«سرقت و دزدی در ایل رسم بود. دستبرد شبانه رواج داشت. در اغلب تیرهها دزدی جرم نبود. شغل بود. کسب و کار بود. هنر بود. اصلا کار نبود. دستمزد چوپانی، ساربانی، مهتری، هیزم شکنی، کنگرزنی، علفبری و کتیرازنی برای نان بخور و نمیر هم کافی نبود.
وانگهی این قبیل کارها در شأن پسر ریش سفید و کدخدا نبود، شأن و شوکت دزدی بیش از اینها بود. راهزنی قافلههای شهری مایه افتخار بود. کسی که میتوانست قوچ گله و اسب رمه دشمنان و مخالفان را برباید، تاج بر سر میگذاشت. تاج بر سرش میگذاشتند. دخترها عاشقش میشدند. در خواستگاری جواب رد نمیشنید»
👆🏻متن بالا از کتاب «بخارای من، ایل من» محمد بهمنبیگی است. عرف آن روز عشایر دربارهی مشاغل و شأن و شوکت دزدی و راهزنی پسران کدخداها را مقایسه کنید با اختلاس این روزهای آقازادهها و ...»
ما تغییر نمیکنیم انگار...
کتاب فوقالعادهای است، موضوع و نثر نابی دارد که پیشنهاد میشود اگر جایی گیرتان آمد ـ که تقریبا بعید است ـ بخوانیدش.
بخارای من ایل من|محمد بهمنبیگی|انتشارات نوید شیراز
#کتابخوانی
#وبلاگ_نوشت
@MaryamKamalinejad
وانگهی این قبیل کارها در شأن پسر ریش سفید و کدخدا نبود، شأن و شوکت دزدی بیش از اینها بود. راهزنی قافلههای شهری مایه افتخار بود. کسی که میتوانست قوچ گله و اسب رمه دشمنان و مخالفان را برباید، تاج بر سر میگذاشت. تاج بر سرش میگذاشتند. دخترها عاشقش میشدند. در خواستگاری جواب رد نمیشنید»
👆🏻متن بالا از کتاب «بخارای من، ایل من» محمد بهمنبیگی است. عرف آن روز عشایر دربارهی مشاغل و شأن و شوکت دزدی و راهزنی پسران کدخداها را مقایسه کنید با اختلاس این روزهای آقازادهها و ...»
ما تغییر نمیکنیم انگار...
کتاب فوقالعادهای است، موضوع و نثر نابی دارد که پیشنهاد میشود اگر جایی گیرتان آمد ـ که تقریبا بعید است ـ بخوانیدش.
بخارای من ایل من|محمد بهمنبیگی|انتشارات نوید شیراز
#کتابخوانی
#وبلاگ_نوشت
@MaryamKamalinejad