب افزایش فعالیت احزاب، بدبینی به سیاست و سیاستمداران هر روز بیشتر شده و " مردم" به حاشیه ای از عرصه تصمیم سازی ها تبدیل می شوند. احزاب تبدیل به الیگارشی هایی شده اند که قانون آهنین آن( میشلز) ایجاب می کند که هر چه بسته تر و غیر شفاف تر عمل کنند! در چنین زمینه ای است که گروهی از بازگرداندن نقش تاثیرگذار پیشین به مردم سخن گفته و " در ستایش پوپولیسم" را فریاد می زنند! حال با توجه به دوگانه معنایی که از واژه " مردم" شکل گرفته بهتر می توان از " جایگاه مردم در اندیشه شریعتی" سخن گفت. شریعتی را می توان مردمی ترین روشنفکر معاصر ایران نام نهاد که آموزه هایش نه تنها بر وقوع یکی از مهمترین انقلاب های اواخر قرن گذشته تاثیری مستقیم نهاد بلکه به ترجیع بند کلام روزمره اقشار گسترده ای از مردم تبدیل شد! مردمی بودن رویکرد روشنفکرانه شریعتی آن زمانی اهمیتی وافر می یابد که یادآوری کنیم نسل پیشین روشنفکران دینی و عرفی از ملکم خان و مستشارالدوله گرفته تا سید جمال همگی به نوعی نخبه گرا، و در پی اقناع قدرت مستقر برای کاهش استبداد و حرکت در مسیر قانون بوده اند. در این میان اما این شریعتی و آل احمد بودند که آشکارا رویکرد اصلاح از پایین و آگاهی بخشی عمومی را با هدف رقم زدن تحولات اجتماعی برگزیدند. اما اکنون پرسش اصلی این است که میان "مردم انگیزی" رایج جهانی با "مردم گرایی" مورد نظر شریعتی چه تفاوت هایی وجود دارد؟ از همین رو در ادامه می کوشم تا به پنج مورد اختلافی در این زمینه اشاره کنم:
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
🌱دوران کنونی را زمانه پوپولیست ها نامیده اند از آن رو که شواهدی قوی از ظهور نمایندگان آنها را در عرصه جامعه و سیاست می بینیم. جدای از امریکای کنونی که بسیاری ترامپ را پوپولیستی تمام عیار می انگارند تحولات اروپای چند سال اخیر نشان داده است که این گرایش توانسته در سایه سر دادن شعارهای افراطی علیه مهاجرین به ویژه مسلمانان و با تاکید بر معضلاتی همچون بیکاری و گسست اجتماعی بخش قابل توجهی از شهروندان را حول اهداف و شعارهای خود بسیج کند! واژه پوپولیسم را" مردم انگیزی" ترجمه کرده اند به این معنا که رهبران این جریان می کوشند تا با تکیه بر احساسات مردمی به قدرت رسیده و امیال و سیاست های خود را اجرایی نمایند! از همین رو معمولا جهانیان نگرشی منفی نسبت به سیاستمداران پوپولیست داشته و همواره به ویژه در ایام انتخابات شهروندان را از رای دادن به آنها انذار می دهند. در ایران هم تجربه ناگوار دوران احمدی نژاد دلیلی مضاعف شد تا سخن گفتن از مردم به عوام فریبی و مردم سواری تعبیر شود. اما تحولات عرصه نظری جهان به ویژه آنچه از آن به " سیاست رادیکال" تعبیر می شود، نشان می دهد که " پوپولیسم" در حال تن دادن به تفسیری رادیکال تر از" مردم انگیزی" های ایام انتخابات دارد. کل داستان هم از این قرار است که عرصه سیاست در جهان هر چه بیشتر به سمت حذف مردم از تاثیرگذاری بر سرنوشت آینده جامعه خود حرکت می کند. به تناسب افزایش فعالیت احزاب، بدبینی به سیاست و سیاستمداران هر روز بیشتر شده و " مردم" به حاشیه ای از عرصه تصمیم سازی ها تبدیل می شوند. احزاب تبدیل به الیگارشی هایی شده اند که قانون آهنین آن( میشلز) ایجاب می کند که هر چه بسته تر و غیر شفاف تر عمل کنند! در چنین زمینه ای است که گروهی از بازگرداندن نقش تاثیرگذار پیشین به مردم سخن گفته و " در ستایش پوپولیسم" را فریاد می زنند! حال با توجه به دوگانه معنایی که از واژه " مردم" شکل گرفته بهتر می توان از " جایگاه مردم در اندیشه شریعتی" سخن گفت. شریعتی را می توان مردمی ترین روشنفکر معاصر ایران نام نهاد که آموزه هایش نه تنها بر وقوع یکی از مهمترین انقلاب های اواخر قرن گذشته تاثیری مستقیم نهاد بلکه به ترجیع بند کلام روزمره اقشار گسترده ای از مردم تبدیل شد! مردمی بودن رویکرد روشنفکرانه شریعتی آن زمانی اهمیتی وافر می یابد که یادآوری کنیم نسل پیشین روشنفکران دینی و عرفی از ملکم خان و مستشارالدوله گرفته تا سید جمال همگی به نوعی نخبه گرا، و در پی اقناع قدرت مستقر برای کاهش استبداد و حرکت در مسیر قانون بوده اند. در این میان اما این شریعتی و آل احمد بودند که آشکارا رویکرد اصلاح از پایین و آگاهی بخشی عمومی را با هدف رقم زدن تحولات اجتماعی برگزیدند. اما اکنون پرسش اصلی این است که میان "مردم انگیزی" رایج جهانی با "مردم گرایی" مورد نظر شریعتی چه تفاوت هایی وجود دارد؟ از همین رو در ادامه می کوشم تا به پنج مورد اختلافی در این زمینه اشاره کنم: