Репост из: (کتابفروشی و معرفی کتاب) Bitik Evi
بنای پاسارگاد، اوج تأثیرپذیری هخامنشیان از معماری اورارتویی آذربایجان
📝به باور محققان، معماری اورارتویی، هم از نوع صخرهای و هم از نوع سنگی آن، بر معماری سایر اقوام تأثیر داشته است. این تأثیر به ویژه بر معماری یونانی، مادی و هخامنشی مشهود است.
📝 پروفسور ولفرام کلایس با اشاره به اینکه دکتر دیوید استروناخ طرح بازسازی شده معابد اورارتویی توسط وی را با بناهای برج مانند هخامنشی در پاسارگاد و نقش رستم مقایسه نموده، در خصوص این شباهتها مینویسد: "من میخواهم در اینجا به خصوص به شباهت فوقالعادهای که مابین نقشههای بنا و طرح خیمهای سقفها و همچنین نوع پنجرههای بسته وجود دارد، اشاره نمایم که خویشاوندی بزرگی را مابین شیوه برتری اورارتویی و بناهای هخامنشی اثبات مینماید. از این جهت در اینجا باید استنباط نمود که از دوره اورارتو تا اواخر هخامنشیان یک نوع پیوستگی در معماری وجود دارد"(کلایس، 1968، ص13).
📝 آرتور اپهام پوپ از تأثیر معماری رایج در شمال غرب ایران بر معماری مناطق شرقی و جنوبی این سرزمین بهویژه تخت جمشید و شوش اینگونه سخن میگوید: "طوایف مهاجر ایرانی که از شمال و خاور میآمدند، روزگاری در این ناحیه شمال غربی ایران اقامت جسته، از روی این بناهای سدههای نهم و هشتم پیش از میلاد، فنون معماری را اقتباس و شیوهای در این فن برای خود اختیار کردند. آنان این دستاورد مهم فرهنگی را با خود به سرزمین نهایی خویش در جنوب ایران بردند که نفوذ آنها نخست در مسجد سلیمان و سپس در تخت جمشید و شوش دیده میشود"( پوپ، 1365، ص25).
📝فارغ از اینکه با نظر پوپ در خصوص مسیر حرکت "طوایف مهاجر ایرانی" موافق باشیم یا نه، آنچه اهمیت دارد تأثیر غیر قابل انکار معماری آذربایجان بر معماری ایران میباشد. مطلب دیگر اینکه علیرغم اینکه در این اظهار نظر صراحتاً از اقوام اورارتو نامی به میان نیامده، با در نظر گرفتن تاریخ ذکر شده، قرون نهم و هشتم ق.م.، و نیز با در نظر گرفتن مؤلفههای معماری اورارتویی منعکس شده در معماری ایران بالأخص در تخت جمشید جای هیچ گونه شکی باقی نمیماند که معماری اورارتو شدیداً بر معماری ایران تأثیر نهاده است.
📝 دکتر محمد جواد مشکور نیز در خصوص تأثیر معماری اورارتو بر معماری ایران نیز مینویسد: "از مطالعه آثار باستانی ایران در پاسارگاد و تخت جمشید رابطه و شباهت تامی بین آنها و آثار به جا ماندهی اورارتو مشاهده میشود. سبب آن اقامت طولانی مدت اقوام ماد و پارس چنانکه در پیش شرح آن گذشت در همسایگی و سرحدات اورارتو بوده است. عصری که آشور رو به ضعف نهاد، اورارتوها فرصت یافته مادها و پارس را چون اقوام دیگری که در ایران میزیستند زیر تسلط و نفوذ خود درآوردند. قبایل مادی و پارسی سالها به طور چادرنشینی یا سکونت در دیهها و شهرها تحت سلطه قوم اورارتو بودند و در طی این مجاورت و همنشینی ممیزات و اختصاصات تمدنی آنان را فرا گرنته و با خود به ماد و پارس بردند و در آنجاها با اقتباساتی که از آنها کردند تمدن جدیدی را که ذوق و سلیقه و نفوذ تمدنهای دیگر چون بابل و آشور و مصر در آن دخالت داشت پی افکندند. قوم اورارتو در آموختن رموز تمدن به مادها و پارسها حق تعلیم داشتند. ما از زمانی که ایرانیان در تحت سلطه اورارتو بودند بی خبریم ولی از رابطه مستقیم بین آثار آن دو قوم به این سلطه پی میبریم"( همان، ص50). وی در ادامه با اشاره به ظهور مظاهر تمدنی اورارتویی در تمدن پارسها به نقل از ر.گیریشمن در خصوص فن معماری مینویسد: "و آن فنی بود که پارسیان در طی زندگانی بدوی و چادرنشینی خود هیچ از آن اطلاع نداشتند، و بعدها این فن را در فارس که سرانجام در آن استقرار یافتند توسعه دادند"( همان، ص52).
📝در واقع آنچه تأثیرپذیری سایر اقوام از معماری اورارتویی را به اثبات میرساند، ظهور و نمود مؤلفههای معماری اورارتویی در معماری آنهاست به عنوان مثال، کاربرد صفه یا سکوهای پلکانمانند نیز از اختصاصات معماری اورارتوهاست که بعدها از سوی یونانیان و پارسیان مورد تقلید قرار گرفته است.
📝 پروفسور ولفرام کلایس در خصوص بناهای اورارتویی مینویسد: "مردم اورارتو به منظور مستحکمتر شدن دیوارها زمین را که اغلب از صخره تشکیل یافته بود، کنده و بر روی آن سکوهای پلکانمانندی ساخته و سپس بر فراز آنها دیوار را بنا میکردند. امروزه در بیشتر آثار باقیمانده اورارتویی میتوان این شیوه را مشاهده نمود"(کلایس، 1968، ص10).
شایان ذکر است که همین سکوهای پلکان مانند و همچنین سقف شیروانی شکل (دارای دو شیب) که قبلاً اشاره نموده بودیم، در بناهای مختلف هخامنشی به ویژه در بنای موسوم به آرامگاه کوروش مشاهده میشود.
📜برگرفته از: تاریخ اورارتو (با نگاهی ویژه به کاوشهای قلعه بسطام)، محمد رحمانیفر، نشر اختر، صص33-41
t.me/BitkEvi
📝به باور محققان، معماری اورارتویی، هم از نوع صخرهای و هم از نوع سنگی آن، بر معماری سایر اقوام تأثیر داشته است. این تأثیر به ویژه بر معماری یونانی، مادی و هخامنشی مشهود است.
📝 پروفسور ولفرام کلایس با اشاره به اینکه دکتر دیوید استروناخ طرح بازسازی شده معابد اورارتویی توسط وی را با بناهای برج مانند هخامنشی در پاسارگاد و نقش رستم مقایسه نموده، در خصوص این شباهتها مینویسد: "من میخواهم در اینجا به خصوص به شباهت فوقالعادهای که مابین نقشههای بنا و طرح خیمهای سقفها و همچنین نوع پنجرههای بسته وجود دارد، اشاره نمایم که خویشاوندی بزرگی را مابین شیوه برتری اورارتویی و بناهای هخامنشی اثبات مینماید. از این جهت در اینجا باید استنباط نمود که از دوره اورارتو تا اواخر هخامنشیان یک نوع پیوستگی در معماری وجود دارد"(کلایس، 1968، ص13).
📝 آرتور اپهام پوپ از تأثیر معماری رایج در شمال غرب ایران بر معماری مناطق شرقی و جنوبی این سرزمین بهویژه تخت جمشید و شوش اینگونه سخن میگوید: "طوایف مهاجر ایرانی که از شمال و خاور میآمدند، روزگاری در این ناحیه شمال غربی ایران اقامت جسته، از روی این بناهای سدههای نهم و هشتم پیش از میلاد، فنون معماری را اقتباس و شیوهای در این فن برای خود اختیار کردند. آنان این دستاورد مهم فرهنگی را با خود به سرزمین نهایی خویش در جنوب ایران بردند که نفوذ آنها نخست در مسجد سلیمان و سپس در تخت جمشید و شوش دیده میشود"( پوپ، 1365، ص25).
📝فارغ از اینکه با نظر پوپ در خصوص مسیر حرکت "طوایف مهاجر ایرانی" موافق باشیم یا نه، آنچه اهمیت دارد تأثیر غیر قابل انکار معماری آذربایجان بر معماری ایران میباشد. مطلب دیگر اینکه علیرغم اینکه در این اظهار نظر صراحتاً از اقوام اورارتو نامی به میان نیامده، با در نظر گرفتن تاریخ ذکر شده، قرون نهم و هشتم ق.م.، و نیز با در نظر گرفتن مؤلفههای معماری اورارتویی منعکس شده در معماری ایران بالأخص در تخت جمشید جای هیچ گونه شکی باقی نمیماند که معماری اورارتو شدیداً بر معماری ایران تأثیر نهاده است.
📝 دکتر محمد جواد مشکور نیز در خصوص تأثیر معماری اورارتو بر معماری ایران نیز مینویسد: "از مطالعه آثار باستانی ایران در پاسارگاد و تخت جمشید رابطه و شباهت تامی بین آنها و آثار به جا ماندهی اورارتو مشاهده میشود. سبب آن اقامت طولانی مدت اقوام ماد و پارس چنانکه در پیش شرح آن گذشت در همسایگی و سرحدات اورارتو بوده است. عصری که آشور رو به ضعف نهاد، اورارتوها فرصت یافته مادها و پارس را چون اقوام دیگری که در ایران میزیستند زیر تسلط و نفوذ خود درآوردند. قبایل مادی و پارسی سالها به طور چادرنشینی یا سکونت در دیهها و شهرها تحت سلطه قوم اورارتو بودند و در طی این مجاورت و همنشینی ممیزات و اختصاصات تمدنی آنان را فرا گرنته و با خود به ماد و پارس بردند و در آنجاها با اقتباساتی که از آنها کردند تمدن جدیدی را که ذوق و سلیقه و نفوذ تمدنهای دیگر چون بابل و آشور و مصر در آن دخالت داشت پی افکندند. قوم اورارتو در آموختن رموز تمدن به مادها و پارسها حق تعلیم داشتند. ما از زمانی که ایرانیان در تحت سلطه اورارتو بودند بی خبریم ولی از رابطه مستقیم بین آثار آن دو قوم به این سلطه پی میبریم"( همان، ص50). وی در ادامه با اشاره به ظهور مظاهر تمدنی اورارتویی در تمدن پارسها به نقل از ر.گیریشمن در خصوص فن معماری مینویسد: "و آن فنی بود که پارسیان در طی زندگانی بدوی و چادرنشینی خود هیچ از آن اطلاع نداشتند، و بعدها این فن را در فارس که سرانجام در آن استقرار یافتند توسعه دادند"( همان، ص52).
📝در واقع آنچه تأثیرپذیری سایر اقوام از معماری اورارتویی را به اثبات میرساند، ظهور و نمود مؤلفههای معماری اورارتویی در معماری آنهاست به عنوان مثال، کاربرد صفه یا سکوهای پلکانمانند نیز از اختصاصات معماری اورارتوهاست که بعدها از سوی یونانیان و پارسیان مورد تقلید قرار گرفته است.
📝 پروفسور ولفرام کلایس در خصوص بناهای اورارتویی مینویسد: "مردم اورارتو به منظور مستحکمتر شدن دیوارها زمین را که اغلب از صخره تشکیل یافته بود، کنده و بر روی آن سکوهای پلکانمانندی ساخته و سپس بر فراز آنها دیوار را بنا میکردند. امروزه در بیشتر آثار باقیمانده اورارتویی میتوان این شیوه را مشاهده نمود"(کلایس، 1968، ص10).
شایان ذکر است که همین سکوهای پلکان مانند و همچنین سقف شیروانی شکل (دارای دو شیب) که قبلاً اشاره نموده بودیم، در بناهای مختلف هخامنشی به ویژه در بنای موسوم به آرامگاه کوروش مشاهده میشود.
📜برگرفته از: تاریخ اورارتو (با نگاهی ویژه به کاوشهای قلعه بسطام)، محمد رحمانیفر، نشر اختر، صص33-41
t.me/BitkEvi