ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


آنقدر خاطره دارم
که انگار
هزار سال زیسته ام...
شارل بودلر
@Jouissance_me
▫▫▫▫▫
?: @mhtbshj
?: @Naservali

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


📖🎬🎭🎼

آلبر کامو
@Reading_Camus

فروغ فرخ‌زاد
@Reading_Foroogh

جملات مفهومی کتاب
@Schiller_art

اگر فکر می‌کنید عاشق «سینما» هستید!
@Movie_Land

علم مارکسیسم‌، فلسفه، هنراعتراضی
@adabiyate_Radical

احمد شاملو
@Reading_shamlou

سینه‌فیل و مخاطب جدی سینما
@CinemaParadisooo

کافه شعر و ادبیات
@Reading_poem

«نگاه تازه‌ای به آثار فاخر سینما»
@Cinema_audience

حسین منزوی
@Reading_monzavi

آشنایی با شوپنهاور و فلسفه خوانی
@Schopenhauerism

شعر٬ ادبیات٬ موسیقی٬ سینما
@academic_zolf

گلچین موسیقی ایران و جهان
@jarasmusic

سهراب سپهری
@Reading_sohrab

ادبیات، سینما و موسیقی
@Pranaa_Art

گزیده جملات کتاب
@Yekteketanhaei

نقد و بحث در مورد فیلم های جهان
@MovieTwitte

هنر فاخر اپرا
@operalovers

درسگفتارهای جامعه شناسی
@kavosh_garan

بررسی و تحلیل برترین آثارفاخر سینمای جهان
@honar7modiran

دریچه ای برای دید بهتر به آثار هنری سینما
@TVOnline7

کانالی متفاوت برای مخاطبین خاص سینما
@Motion_Picture_Love

بهترین‌های شعر جهان
@World_poets

آهنگ‌هایی که قبل از مرگ باید شنید
@WorldsofMusic

مولانا خداوندگار عشق
@khodavandegareshgh

انجمن آسیب شناسی اجتماعی ایران
@Iranianspa

موسیقی فاخر و خاطره انگیز
@bazmemusighi


@Tabadol_Honar


#چکامه

آن یار کز او خانه ما جای پری بود

سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود

دل گفت فروکش کنم این شهر به بویش

بیچاره ندانست که یارش سفری بود

تنها نه ز راز دل من پرده برافتاد

تا بود فلک شیوه او پرده دری بود

منظور خردمند من آن ماه که او را

با حسن ادب شیوه صاحب نظری بود

از چنگ منش اختر بدمهر به در برد

آری چه کنم دولت دور قمری بود

عذری بنه ای دل که تو درویشی و او را

در مملکت حسن سر تاجوری بود

اوقات خوش آن بود که با دوست به سر رفت

باقی همه بی‌حاصلی و بی‌خبری بود

خوش بود لب آب و گل و سبزه و نسرین

افسوس که آن گنج روان رهگذری بود

خود را بکش ای بلبل از این رشک که گل را

با باد صبا وقت سحر جلوه گری بود

هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ

از یمن دعای شب و ورد سحری بود...

🔘@Jouissance_me


#محمدرضا_شجریان
مجید درخشانی
جمشید عندلیبی

اجرای خصوصی
مایهٔ دشتی

🔘@Jouissance_me




#گزیده_کتاب

📓 ریچارد سوم
🖊 شکسپیر
🖊 عبدالله کوثری
➖➖➖➖➖

ملکه الیزابت: اگر قرار است به چیزی سوگند بخوری که مردمان باورش کنند باری، به چیزی سوگند بخور که از ستم تو در امان مانده است.
ریچارد: پس قسم به خودم...
— تو حرمت خویش را شکسته‌ای.
— باری، قسم به دنیا...
— که آکنده از ستم توست.
— به مرگ پدرم...
— که زندگانی تو ننگین‌اش کرد.
— پس به خدایی که در آسمان است.
— جفایی که تو در حق خدا کرده‌ای از همه بیشتر است. [...] اکنون دیگر به چه چیز سوگند توانی خورد؟
— به زمانی که خواهد آمد.
— که تو پیشاپیش در زمان گذشته آلوده‌اش کرده‌ای. چرا که من خود اشک‌ها دارم که زین پس بیفشانم به یاد ستم‌هایی که در گذشته از تو دیده‌ام.
و زنده‌اند کودکانی که تو پدرانشان را به مسلخ فرستادی. آری، نوجوانانی وانهاده به خود که فردا بر حال خویش ناله‌ها خواهند کرد. و والدینی برجامانده که فرزندانشان را به سلاخی سپرده‌ای، درختانی فرتوت و بی‌باروبر که فردا بر حال خود ضجه خواهند زد.

🔘@Jouissance_me


🔘روایتی پست‌مدرن از کتاب‌خوانی

🔘چطور دربارۀ کتاب‌هایی که نخوانده‌ایم حرف بزنیم؟


🔘 How to talk about books you haven't read.
🖊 Pierrr Bayard
📚 Bloomsbury Publishing USA
📆2007
1⃣
➖➖➖➖➖

فرهیختگی یعنی نخواندن هیچ کتاب خاص و تواناییِ یافتن نظام ارتباطات بینِ کتاب ها

▫️این نوشته، بخشی از کتاب بایار است. او در این بخش توضیح می‌دهد چگونه دربارۀ کتاب‌هایی حرف بزنید که اسمشان را شنیده‌اید، اما هیچ‌وقت ذره‌ای از آن‌ها را نخوانده‌اید. او با مثال‌زدنِ شخصیت یک کتابدار در رمانی از موزیل، بحث خود را ادامه می‌دهد و می‌گوید: وقتی می‌توان دیدگاهی کلی دربارۀ کتاب‌ها داشت، خواندن کتاب خاصی فقط اتلاف وقت است.

▫️ نخواندن روش‌های مختلفی دارد و رادیکال‌ترینشان این است که لای کتابی را هم باز نکنی. هر خوانندۀ مفروضی، هرقدر هم که خودش را وقف خواندن کند، ناچار از بخش زیادی از آنچه چاپ می‌شود، غافل می‌ماند؛ پس این‌ نوع از نخواندن، در واقع روشی اولیۀ ما در رابطه با کتاب‌هاست. نباید فراموش کنیم که حیرت‌آورترین خوانندگان هم فقط به بخش ناچیزی از کتاب‌های موجود دسترسی دارند. در نتیجه، اگر فرد نخواهد از گفت‌وگو و نوشتن کلاً خودداری کند، همیشه مجبور خواهد بود دربارۀ کتاب‌هایی اظهار نظر کند که هرگز نخوانده است. 

اگر این گرایش را به حد نهایی خود برسانیم، به نخواننده‌ای مطلق می‌رسیم که هرگز لای هیچ کتابی را باز نمی‌کند، اما کتاب‌ها را می‌شناسد و با اعتماد به نفس از آن‌ها صحبت می‌کند. مثل آن کتابدار در رمانِ مرد بی‌خاصیت که شخصیتی مکمل در رمان موزیل محسوب می‌شود، اما کسی است که به خاطرِ موضعِ رادیکال و دفاعِ جسورانه‌اش از این موضع، برای بحثِ ما اهمیت دارد. 

▫️رمان موزیل در اوایل قرن گذشته و در کشوری به نام کاکانیا اتفاق می‌افتد. کاکانیا استعارۀ طنزآمیزی از امپراتوری اتریش-مجارستان است. در این کشور، جنبشی میهن‌پرستانه به نام «اقدام موازی» به راه افتاده است تا برای سالگرد تاج‌گذاریِ امپراتور جشنی پرشکوه برگزار کند. هدف از این جشن ارائۀ نمونه‌ای رهایی‌بخش به دیگر جهانیان است. بنابراین رهبران اقدام موازی که موزیل آنان را همچون خیلِ آدم‌های احمقی تصویر می‌کند که مثلِ عروسک‌ خیمه‌شب‌بازی‌اند، کلاً به‌دنبال «ایده‌هایی رهایی‌بخش» هستند و مدام از آن حرف می‌زنند، اما در عباراتی بسیار گنگ؛ چون در واقع، کوچک‌ترین تصوری ندارند که این‌چنین ایده‌ای چیست و چطور می‌تواند نقش رهایی‌بخش خود را فراتر از مرزهای کشورشان ایفا کند. 

یکی از مضحک‌ترین رهبران جنبش ژنرال استام است (این نام در آلمانی به معنی «لال» است). استام مصمم است پیش از دیگران این ایدۀ رهایی‌بخش را کشف و به‌عنوان پیشکش به معشوقه‌اش دیوتیما تقدیم کند. دیوتیما هم یکی از افراد برجستۀ اقدام موازی است. استام می‌گوید «یادت میاد، مگه نه؟ فکرهام رو کردم و اون ایدۀ آزادی‌بخش خفنی رو که دیوتیما می‌خواست، پیدا می‌کنم و به پاش می‌ریزم. از قرار معلوم، ایده‌های فوق‌العاده زیادن، اما فقط یکی‌شون می‌تونه فوق‌العاده‌ترین باشه -منطقیه، مگه نه؟ - پس موضوع اینه که باید این عقاید رو به ترتیبِ فوق‌العادگی‌شون اولویت‌بندی کنیم.» 

📡 ترجمان علوم انسانی

🔘@Jouissance_me




نه به حفره ی اشک نیاز دارم

نه به چشم پیامبرانه

برای دنیای دیوانه ی شما

تنها یک پاسخ است:

امتناع...

#مارینا_تسوتایوا
#محمد_مختاری


🔘@Jouissance_me




Album : Chapter One/Cold
Artist : Kai Engel
Genre : #Ambient | #Minimalist | #Neo_Classical
Russia | 2015

🔘@Jouissance_me




🔘 دکتری که خواننده شد، در دفاع از مدارای فرهنگی
🖊 محسن زندی
📡 صدانت
➖➖➖➖➖
🔹ماجرا:
آقای الف که مهارت چندانی در موسیقی رایج ندارد، شروع به خوانندگی کرده است. او برای دیده شدن در عرصه‌ی مردمی و تجاری هنر از ابزارهای مختلفی چون ثروت شخصی، تاجران فرهنگی و تولیدکننده‌های ثروتمند موسیقی، ظرفیت‌ سلبریتی‌های، شبکه‌های مجازی و حتی برگزاری مراسم خیریه (ولو خیریه‌های نمایشی) استفاده می‌کند.
پس از شهرت در فضای مجازی، تلوزیون نیز که هدف اصلی‌اش جذب مخاطب است او را در شبکه‌های مختلف به نمایش می‌گذارد. بر شهرت او افزوده می‌شود و تصمیم می‌گیرد که در یکی از بهترین سالن‌های تهران کنسرت برگزار کند. عده‌ای نیز به اختیار خود بلیط می‌خرند و صدای نخراشیده‌‌اش را گوش می‌دهند.
(از آقای الف استفاده کرده‌ام؛ چراکه شناختی از زندگی شخصی و نیات درونی دکتر مسعود صابری ندارم. از این‌رو، تنها بر اساس ظاهر داوری می‌کنم).

🔅 منتقدین
1. او فالش می‌خواند.
2. اشعارش مبتذل است.
3. او از ابزارهایی غیراخلاقی برای رسیدن به شهرت استفاده کرده است.
4. مافیای موسیقی که ثروت‌های نامشروع در آن جاری است، او را به شهرت رسانده‌اند.
5. رسانه‌ی ملی به شکلی غیرعادلانه فضا را برای او آماده کرده است.
6. ذوق موسیقیایی مردم به خاطر سیاست‌های فرهنگی انحصارگرایانه‌ی حکومت آلوده شده و توان تشخیص موسیقی خوب از فالش را ندارند؛ از این‌رو ناآگاهانه چیزهایی را انتخاب می‌کنند که حکومت یا مافیاهای میانی برایشان انتخاب می‌کند.
7. آگاهی طبقانی و سیاسی در جامعه کشته شده است و مردم به جای روی‌آوردن به انسان‌ها و باورهای اصیل به لمپن‌های سیاسی و ورزشی و هنری، و محصولات مبتذل روی آورده‌اند، که چون مخدر آگاهی از موضوعات و مسایل حقیقی را در آن‌ها می‌کشد.

🔅به‌عنوان شهروندی از این‌جامعه که در تمام زندگی‌ در معرض بمباران باورهای مطلق‌انگارانه (از ایدئولوژی رایج گرفته تا مفاهیم چپ‌گرایانه‌ی رسوب‌کرده در تمام لایه‌های اجتماعی) مدت‌های زیادی این نقدها را قبول داشتم.
اما هرچه سنم بالاتر می‌رود، مدارایم بیشتر می‌شود و تمام مفاهیمی را که عمری با آنها زندگی کرده‌ام بازبینی می‌کنم. مدارایی که به تناسب استعداد و توان محدود انسانی‌ام، از تحلیل مفاهیم آغاز می‌شود و به رفتار منتهی می‌گردد.

🔅 در مورد نقدهای بالا با خودم می‌اندیشم:

آیا هنر یک استاندارد مطلق و یا حتی نسبی دارد که حق داشته باشیم هر چه را که با این خط‌کش جفت‌وجور نشد آن را به‌لحاظ نظری و عملی سرکوب کنیم؟ آیا این استانداردها چیز فراتر از برساخته‌های تاریخی‌اند (چیزی شبیه قواعد فوتبال) که تقدس یافته‌اند؟
اصولاً اگر چنین استانداری وجود داشت، آیا در حوزه‌های مختلف هنری، از سینما و موسیقی و نقاشی و ادبیات داستانی و غیره مکاتب جدید پدید می‌آمد؟ مکاتبی که از قضا در شروع پیدایششان با همان خط کش‌ها سرکوب می‌شدند.

اینکه یک نفر با هزینه‌ی شخصی خود یا اسپانسر کنسرت اجرا کند، و یک عده نیز با هزینه‌ی شخصی آن را بشنوند آیا به‌لحاظ اخلاقی ناروا است؟ نشان‌دهندة ابتذال آنها است؟
اینکه از میان ده‌ها و صدها گزینه‌ی موجود، همین یکی را انتخاب می‌کنند آیا نشانه‌ی استحمار فرهنگی و ناآگاهی طبقاتی آنهاست؟
آیا تحقیق تجربی بر وجود چنین ابتذالی صورت گرفته ، یا اینکه صرفاً چون مخالف ‌چیزی است که ما می‌اندیشیم مبتذل است؟
اصولاً آیا در جامعه‌ای فرضی که مظاهر تنانگی و غرایز و نیازها و عشق‌های انسانی سرکوب می‌شود، آثار عاشقانه نمی‌تواند یک کنش سیاسی (ولو ناخودآگاه) باشد؟ (مانند آنچه در شوروی سابق و نشر آثار ادبی این‌چنینی رخ داد).
آیا گرایش به آقای الف از قضا صرفاً به‌خاطر اقبال از استانداردشکنی او نسبت به جامعه‌ی پزشکان نیست که همچون تافته‌هایی جدابافته رفتار می‌کنند؟
آیا اخلاقاً مجازیم مانع ظهور و بروز استعداد کسی شویم؟
آیا اصولاً تحقق چنان جامعه‌ی آرمانی منتقدان امکان‌پذیر است؟ (جز در عالم مُثل افلاطون) .

🔅 نقدها بر صداوسیما را می‌پذیرم؛ چراکه ازقضا آن را مجریِ همین فرهنگ مطلق‌انگارانه‌ی انحصارگرای حاکم بر خودمان می‌دانم که ریشه‌ در فلسفه‌ی افلاطونی دارد و در باورهای مذهبی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی ما رسوب کرده است.
در باب خیریه‌های نمایشی نیز اگر قطعی باشد، چون استفاده‌ی ابزاری از انسان‌هاست، به‌لحاظ اخلاقی نارواست.

🔅در این سال‌های رو به پایان عمر بر این باورم که تکثر را باید پذیرفت، تا هر کسی بتواند در دایره‌ی اخلاقیات موجه محصول خود را آزادانه ارائه دهد. انسان‌ها موجودات عاقلی هستند که خودشان می‌توان با حساب‌و کتاب (هرچند ناقص، یا خلاف حساب‌وکتاب ما) محصول مناسب خودشان را انتخاب کنند.
جامعه هم به شجریان و کلهر و هایده نیاز دارد، هم به آقای الف. به کدامین دلیل موجه حق داریم سلیقه‌ و اندیشه‌های خود را مطلق بینگاریم ؟

🔘@Jouissance_me


🎙 پدیده (مرحوم) پاشایی
👤 #یوسف_اباذری
📡 صدانت

🔘@Jouissance_me


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
اندر نقد #دکتر_صابری که خواننده شد

@Jouissance_me




¤ تطابقات ¤

طبیعت معبدی است که ستون های زنده اش

گاه می گویند کلمات گنگی را؛

آدمی می گذرد از جنگل انبوه تمثیل ها

که او را می نگرند با نگاه های آشنا....

Correspondances
Ch. Baudelaire


🔘@Jouissance_me
➰➰➰➰➰

Katedra (The Cathedral)
by Tomasz Bagiński




🔘 تنهایی اگزیستانسیال

📓 روان درمانی اگزیستانسیال
🖊 اروین یالوم
🖊 سپیده حبیب
➖➖➖➖➖

افراد اغلب از دیگران و از اجزای خود جدا می افتند ، ولی در عمق این جدا افتادگی ها، تنهایی اساسی تری جای دارد که به هستی مربوط است.
تنهایی ای که به رغم رضایت بخش ترین روابط با دیگران و به رغم خودشناسی و انسجام درونی تمام عیار ، همچنان باقی است.

تنهایی اگزیستانسیال به مغاکی اشاره دارد که میان انسان و هر موجود دیگری دهان گشوده و پلی هم نمی توان بر آن زد.
نیز بر تنهایی ای اشاره دارد که بسیار بنیادی تر و ریشه ای تر است : جدایی میان فرد و دنیا.

اریک فروم معتقد است که بنیادی ترین دلواپسی بشر ، تنهایی اکزیستانسیال است ،
یعنی آگاهی از جدا بودن " خاستگاه همه اضطراب ها" ست .

🔘@Jouissance_me




و ما همچنان دچاریم
به زندگی
به کوچِ اجباری هر شب در خویش
بی خویش
و به ساییدن دندان ها در خواب
از طعم لزج بیداری
معلق ایم
در پهنه ای وسیع از تاریکی
بدون سایه

شبیه هیچ ؛
اندوهگین و سرخوش....

#مجید_زرنوشه

🔘@Jouissance_me
➰➰➰➰➰

Показано 20 последних публикаций.

2 446

подписчиков
Статистика канала