🔹 چرا تا این حد احساس درماندگی می کنیم؟!
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
🌱تلاطم های اخیر بازار ارز، سکه، خودرو و موبایل در کنار گرانی های افسار گسیخته و بی اعتنایی دولت نسبت به آنچه در اقتصاد کشور می گذرد موج جدیدی از ناامیدی و درماندگی ایجاد کرده است. عملکرد درخشان تیم ملی هم اگر چه التیامی اندک بر این زخم کهنه محسوب می شد ولی نتوانست در روند کلی جریان تغییر معناداری ایجاد کند. به نظر می رسد اکنون مردم با احساسی از فروپاشی همه چیز در ناخودآگاه خویش روبرو هستند که فقط زمان و مکان وقوع آن را نمی دانند! اما چرا اوضاع تا این حد ناامید کننده به نظر می رسد؟ گمان می کنم که ما اکنون با پنج هم آیندی نگران کننده روبرو هستیم:
🔹 پیوند بی افقی- بی قدرتی: دوران کنونی را عصر بی افقی برای ایرانیان می توان نامید. ائتلافی از فقدان چشم اندازهای امید برای تغییرات معنادار، در کنار احساس عمیق بی قدرتی برای انجام تحولات حتی بسیار کوچک جهت بهبود زیست جمعی! همین می شود که سقف آرزوها مدام پایین تر می آید و ما به روزمره گی و کسالت هر چه بیشتر می کشاند. وضعیتی که در آن حتی سخن گفتن از بهبود هم بی معنا و ساده لوحانه جلوه می کند!
🔹 پیوند بحران ها- منافع: در حالی که ایران هم اکنون در معرض هجوم بحران های متعدد آب، ریزگردها، فساد سیستمی، نظام بانکی، صندوق های بازنشستگی و ... قرار گرفته است، همزمان شاهد اوج گرفتن سودجویی های اقتصادی و ارزی هم هستیم! منفعت طلبی هایی که اکنون دامان بیشتر ما را آلوده ساخته و وادارمان می کند تا هر یک از این خوان نعمت و آشفته بازار چیزی را به یغما ببریم! روشن است که با ادامه چنین وضعیتی صرفا باید شاهد تشدید هر چه بیشتر بحران های یاد شده باشیم!
🔹 پیوند بحران روشنفکری- بی اعتمادی عمومی: روشنفکران در همه جوامع پیامبران تغییر و منادیان امید هستند. همان کسانی که چشم اندازهای تحول و پیشرفت را فراروی جامعه ترسیم کرده و مردم را به پویش و کوشش فرا می خوانند. اما به نظر می رسد که اکنون روشنفکری در جهان و ایران با بحران مخاطب روبرو شده است! بی اعتمادی عمومی گریبان روشنفکران را گرفته و میان مایگی سلبریتی ها را جایگزین آن ها ساخته است. نتیجه البته محو شدن افق های امیدآفرین آینده است!
🔹 پیوند نابسامانی داخلی- تعلیق جهانی: اگر در روزگار اوباما امید داشتیم که با حل بحران هسته ای می توانیم بر مشکلات داخلی فائق آییم اکنون اما با گره خوردن مشکلات داخلی با سیاست خارجی با وضعیت دشوارتری مواجه شده ایم! جهان پساترامپ بیش از همیشه پیش بینی ناپذیر شده و ما را در نوعی تعلیق جهانی رها ساخته است! شاید اگر می توانستیم شجاعانه گشایش هایی در فضای سیاسی کشور ایجاد و انسجام ملی را به آن بازگردانیم راهی برای خروج از این تعلیق نیز می یافتیم!
🔹 پیوند ناامیدی- فرسایش اجتماعی: ناامیدی موجود جنبه های سیاسی- اجتماعی عمیقی دارد. امید زاییده وجود اعتماد و پیوندهای اجتماعی قوی در جامعه است. در حالی که هم اکنون بسیاری از شاخص ها بیانگر سقوط سرمایه اجتماعی در ابعادی مانند اخلاق، اعتماد، مشارکت جویی و مسئولیت پذیری هستند! از همین رو برخی از جامعه شناسان از پدید آمدن فرسایش اجتماعی سخن می گویند. وضعیتی که در آن امید آفرینی نه با سخنان و شعارهای پرطمطراق بلکه با تغییر مشهود در شرایط سیاسی- اجتماعی کنونی قابل دستیابی است!
🔹 نکته پایانی: احساس عمیق درماندگی عقلانیت را از فرد و جامعه می ستاند و اعتراض، خشونت و شورش را جایگزین می سازد! اعتراضاتی که به خشونت می گرایند فقط با زبان تخریب سخن می گویند و ساکتین را به مماشات با حاکمان و خیانت به ملت متهم می سازند! فرجام کار هم چند پارگی ملت و مشروعیت زدایی از حکومت است.
دریغ است ایران که ویران شود!
@solati_mehran
#درماندگی
#پیوند
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
🌱تلاطم های اخیر بازار ارز، سکه، خودرو و موبایل در کنار گرانی های افسار گسیخته و بی اعتنایی دولت نسبت به آنچه در اقتصاد کشور می گذرد موج جدیدی از ناامیدی و درماندگی ایجاد کرده است. عملکرد درخشان تیم ملی هم اگر چه التیامی اندک بر این زخم کهنه محسوب می شد ولی نتوانست در روند کلی جریان تغییر معناداری ایجاد کند. به نظر می رسد اکنون مردم با احساسی از فروپاشی همه چیز در ناخودآگاه خویش روبرو هستند که فقط زمان و مکان وقوع آن را نمی دانند! اما چرا اوضاع تا این حد ناامید کننده به نظر می رسد؟ گمان می کنم که ما اکنون با پنج هم آیندی نگران کننده روبرو هستیم:
🔹 پیوند بی افقی- بی قدرتی: دوران کنونی را عصر بی افقی برای ایرانیان می توان نامید. ائتلافی از فقدان چشم اندازهای امید برای تغییرات معنادار، در کنار احساس عمیق بی قدرتی برای انجام تحولات حتی بسیار کوچک جهت بهبود زیست جمعی! همین می شود که سقف آرزوها مدام پایین تر می آید و ما به روزمره گی و کسالت هر چه بیشتر می کشاند. وضعیتی که در آن حتی سخن گفتن از بهبود هم بی معنا و ساده لوحانه جلوه می کند!
🔹 پیوند بحران ها- منافع: در حالی که ایران هم اکنون در معرض هجوم بحران های متعدد آب، ریزگردها، فساد سیستمی، نظام بانکی، صندوق های بازنشستگی و ... قرار گرفته است، همزمان شاهد اوج گرفتن سودجویی های اقتصادی و ارزی هم هستیم! منفعت طلبی هایی که اکنون دامان بیشتر ما را آلوده ساخته و وادارمان می کند تا هر یک از این خوان نعمت و آشفته بازار چیزی را به یغما ببریم! روشن است که با ادامه چنین وضعیتی صرفا باید شاهد تشدید هر چه بیشتر بحران های یاد شده باشیم!
🔹 پیوند بحران روشنفکری- بی اعتمادی عمومی: روشنفکران در همه جوامع پیامبران تغییر و منادیان امید هستند. همان کسانی که چشم اندازهای تحول و پیشرفت را فراروی جامعه ترسیم کرده و مردم را به پویش و کوشش فرا می خوانند. اما به نظر می رسد که اکنون روشنفکری در جهان و ایران با بحران مخاطب روبرو شده است! بی اعتمادی عمومی گریبان روشنفکران را گرفته و میان مایگی سلبریتی ها را جایگزین آن ها ساخته است. نتیجه البته محو شدن افق های امیدآفرین آینده است!
🔹 پیوند نابسامانی داخلی- تعلیق جهانی: اگر در روزگار اوباما امید داشتیم که با حل بحران هسته ای می توانیم بر مشکلات داخلی فائق آییم اکنون اما با گره خوردن مشکلات داخلی با سیاست خارجی با وضعیت دشوارتری مواجه شده ایم! جهان پساترامپ بیش از همیشه پیش بینی ناپذیر شده و ما را در نوعی تعلیق جهانی رها ساخته است! شاید اگر می توانستیم شجاعانه گشایش هایی در فضای سیاسی کشور ایجاد و انسجام ملی را به آن بازگردانیم راهی برای خروج از این تعلیق نیز می یافتیم!
🔹 پیوند ناامیدی- فرسایش اجتماعی: ناامیدی موجود جنبه های سیاسی- اجتماعی عمیقی دارد. امید زاییده وجود اعتماد و پیوندهای اجتماعی قوی در جامعه است. در حالی که هم اکنون بسیاری از شاخص ها بیانگر سقوط سرمایه اجتماعی در ابعادی مانند اخلاق، اعتماد، مشارکت جویی و مسئولیت پذیری هستند! از همین رو برخی از جامعه شناسان از پدید آمدن فرسایش اجتماعی سخن می گویند. وضعیتی که در آن امید آفرینی نه با سخنان و شعارهای پرطمطراق بلکه با تغییر مشهود در شرایط سیاسی- اجتماعی کنونی قابل دستیابی است!
🔹 نکته پایانی: احساس عمیق درماندگی عقلانیت را از فرد و جامعه می ستاند و اعتراض، خشونت و شورش را جایگزین می سازد! اعتراضاتی که به خشونت می گرایند فقط با زبان تخریب سخن می گویند و ساکتین را به مماشات با حاکمان و خیانت به ملت متهم می سازند! فرجام کار هم چند پارگی ملت و مشروعیت زدایی از حکومت است.
دریغ است ایران که ویران شود!
@solati_mehran
#درماندگی
#پیوند