رمان آنلاین


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


#گپ_درخواست_رمانمون
@romanzarzarii
#چنل_رمانمون
@romanzarzari
#گپ_نقد_رمانمون
@romanzarzari67
گپ چت
https://t.me/+XG33IpPaBDAxN2U0

تبلیغات و تبادل پذیرفته میشود 🔺
جهت تبادل و تبلیغات به ایدی های زیر مراجعه کنید 👇🔺
🔹 @Zahra2359
🔹 @Ss_a_83

Связанные каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций






برای گذاشتن لینک های رمانتون داخل چنل آنلاین به ایدی زیر مراجعه کنید ❌👇🏻

@Zahra2359
@Sara_ysy

لینکتو بزارم 30 اد
سنجاق 12 ساعته 50 اد
سنجاق 24 ساعته 80 اد














پدر تلفیق سه حرف است:
پ: پشتیبانی
د: دوستی
ر: رحمت
روزت مبارک ای رحمت الهی
که با مهر و دوستی،در تمام
زندگی پشت و پناهم بودی

روز پدر مبارك 🌹

♥️




@shik_oo_piko
#محافظ_شیک_و_پیک










این رمان رو بخونی معتادش میشی!😉👌

https://t.me/+IhIyhxczEz4yMzhk
https://t.me/+IhIyhxczEz4yMzhk

🔥🔥🔥🔥🔥🔥
🔥🔥🔥🔥🔥
🔥🔥🔥🔥
🔥🔥🔥
🔥🔥
🔥
#رامشگر
#پارت_واقعی_رمان😍
#بزودی😱
____
-دختر خسرو!
از این اسم متنفر بود ! از اینکه تماما اون رو دختر خسرو صدا میزد!
- امشب ...
نگاهی ترسناک به من انداخت:
زیرم جون میدی! تا اون خسرو ، بابای عوضیت بفهمه که ..
نزدیکم اومد و همانطور که پوزخند میزد گفت: زدی ضربتی ، ضربتی نوش کن!
قراره نابودت کنم ، هرچند بی گناه! اما ...
تو هم گناه کاری !
تند تند سر تکان دادم و ملتمسانه نگاهش کردم:
نه نه این کار رو نکن من باورت کردم لعنتی !!!
خندید ! بلند و ترسناک:
باور؟ چجوری از چشام نخوندی که چقدر ازت متنفرم دختر خسرو؟؟؟
بلند شدم و سعی کردم ازش فرار کنم از این خونه ی لعنتی از در دیواراش!!
مهم تر از اون از کسی که مثل حیوان وحشی میخواست من رو نابود کنه!
از اون!
اما نذاشت هنوز چند قدم نرفته بودم که از پشت گردنم رو گرفت ، چرخوندم و صورتش رو یک سانتی صورتم قرار داد و خونسرد گفت : کجا؟
ابرو بالا انداخت: دختر خسرو!
پوزخند زد:
گفتم که امشب اینجا جون میدی ! اما کسی نیست که نجاتت بده !
تقلا کردم برای فرار از دستش: نمیبخشمت سادیار ، باور کن خودمو میکشم!
سری تکان داد: نو نو نو !
تو نمیمیری ! زنده میمونی تا خسرو ببینتت و زجر بکشه !
الان هم میرم برای اولین کاری که باعث نابودی خسرو میشه !
دوباره پوزخندی زد : دلتو خوش نکن ، این فقط اولیشه!
و بعد...
دستهاش لباسام رو کَند
#لبهاش بود که روی #لبهام کوبیده شد!!!
و دستهای لعنتیش...
🔥🔥🔥🔥🔥🔥
🔥🔥🔥🔥🔥
🔥🔥🔥🔥
🔥🔥🔥
🔥🔥
🔥


از هر پارت این رمان #آتیش می‌باره!!🔥

بهترین رمانی میشه که میخونی!🔥😉
#صحنه های ناب که اصلااااا تکراری نیست#
#زودی_عضو_شو🏃‍♂
«🛑پارت واقعی🛑»
_
#خلاصه : 🔥

اون میدونست من بی گناهم!
اون لعنتی ...
اومد و با اومدنش چنان انفجاری رخ داد ، که همه ی منو تیکه تیکه کرد و یه جا انداخت!
ولی من عاشقش بودم ، عاشق!
من عاشقش شده بودم قبل از اینکه منو منفجر کنه ...
و وقتی منفجرم کرد ..
هنوزم منتظر معجزه بودم!
هنوز منتظر بودم بیاد و همه ی تیکه پاره های من وصل کنه به هم و دوباره یک انسان عاشق و شیفته ازم بیرون بیاره!
آخه من نمی‌دونستم ...
"تیر رفته بر نمی‌گردد به آغوش کمان"
_


بزن روی// عضویت// و زودی عضو شو و به صورت:
🛑کــــامــــلـــــا رایـــــــگــــــــان🛑
بخونش♥️
«مطمعنم پشیمون نمیشی😜🙈»
https://t.me/+IhIyhxczEz4yMzhk
https://t.me/+IhIyhxczEz4yMzhk




https://forum.1roman.ir/threads/198881/

رسوای دل
#رسوای_دل



Показано 20 последних публикаций.

2 270

подписчиков
Статистика канала