صادق هدایت

یاحق!
دو سه ساعت دیگر سال نو خواهد شد. البته نه برای من برای دیگران، اگر هرکسی بگوید سال به سال دریغ از پارسال، من باید بگویم روز به روز دریغ از دیروز! حتی جای دریغ و تأسف هم باقی نمانده. احمقانه تر از آن است... بگذریم، به هرحال تبریکات ما را از دور بپذیرید و به رفقا ابلاغ کنید، این هم یک جور فورمول است. مردمان دنیا هم به همین فورمول‌ها دلخوشند.

"صادق هدایت"
"نامه به نورایی"
@SadeghHedayat1

وقتی امشب ساعت ۸ همچنان در رختخواب دراز کشیده بودم، که نه احساس خستگی داشتم و نه استراحت می‌کردم، و فقط نمی‌توانستم از رختخواب بلند شوم، از این جشن سال نو که در شرف آغاز بود احساس دلتنگی می‌کردم، همچنان که مانند سگی گمشده، اندوهگین آنجا دراز کشیده بودم.

"فرانتس کافکا"
"نامه به فلیسه"
@SadeghHedayat1

من همان قدر از شرح حال خودم رَم می‌کنم که در مقابل تبلیغات امریکایی مآبانه. آیا دانستن تاریخ تولدم به درد چه کسی می‌خورد؟ اگر برای استخراج زایچه‌ام است، این مطلب فقط باید طرف توجّه خودم باشد. گرچه از شما چه پنهان، بارها از منجّمین مشورت کرده‌ام اما پیش بینی آن‌ها هیچ وقت حقیقت نداشته. اگر برای علاقهٔ خوانندگانست، باید اول مراجعه به آراءِ عمومی آن‌ها کرد چون اگر خودم پیش‌دستی بکنم مثل این است که برای جزئیات احمقانهٔ زندگیم قدر و قیمتی قایل شده باشم بعلاوه خیلی از جزئیات است که همیشه انسان سعی می‌کند از دریچهٔ چشم دیگران خودش را قضاوت بکند و ازین جهت مراجعه به عقیدهٔ خود آن‌ها مناسب‌تر خواهد بود، مثلاً اندازهٔ اندامم را خیاطی که برایم لباس دوخته بهتر می‌داند و پینه‌دوز سر گذر هم بهتر می‌داند که کفش من از کدام طرف ساییده می‌شود. این توضیحات همیشه مرا به یاد بازار چارپایان می‌اندازد که یابوی پیری را در معرض فروش می‌گذارند و برای جلب مشتری به صدای بلند جزئیاتی از سن و خصایل و عیوبش نقل می‌کنند. از این گذشته شرح حال من هیچ نکتهٔ برجسته‌ای در بر ندارد نه پیش آمد قابل توجهی در آن رخ داده نه عنوانی داشته‌ام نه دیپلم مهمی در دست دارم و نه در مدرسه شاگرد درخشانی بوده‌ام بلکه بر عکس همیشه با عدم موفقیت روبه‌رو شده‌ام. در اداراتی که کار کرده‌ام همیشه عضو مبهم و گمنامی بوده‌ام و رؤسایم از من دل خونی داشته‌اند به طوری که هر وقت استعفا داده‌ام با شادی هذیان‌آوری پذیرفته شده‌است. روی‌هم‌رفته موجود وازدهٔ بی مصرف قضاوت محیط دربارهٔ من می‌باشد و شاید هم حقیقت در همین باشد.

"صادق هدایت"
"از میان یادداشت‌ها / آذر ۱۳۲۴"

"زادروز صادق جان مبارک"
@SadeghHedayat1

ما از ته قلب به مذهب لینگم گرویده‌ایم و دیگر حنای هیچ مذهبی پیشمان رنگی ندارد. جانم برایتان بگوید اگر خدا وجود داشت دیگر احتیاجی به کشیش و آخوند و خاخام و مسجد و کلیسا و کنیسه نبود. مظهر پرستش ما محسوس و در دسترس همگی است و میانجی لازم ندارد، حتی از تبلیغ هم بی نیاز است. مُشک آنست که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید! چون آنچه که مشکوک است همیشه تبلیغ لازم دارد.

"توپ مرواری"
"صادق هدایت"
@SadeghHedayat1

از اوضاع و سیاست خواسته بودید بی شوخی میگوییم که هیچ اطلاعی ندارم. فقط شنیدم کابینه تغییر کرده، کی آمد و کدام خر رفت هیچ نمیدانم و اصلاً نمیخواهم بدانم. نه تنها خودم را تبعۀ مملکت پر افتخار گل و بول نمی‌دانم بلکه احساس یکجور محکومیت می‌کنم. محکومیت عجیب و بی معنی و پوچ. فقط از خودم می‌پرسم "چقدر بیشرم و مادرقحبه بوده‌ام که در این دستگاه مادرقحبه‌ها توانسته‌ام تا حالا لاشه خودم را بکشم!" قی آلود و کثیف و یک چیز قضا و قدری و شوم با خودش دارد. بهتری و بدتری و اصلاح و آینده و گذشته و همۀ آن‌ها هم در نظرم باز یک چیز احمقانه و پوچ شده. جایی که منجلاب گُه است دم از اصلاح زدن خیانت است. اگر به یک تکۀ آن انتقاد بشود قسمت‌های دیگرش تبرئه خواهد شد، تبرئه شدنی نیست، باید همه‌اش را دربست محکوم کرد و با یک تیپا توی خلا پرت کرد، چیز اصلاح شدنی نمی‌بینم.

"صادق هدایت"
"نامه به نورایی"
@SadeghHedayat1

حس می‌کردم که در مقابل مرگ، مذهب و ایمان و اعتقاد چقدر سُست و بچگانه و تقریبا یک‌جور تفریح برای اشخاص تندرست و خوشبخت بود. در مقابل حقیقت وحشتناک مرگ و حالات جانگدازی که طی می‌کردم، آنچه راجع به کیفر و پاداش روح و روز رستاخیز به من تلقین کرده بودند یک فریب بی‌مزه شده بود و دعاهایی که به من یاد داده بودند در مقابل ترس از مرگ هیچ تأثیری نداشت. نه، ترس از مرگ گریبان مرا ول نمی‌کرد! کسانی که درد نکشیده‌اند این کلمات را نمی‌فهمند. به قدری حس زندگی در من زیاد شده بود که کوچک‌ترین لحظه خوشی جبران ساعت‌ های دراز خفقان و اظطراب را می‌کرد. می‌دیدم که درد و رنج وجود دارد ولی خالی از هرگونه مفهوم و معنی بود! من میان رجاله‌ها یک نژاد مجهول و ناشناس شده بودم به طوری که فراموش کرده بودند سابق بر این جزو دنیای آن‌ها بوده‌ام. چیزی که وحشتناک بود حس می‌کردم که نه زنده زنده هستم و نه مُرده مُرده، فقط یک مُرده متحرک بودم که نه رابطه با دنیای زنده‌ها داشتم و نه از فراموشی و آسایش مرگ استفاده می‌کردم.

"بوف کور"
"صادق هدایت"
@SadeghHedayat1

نقدی بر بیانیۀ اخیر جهانگیر هدایت در خصوص حضور در رادیکال سه و سخنی چند با دوست ‌داران هدایت:

همانطور که مطلع هستید جناب جهانگیر هدایت در توجیه حضور خود در برنامه رادیکال سه بیانیه‌ای در فضای مجازی منتشر کرده است، بنده در فیس بوکِ ایشان متن بیانیه را مطالعه کردم. جدا از بخش هایی که تقریبا از شخصیت هدایت دفاع و به نقد سخنان بهروز افخمی پرداخته بود، کل حرف ایشان برای توجیه حضور در آن بالماسکه کذایی این بود که عوامل رادیکال سه و صدا و سیما من را فریفته‌اند! بله درست خواندید، جهانگیر خان هدایت با ۸۹ سال سن (یعنی سن واقعی شان! بحثِ سن واقعی شان هم بماند برای وقتی دیگر چون الان بحث ما موضوعِ دیگری است) می‌فرمایند من را گول زده‌اند! چنین ادعایی مضحک و غیرقابل باور است، چرا؟ به این دلایل: در طول این چند دهه که از تأسیس صدا و سیما می‌گذرد حتی یک برنامه‌ی مثبت از این تریبون حکومتی در مورد هدایت پخش نشده است و هر بار هم که سخن، گزارش یا برنامه‌ای در کار بوده باشد برای تخریب هدایت و کم اهمیت نشان دادن آثار او بوده است و جهانگیر هدایت بهتر از هرکسی این را می‌داند، حال سازمانی که در طول چند دهه با خط مشیِ اسلامی جلو رفته است آیا می‌آید به یک‌باره در مورد نویسنده‌ای که خداناباور و صراحتا اسلام ستیز بوده، تغییر رویه می‌دهد؟ خیر! چون در قاموس قوانین‌شان چنین چیزی وجود ندارد و عملا تغییر رویه‌ای به این صراحت غیر ممکن است. حال حتی شرط را بر این بگذاریم صدا و سیما چنین ادعایی کرده باشد، با این دلایل موجود یک فرد مطلع به سوابق صدا و سیما همانند جهانگیر هدایت که خود نیز در متن بیانیه به آن اذعان کرده است، هیچگاه چنین ادعایی را از جانب این سازمان نمی‌پذیرد و در برنامه هایشان شرکت نمی‌کند مگر اینکه حضور در آن برنامه برای وی سود داشته و یک شوآف بوده باشد، چرا می‌توان چنین فکری کرد؟ چون جهانگیر هدایت که سابقاً در سانسور و تحریف آثار هدایت با وزارت ارشاد اسلامیِ حکومت به نوعی همکاری کرده است و کتاب‌های متعددی از هدایت را با سانسورِ مسخره اسلامی در نشر چشمه چاپ و منتشر کرده است، چرا با صدا و سیما همکاری نکند؟ طبیعی است فردی با این سوابق با تریبون حکومتی نیز همکاری کند و اصلا دور از ذهن نیست! چون ایشان با بنیادی که به نام هدایت راه انداخته‌اند نشان دادند که دغدغه‌‌شان معرفی و نشر صحیحِ آثار هدایت نیست بلکه هدف‌شان معروفیت و کاسبی با آن است، حال به هر قیمتی، حتی اگر به قیمت تخریب هدایت باشد و جالب اینکه پس از آشکار شدن سانسورها و خیانت ‌هایی که در حق هدایت و آثار وی کردند و موجب شد ادمین‌های صفحه‌ها و تریبون‌های مجازی آن‌وقتِ بنیاد نیز راه و صفحه‌شان را از ایشان جدا کنند و دیگر کسی حاضر به همکاری با ایشان نشود و دست آخر خود بروند صفحه‌ای دیگر در اینستاگرام برای بنیاد بسازند! حتی یک‌بار حاضر به گفت و گو و شفاف سازی کامل درباره‌ی این موارد نشده‌اند، چون می‌دانند دستشان رو خواهد شد و باید درِ بنیاد را تخته کنند، پس با این شواهد حضور در رادیکال سه نیز می‌تواند فریب خوردگی نباشد و احتمالا نوعی همکاری با آگاهی نسبی از هدف برنامه و برای شوآف و خودنمایی بوده باشد! چرا شوآف یا خودنمایی؟ چون همانطور که در بالا گفته شد هدف بنیاد عملا چیز دیگری است و اکثر دوست‌داران هدایت این را به مرور فهمیده‌اند و شوآف و حضور در چنین برنامه‌هایی جدا از دیده شدن و معروفیت، می‌تواند به بنیاد کمک کند با آثار هدایت بیشتر کاسبی کند و آثار سانسور شده هدایت را راحت‌تر بفروشد، پس با وجود این شواهد و دلایل هیچ عقل سلیمی چنین ادعای مضحکی مبنی بر گول خوردن را از جانب جهانگیر هدایت قبول نمی‌کند، مگر اینکه از سوابق ایشان و فعالیت‌های تخریبی بنیاد بی‌خبر باشد، خلاصه‌ اینکه این ادعاها فقط به درد کسانی می‌خورد که در فیس بوک و اینستاگرامِ بنیاد قربان و صدقه ایشان می‌روند، نه کسانی همانند ما که سال‌هاست در جریانِ خیانت ایشان و آن بنیاد کذایی به آثار هدایت هستیم. به هرحال این است جریاناتی که برای هدایت به راه انداخته‌اند جوری که انگار ارث پدرشان را از هدایت طلبکاراند! همه چیز مزخرف است، مزخرف پشتِ مزخرف و انگار حواشی پیرامونِ هدایت تمامی ندارد، چون برای رجاله‌ها خالی کردنِ عقده و برای جهانگیر هدایت‌ها سود دارد، تمام.

ادمین
@SadeghHedayat1

فرزانه: شما ضد زن نیستید!؟
هدایت: فکر می‌کردی میزوژینم؟
فرزانه: نه، همانطور که گفتم
رفقایم غیبت می‌کنند.
هدایت: نه خیر، بنده نه دوست هستم و نه دشمن. هرکس جای خودش را دارد، ولی اگر منظورت این است چرا خانم بازی نمی‌کنم، علت جای دیگر است. اولندش کو دختر تر و تمیز و تودل‌ برو که بخواهد با من مغازله بکند؟ نه ماشینِ سواری آمریکایی دارم، نه برو برو و دَم و دستگاه. اگر هم قرار باشد که بروم با لگوری‌ها خاک تو سری بکنم نصیب نشود! جنده‌های این ملک هم مثل جنده‌های همه دنیا باب دندان مردهای شهر و مملکت خودشانند. جنده‌های اینجا دست پرورده‌ی مردهای اینجا هستند: همه‌شان دریده و وقیح!

"صادق هدایت"
"نقل از فرزانه"

از کتاب: آشنایی با صادق هدایت
نوشته‌ی مصطفی‌فریدون فرزانه
@SadeghHedayat1

[صادق هدایت] از خودنمایی بی‌اندازه بیزار بود، یادم هست که پس از شهریور تاریخی روزنامه نویسان بارها از او درخواست می‌کردند که تن به مصاحبه دهد و او نمی‌پذیرفت. زمانی هم که در یکی از هفته نامه‌ها مطلبی دربارهٔ او چاپ شد که در آن او را دشمن زن شناسانده بودند، با پرخاش و خشم گفت: کی جاکشی کردند و خانم آوردند که من رد کردم و نپذیرفتم!؟ منتظرند به شهر نو بروم و دنبال جنده شاشوها راه بیفتم، یا توی خیابان زاغ سیاه زن و دختر مردم را چوب بزنم، وشگون بگیرم و فحش بشنوم، تا معلوم شود دشمن زن نیستم!

"انسانی بی نظیر"
"یزدانبخش قهرمان"
@SadeghHedayat1

یادداشتی بر بالماسکه رادیکال سه
برای تخریب صادق هدایت که از
تلویزیون ج.ا پخش شد:

درود، همان‌طور که مطلع هستید دیروز غروب تلویزیون جمهوری اسلامی بالماسکه‌ای به نام رادیکال سه جهت تخریبِ هدایت و آثارش پخش کرده بود، بنده تصمیم نداشتم در این مورد چیزی بنویسم، به قول هدایت حتی عقم مینشست در موردشان حرف بزنم اما با بازتاب گسترده‌ای که این بالماسکه‌ی از پیش طراحی شده در فضای مجازی داشت، لازم شد برای شفاف سازی نکاتی را مطرح کرده و توضیحاتی بدهم، در مورد کارنامه ننگین صدا و سیمای میلی و کارکنان آن اعم از مجری و کارشناس و غیره همگی خوب آگاهیم و این بالماسکه هم که پخش شد همانند دیگر دروغ‌های صدا و سیما و دشمنی با غیرخودی‌ها چیز تازه‌ای از صادق هدایت به ما نشان نداد و فقط و فقط عقده و کینه خود از هدایت را به نمایش گذاشتند، اما چند چیز بیش از همه‌ی اراجیف گفته شده در این بالماسکه آزار دهنده بود، یکی از آن‌ها بخش گفت و گو با آقای افخمی بود که ایشان هم جزوی از صدا و سیمای میلی است و اظهار نظرهایی کاملا بی پایه و ‌اساس مطرح کرده و تهمت هایی مسخره به هدایت زدند، نظیر اینکه هدایت همجنسگرا و ضد زن بوده است، این بیانات فاقد ارزش و اعتبار است و هیچ سندیتی ندارد و حتی خود ایشان هم یک سند برای حرف‌های خود بالغ بر اینکه هدایت ضد زن یا همجنسگرا بوده نیاوردند و همانند تمام بالماسکه‌های صدا و سیما فقط تهمت، دروغ و نفرت‌پراکنی بود، خوانندگان آثار هدایت و کسانی که با شخصیت وی آشنایی داشته باشند از کذب بودن همچین گفته‌هایی کاملا مطلع هستند (و البته این نکته را هم بگویم ما با اصل همجنسگرایی هیچ مشکلی نداریم و همجنسگرایی نزد ما، همانند روان‌پریشانی چون بهروز افخمی ننگ و تحقیر نیست بلکه یک امر طبیعی و به خود اشخاص مربوط است و هدایت هم اگر همجنسگرا بود ما اِبایی از شماها نداشته و صراحتا اعلام می‌کردیم، منتهی چون هدایت همان‌طور که هیچگاه ضد زن نبود همجنسگرا نیز نبود پس این حرف‌ها تهمت حساب شده و ما با آن مقابله می‌کنیم) و اما نظراتشان در مورد بوف کور را هم می‌گذاریم به پای عدم آگاهی یا در مقیاسی واقع بینانه‌تر مزدوری، نمی‌دانم از کی تا حالا کسی که در حوزه سینما فعال (شما بخوانید منفعل) است، می‌آید در مورد ادبیات نظر کارشناسانه می‌دهد و اثری مانند بوف کور را به باد حرف و تهمت می‌گیرد و آن را بی‌مقدار و کم اهمیت قلمداد می‌کند، به هرحال نون به نرخ روز خوری این‌ها را هم دارد و اما نکته آزار دهنده دیگر و در عین حال عجیب‌ترین نکته‌ی این برنامه، حضور جناب جهانگیر هدایت بود کسی که خود را ناجی و ناشر آثار هدایت معرفی می‌کند اما عملا برعکس است و ما پیش‌تر هم ثابت کردیم ایشان به هدایت و آثارش خیانت می‌کند و حال با حضور در چنین بالماسکه‌ای، بیش از پیش ما را مطمئن ساخت که جهانگیر هدایت خیانت کاری بیش نیست و درصدد آن است که با نام هدایت و نسبیت فامیلی با وی خود را مشهور و به مقبولیت برساند و در کنار آن بتواند با آثارش نیز کاسبی بکند، حتی به قیمت تخریب هدایت و توهین به شخصیت وی، وگرنه در چنین برنامه‌ای جهت‌دار که فاقد اعتبار است شرکت نمی‌کرد. باشد روزی که هیچ آدمی شرف و تعهد را قربانی پول و موقعیت نکند، تمام.

آبان ۹۷ / ادمین
@SadeghHedayat1