Inside me!🎈


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


#درون_من قبریست که تختواب من است...
داستان/شعر/پادکست
تبادلات/ارسال متن هاتون✍/سفارش تنظیم🎛:
@insideme1bot
مارو در #شنوتو بشنوید:
https://shenoto.com/channel/Inside-Me?lang=fa








راستی، #ALD هستم🎈



Связанные каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


تو که برایم نوشتی
من رقصِ پروانه ها را دیدم،
و سفیدی موهایت را در نورِ کمِ اتاق ...

کلماتت که از میانِ کاغذ بال زد،
تارِ موهایت روی کاغذ جاماند
و خاطره ات جوهری شد در سفیدیِ اتاقی بدون قلم ...!

📚 #فانوس_های_شلخته
✏ #امیر_سلمانی
@insideme1


الویت نبودن حسی مثل میوهای پا درختی دارد،که اول میوهای تازه درخت را می چیندد و بعدهم پا درختی ها میریزند در سبد برای پختن لواشک.
الویت نبودن مثل پوسته پوسته شدن گوشه انگشتان دست است که برای درمانش هیچ عجله ای نداریم و دکتر هم نمیریم
شایدم مثل مداد سفید در مداد رنگی،یا اهمیت نمره ورزش و هنر یک دانش آموز برای مادر و پدرش
جایی که الویت نبودید نمانید و تلخیش را مثل بادام تلخ قورت ندهید تُف کنید بیرون این حس نخواستن را
#زهرا_رهبری
@insideme1


گاهی وقت ها دلم میخواد از ته دل بخندم اونم با صدای بلند و نگران این نباشم که یکی بگه عه زشته یواش تر بخند دختر باید سنگین باشه.
گاهی وقت ها دلم میخواد بدون هیچ حس ترسی شب ها ساعت ۱۱ برم بگردم .
دلم میخواد با صدای بلند ترانه بخونم ولی چون دخترم نمیشه.
گاهی وقت ها دلم میخواد بدون تمسخر دیگران و حتی کنایه اطرافیان یه لباس گشاد و راحتی بپوشم و شاد شاد راه برم‌.
بدون حرف مردم به پسر فامیل که هیچ حسی بینممون نیست سلام بدم و بحث کنم.
ماها خیلی هامون این طوری بزرگ شدیم اینقدر که همه رو تو نوشته هامون و خیالامون جا دادیم تو حسرت هایی که گذشت.
ماها بغض هامون قبل از گریه خورده شدن.
حس بارونی شدن نداشتن و حتی با رعدو برق هم نمایان نشدن.
فقط تبدیل به ابر های سیاهی شدن که آسمون رو به تپش بندازن.
#فاطمه_کاف
@insideme1


مرا؛همینطور که هستم دوست داشته باش!
با همین گیسوهای تا کمر افراشته ام برای دار زدن خاطراتم..
با همین تیله های سیاه پر حرفم که حرف توی دهانشان نمیماند و لو میدهند تمام راز های دلم را...
با همین گونه هایی که سرخی نه‌چندانشان پرده از تر بودن همیشگیشان برمیدارد!!
با همین لب هایی که سکوت بر لبخندشان حکمفرمایی میکند...
مرا دوست داشته باش!
همین من...
همین دختر خیالاتی شاعر را...
که گاهی کودکانه تورا میخواهد و عاشقانه تورا طلب میکند اما دیوانه وار از دست میدهدت؛
درست شبیه فیلسوف دیوانه ای که خدایش در بی خدایی نهفته است و محکوم است به تبعید در سرزمین سکوت...
مرا بخواه!
گاهی در اوج نخواستن ها،نشدن ها صدای بغض آلودم را طلب کن تا کمی شعر،کمی جنون،کمی عشق و کمی هوس پیاده روی زیر باران دلچسب بهاری را...مهمانت کنم...
وکمی از خودم؛از منِ‌‌تو...
منی که برای توست حرف بزنم...
مرا دوست داشته باش؛تااز زیر پلک های نیمه سنگینم محو تماشای حضورت شوم...
مرا به اندازه اخرین خاله بازیم در کوچه؛همان وقت که نمیدانستم آخرین بار است بخواه...
به اندازه تمام سادگی هایم؛ساده دل بستن و خسته دل کندنم...
کوتاه و رقیق تر از قهوه های ننوشیده‌ با تو دوست داشته باش!
#سارا_میم
@insideme1


- چند بار تاحالا به دنیا اومدی؟
+ وا خل شدی؟ خب یه بار! بیست و خورده‌ای سال پیش!
- نه ینی منظورم اینه چندبار اتفاقای زندگی باهات کاری کرده حس کنی اون آدم قبلی نیستی؟ حس کنی اون قبلی مُرد و یه آدم جدید به دنیا اومد؟
+ نمیدونم! خودت بگو چند بار به دنیا اومدی!؟
- راستش منم چند بارشو نشمردم!
ولی آخرین بار، همین چند روز پیش که سر و کله‌ش تو زندگیم پیدا شد که بهم بگه تا حالاتو همشو بریز دور، زندگی واقعیو من واست آوردم. من حس کردم دوباره بدنیا اومدم! الان قدِ یه نوزادِ چند روزه روح و روانم تازه‌س! پر از امیدم و دلم تالاپ تالاپ میکنه واسه آینده‌ای که شاید شیش ماه پیش از فکر کردن بهش وحشت داشتم!
+ اینی که میگی اومده و زندگی و حالتو زیر و رو کرده! همین که شبیه استجابت دعای حول حالناس، چی داره مگه که انقد دلت بهش قرصه؟
- ببین اون شاید خیلی چیزارم نداشته باشه ولی یه دل گنده داره که اضطراب بهش فرمون نمیده! بخواد یه کاری کنه میکنه! حرفش حرفه! قولش قوله! جا نمیزنه! گذشته از اینا یه جوری حواسش بهمه، خودم تا حالا حواسم انقد جمعِ خودم نبوده! میگیری چی میگم؟ بیشتر از خودم منو میخواد! منم همش فک میکنم اون جواب محبتیه که به بقیه کردم تاحالا و ندیدن! اون دل صافمو دید دستاشو آورد جلو و دلمو گرفت تو دستش! از اون موقع تا حالا دیگه دلم به دلشوره نزده! گرم شده و آروم و رو ریتم میزنه! رو یه ریتمی که روحم باهاش داره میرقصه و دلش نمی‌خواد هیچوقت این ریتم متوقف بشه!
+ چه خوبه این تولد تازه که میگی!
- اوهوم... صبوری می‌خواد اینکه واستی جونِ اولت تموم شه تا یکی بیاد و جون تازه بهت بده! من جونِ تازمو دوست دارم! خیلی بهشتیه حال و هواش!
#مانگ_میرزایی
@insideme1


میدونین چیه؟
تا قبلِ اینکه اون بیاد‌،منم داشتم تو همین دنیایی که شما زندگی می‌کنین زندگی می‌کردم.
تو همین خیابون‌هایی که راه می‌رین راه می‌رفتم.
آسمون شبُ همونجور که شما می‌دیدین می‌دیدم.
خیلی کارهای دیگه‌ام مثل شما بود، عادیِ عادی؛
ولی وقتی اون وارد زندگیم شد همه چیز تغییر کرد....
دنیام شد چشماش،
همه خیابون‌هایی که تو شهر بودن فقط شد خیابون‌هایی که به پاتوقمون راه داشت،
به آسمون شب و ستاره‌هاش که نگاه می‌کردم ؛ یاد برق چشماش می‌افتادم،
خنده‌هاش...
خنده‌هاش قشنگترین موسیقی زندگیم شد.
موسیقی‌ای که حاضرم واسه شنیدنش زمین و آسمونُ به هم بدوزم.

#محدثه_ح_میم
@insideme1


برای تمام دختر های جهان 🌱

نامه ای به دختر نادیده ام مِلوریا :

ملوریا ،تو دختر شدی که دو بال نقره فامِ روی شانه هایت بشوند پناهگاهِ امن مردی ،بشوند آرامشگاهِ کودکی
خدایت، تمامِ لطافتِ جهانش را ،در گیسوانت به نمایش گذاشت، تا همگان ببینند بزرگی اش را در تو؛
اما ملوریا این را بدان که هرکسی این حجم از زیبایی را درک نخواهد کرد.
دنیای سیاه انسان ها خیلی از احساسات تورا پس خواهد زد .
ملوریا تو باید قوی باشی ، نباید بگذاری که تورا بخاطر دختر بودنت از رسیدن به رویاهایت منع کنند.
تو حق داری که روز هایت را جوری سپری کنی
که چشم هایت لبخند بزنند .
ملوریا خدارا در زندگی ات فراموش نکن از او بخواه که کمکت کند تا بتوانی در برابر ناملایمت های زندگی ات مقاومت کنی .
دختر زیبایم ملوریا ، مادرِ تو جنگید، در برابرِ دنیایی ظالم وحقش را از آن گرفت که الان میتواند اینگونه تورا برای رفتن به سمتِ آرزوهایت تشویق کند ، اما بدان که بیشتر زن های دنیا کاری بر خلاف کار مادرت انجام میدهند
پس حواست را جمع کن که تو مانند بیشتر زن های دنیا نباشی.
همیشه راهی که بیشتر آدم ها می روند لزوما درست نیست، ملوریای عزیزم بیشتر آدم ها میترسند از شکست، از تحقیر شدن، از مورد تمسخر قرار گرفتن؛ دخترِ خوبِ من به اشتباهاتت افتخار کن و شکست هایت را مایه ننگ خود مدان،
در نهایت این اشتباهات هستند که دستاویزی میشوند برای فتح بلند ترین قله ها .
تو مادرت را داری اما بدان مادرت همین یک نفر را هم نداشت .
روز های خوب ،بی مقدمه فرا نمیرسند
تو باید خودت زمینه آمدنشان را فراهم کنی
دختر زیبای من از هیچکس تقلید نکن، اما از همگان بیاموز و چیز های جدید را از انسان ها فرا بگیر و فکر نکن که دنیای ما در چارچوب قوانینِ بشری محدود است در واقع محدودیت در نگاهِ ماست ،در افکارِ ما ، خودت را محدود نکن .
و درنهایت این را بدان که نباید برای چیز هایی که باعث لبخندت شدند شرمنده بشوی حتی اگر خیلی از آدم ها آنها را دوست نداشته باشند
فقط حواست باشد کاری که انسانیت را زیر پا بگذارد، آن چیزی نباشد که تورا شاد میکند ؛ در غیر این صورت تو میتوانی هرکاری برای شکل گرفتنِ لبخند بر روی لبانت ،انجام دهی .
خدایت نگهدارت باشد دخترم.
مادرت ♡

#نرگس_جعفری
@insideme1


معلق مثل پلی میان دره‌اے عمیق ...
همچنان پر از دلهره‌ے عبور
همچنان خستہ...

پلی شده‌ام تا شاید روزے بر من عبور ڪنی!
مثل نسیم صبح یڪ روز بهار... همچنان ملایم
مثل فرو رفتن در مِہ صبحگاه یڪ روز زمستان...همچنان پر از دلهره
عبور ڪن از من...
قول میدهم تاب بیاورم...

#مهرگان_محمودی
@insideme1


Репост из: -Wish-🌱
الان که داشتم فرمولای ریاضی رو میخوندم، وسطِ نسبت های مثلثاتی یهو یه سوال اومد تو ذهنم «چی میشد خوشبختی ام فرمول داشت؟»
بعد هی با خودم کلنجار رفتم که حواسمو بدم به یه خروار تمرین حل نکرده ولی این سواله داشت روحمو میخورد
واقعا چی میشد؟
خیلی خوب میشد، نه؟
مثلن یه فرمول نیم خطیو حل میکردی میدیدی کناره اونی هستی که آرزوته
چارتا جایگذاری میکردی خودتو جایی میدیدی که توش آرامش داری
دوتا ضرب و چارتا تقسیم و بعد حسرتا دود میشدن میرفتن تو هوا
حیف واقعن، کاش خوشبختی یه فرمولِ عام داشت که همه ام بلدش بودن، به قولِ یه بزرگی «کاش خوشبختی ام مث مرگ حقه همه بود.»
[تِدی]


اول و آخر چه فرقی می کند وقتی در دنیا امروز هر حرف مثل اسلحه ای مسلح آدم می کشد.
اصلا چه اهمیتی دارد که حرف اول است یا آخر،وقتی انقدر حرف نمیزنیم که شعار سلامت روان می‌شود،
«لطفا با هم حرف بزنید»
و این ماییم که دائم می گوییم؛از خواب که بیدار شد،از سرکار که برگشت،بزرگ‌تر که شد... حرف میزنیم
و انگار یادمان رفت چه بسیار آدم ها که از خواب بیدار نشدند و از سر کار برنگشتن و بزرگ نشدن و رفتند...
و آن حرف آخر ماند در دهان مان و دهان مان باز ماند از این زمان کم و بازی روزگار
پس همین حالا بگویید که دوستش دارید،که حمایتش میکنید،که ببخشید ناراحتت کردم... و هر چیز دیگری که لازم است بگویید
قبول کنید کم پیش نیامده برایمان که با کسی حرف زدیم و نمیدانسیم این آخرین حرف است.
پس بهتر است با عشق و مهربانی با هم حرف بزنیم وقتی نمیدانیم کدام حرف “آخرین حرف”است.

#زهرا_رهبری
@insideme1


شاید خیلیا بگن: خب این یه نعمته، فراموش کردن ما آدما! عادت به نداشتن، به کنار اومدن با جای خالیِ بعضیا!
ولی من میگم که: قبول دارم نعمته! اینکه کمتر اذیت میشی، ذهنت کمتر درگیره. ولی ازون طرف باعث میشه که دست از تلاش کردنامون برداریم و تسلیم بشیم! اینجوری خودمونو گول بزنیم که عادت میکنم، بالاخره یه روزی باهاش کنار میام!
تویِ دلِ تک‌ تکمون احتمالا، یه جاهای خالیی وجود داره که صرفا با یه مشت توجیه و حرفایی که خودمون خیلی بهش باور نداریم، پُر کردیم! جاهایی که اگه یه روزی دوباره ازشون عبور کنیم، شاید به ظاهرا تونسته باشیم که یه سرپوش واسه‌ش درست کنیم، ولی اگه مراقب نباشیم، توی همون جاهای خالی، همون چاله چوله‌های دلمون میفتیم و آسیب زیادی احتمالا میبینیم!
پس سعی کنیم، یا چاله کمتری توی دلمون درست کنیم، یا اگه چاره‌ای نبود و دست خودمون نبود، بیشتر مراقب باشیم؛)
#فرید_یوسفی
@insideme1


در زمان ماضی بعید، در مجلسی مجازی از اهل ادب و قلم و ورق مجلوس بودیم، در این قُماش از مجالس هم به طبع هرکدوم از حضار متنی چند از نطق و نوشتار خودشون رو تقدیم میکنند و سایرین هم خونده نخونده، حجمی از به به و چهچه رو به پیوست تقدیم اون حضرت میکنن...
خلاصه، چرخید و چرخید تا نوبت به ما رسید، گفتیم به رسم مجلس، ماهم یکی از متن هامونو بفرستیم ببینیم چطور میشه!؟ اتفاقا همون شب یک متن نوشته بودیم که خوندنش حداقل ۳ دقیقه زمان میطلبید!
آقا ما تا فرستادیمش یهو یکی از اهالیِ اهلِ تعریفِ بی تحلیل جواب داد" خیلی قشنگ بود، لذت بردم"
منم‌که یقین کرده بودم متن رو نخونده و از طرفی از تعریف بی تحلیل خوشم نمیاد، آتیش حرصم بالا گرفت و گفتم حداقل این بار تو این مجلس ریشه ی این بی اصالتی هارو قطع کنم، چرا که خیلی وقت ها تعریف تمجید بدون توجه و تحلیل، فقط تشویقی هست به سمتی اشتباه، همیشه که نباید به به چهچه و تحسین باشه! چرا که گاهی وقتا یک انتقاد درست و منطقی میتونه نطفه ی فتنه رو خاموش کنه همونطور که یک تحسین بی موقع میتونه یک نفر رو وارد راهی اشتباه کنه!
به یارو گفتم:" ممنون از شما، راستی بنظرت نتیجه داستان چی بود؟"
و اوشون هم که طبیعتا مثل آهو درچمنزار گیر کرده بود جوابی نتونست بده و دستش رو شد!!
خب چه کاریه مشتی! نمیخونی کی مجبورت کرده نظر بدی!؟

آره اینو گفتم که اگه شما هم مثل من از تعریف بی تحلیل خوشتون نمیاد ولی زیاد براتون‌ اتفاق افتاده، از این راه بتونید شرشو کم کنین!
#ALD

@insideme1


Репост из: نقطه امن من💫
حال و احوالم درد میکند...
بخاطر تمام شعر هایی که برای تو نوشتم...
بخاطر تمام فیلم هایی که بدون تو دیدم...
کتاب هایی که برای توخوانده نشدند... از تمام اتفاقاتی که افتاد تا دل بدهم به آدم بودنم...
برای اینکه به تو فکر نکنم و قصه نبافم که روزی بغلت گرفتم و دست هایت را بوسیدم
حال و احوالم درد میکند...
#سارا_محمدی
@sari_nevesht


اسمش‌چیست؟
این‌حس‌ این‌حال
همین‌که‌ وقتی‌ به‌ تو‌ فکر‌ می‌کنم
از‌گوشه‌یِ‌ لب‌هایم‌ لبخند‌ چڪه‌ می‌کند!
اسمش‌ چیست؟
این‌ کار این‌ رفتار
که‌نشسته‌ام‌ و‌تو‌ را‌ موبه‌مو‌ مرور‌ میکنم!
وعطر‌تن‌ات‌گیجم‌می‌کند.!
اسمش‌چیست؟
این‌رویا این‌خیال
اسمش‌ را‌ چه‌ بگذارم؟
که‌تودوستت‌دارم‌معنی‌اش‌کنی!:)
#ناشناس
@insideme1


تا می‌توانی خوبی
کن.
کسی چه می‌داند!
شاید دقایقی دیگر چشم هایت
را به این دنیا
بستی.
تمام کارهایی که کرده‌ای
در روز قیامت،
جلوی چشمانت می‌آیند.
و تمام کارهایی که انسان در این دنیا انجام
می‌دهد
به دو چیز خطم می‌شود:
بهشت یا جهنم
#محمد_اسکندری
@insideme1


در این شهر مغموم؛
کسی از دستفروش ها چیزی نمیخرد
بساط شادی ات را جمع کن پیرمرد...
که دارد زیر سایه ی سرد غمزدگی هایشان
رنگ میبازد...
#ناشناس
@insideme1


پادکست آرزو
#خاص

نسخه کامل در:
@insideme1


🥀آرزویی که هیچوقت برآورده نشد🥀

✍نویسنده: علی لطفی
🎙صداپیشگان: علی لطفی - آتنا عزیزی
🎛تنظیم: علی لطفی

🎧با هدفون گوش کنید🎧
🎈اگر خوشتون اومد برای دوستاتون #فوروارد_کنید🎈
#پادکست
🔸️@insideme1🔸️
🔹️@Atena_Azizi🔹️


ای کاش
همه‌ی مردم همچون
آینه باشند.
آینه‌ای که جز پیدایش
حقایق
نقش دیگری ندارد.
#محمد_اسکندری
@insideme1


Репост из: 🕉🔱Ѧㄗ៩ꤐล🎤Ѧꤘⅈꤘⅈ🔱🕉
دلم میخواهد تو باشی و من
و یک فنجان چایِ دبش
تا آغازی باشد
برای حرفهای ناگفته دلمان
#الهام_زارع
| @insideme1 |
| @Atena_azizi |
#online
گوینده ؛ آتنا🎙

Показано 20 последних публикаций.

1 029

подписчиков
Статистика канала