وقتی دو بیت از تو سرودن مرا بس است
دیگر عزیز دل بنویسم رمان که چه؟!
آبی سفید چشم، لب سرخ، موی زرد
دیوانه ام روم پی رنگین کمان؟؟ که چه؟!
آن نونهال کوچک عشقی که کاشتیم
اینک درخت پیر و قطوری ست در خزان
من باغبان پیر که در فکر هیزم است
شادم ولی دچار غمی توأمان، که چه ؟!
دنیای من دو قسمت ناعادلانه بود
بسیار در خیالت و کمتر کنار تو
وقتی خیالت از خود تو مهربان تر است
از دوری ات گلایه کنم همچنان که چه؟!
خوشبخت آن کسی ست که یک روز با شما
جغرافیای مشترکی را قدم زده
همراهی تو یک دو سه گامی مرا بس است
از این اضافه تر بشوی مهربان که چه؟؟
من آسمان ندیده ام این خنده آور است
هر سمت را که می نگرم رنگ چشم توست
در ذهن من که چشم تو را ثبت کرده است
آبی چرا شود صفت آسمان ؟؟ که چه؟!
شب گریه های تلخ گدا بود و این غزل
این بیتها نتیجه ی یک عمر دوری است
حالا بخند شعر مجسم ولی مپرس
شب گریه چیست؟؟ شاعر بی آب و نان که چه؟!
#علیرضا_کیانی
@Fateme_nemati_50