Репост из: 𝐿𝑢𝑐𝑖𝑓𝑒𝑟
#Loser #Story
+کجا بودی؟
تهیونگ نگاه دلخورش رو از چشمهای جونگکوک نگرفت و ادامه داد
+میدونی چقدر پشت در خونت منتظرت موندم تا برگردی؟
جونگکوک با همون اخم چندروز پیشش با تندرویی گفت
- منتظر چی بودی تهیونگ؟ الان من اینجام روبهروتم بگو چرا منتظرم بودی؟
تهیونگ آزرده نگاهش رو گرفت و با گوشه لباسش بازی کرد که ناگهان قطرهای آب روی دستش افتاد و لحظهای بعد جونگکوک و تهیونگ زیر بارون داشتن خیس میشدن. جونگکوک سرسختانه منتظر بود تا تهیونگ یه جوابی بده که به مذاقش خوش نیاد و بعدش عصبی بشه و احساسات تلنبار شدهی روی قلبش رو به زبون بیاره.
- هنوزم منتظرم جوابمو بدی.
+نمیدونم داری راجب چی ازم جواب میخوای.
تهیونگ فرق داشت، دنبال راهی بود تا بتونه از جواب دادن به جونگکوک فرار بکنه، چون خیلی خوب خبر داشت که جونگکوک داره راجب چی حرف میزنه!
جونگکوک خنده ناباوری کرد و با دستش موهای خیسش رو بالا داد و نفسش رو کلافه فوت کرد سعی کرد به اعصابش مسلط باشه اما نشد و داد زد
- بیا روراست باشیم تهیونگ، تو یه بزدلی! اونقدر بزدل که وقتی من بهت گفتم دوستت دارم گفتی ما فقط یه دوستیم درحالیکه توهم منو دوست داشتی! بازنده!
ادامه دارد..
+کجا بودی؟
تهیونگ نگاه دلخورش رو از چشمهای جونگکوک نگرفت و ادامه داد
+میدونی چقدر پشت در خونت منتظرت موندم تا برگردی؟
جونگکوک با همون اخم چندروز پیشش با تندرویی گفت
- منتظر چی بودی تهیونگ؟ الان من اینجام روبهروتم بگو چرا منتظرم بودی؟
تهیونگ آزرده نگاهش رو گرفت و با گوشه لباسش بازی کرد که ناگهان قطرهای آب روی دستش افتاد و لحظهای بعد جونگکوک و تهیونگ زیر بارون داشتن خیس میشدن. جونگکوک سرسختانه منتظر بود تا تهیونگ یه جوابی بده که به مذاقش خوش نیاد و بعدش عصبی بشه و احساسات تلنبار شدهی روی قلبش رو به زبون بیاره.
- هنوزم منتظرم جوابمو بدی.
+نمیدونم داری راجب چی ازم جواب میخوای.
تهیونگ فرق داشت، دنبال راهی بود تا بتونه از جواب دادن به جونگکوک فرار بکنه، چون خیلی خوب خبر داشت که جونگکوک داره راجب چی حرف میزنه!
جونگکوک خنده ناباوری کرد و با دستش موهای خیسش رو بالا داد و نفسش رو کلافه فوت کرد سعی کرد به اعصابش مسلط باشه اما نشد و داد زد
- بیا روراست باشیم تهیونگ، تو یه بزدلی! اونقدر بزدل که وقتی من بهت گفتم دوستت دارم گفتی ما فقط یه دوستیم درحالیکه توهم منو دوست داشتی! بازنده!
ادامه دارد..