📜سیرۀپیامبرصلۍاللەعلیەوسلم
"دشوارترین لحظات زندگی پیامبر"
پس از آنکه ابن سکن از پای درافتاد، رسولخدا -صلى الله علیه وسلم- با آن دو تن قریشی که نزد ایشان بودند، تنها ماندند. در صحیحین از ابوعثمان روایت شده است که گفت: در برخی روزهای کارزار چنان پیش آمد که نزد پیامبراکرم -صلى الله علیه وسلم- جز طلحهبن عبیدالله و سعد(بن ابی وقّاص) کسی نبود، و این موقعیت، دشوارترین لحظات در زندگی آنحضرت و فرصتی طلایی برای مشرکان بود.
مشرکان نیز درجهت غنیمت شمردن این فرصت هیچ کوتاه نیامدند؛ حملاتشان را بر نبیاکرم -صلى الله علیه وسلم- متمرکز ساختند، و بر یکسره کردن کار آنحضرت امید بستند. عُتبهبن ابیوقاص پارهسنگی به سوی آنحضرت پرتاب کرد که به پهلوی آن حضرت اصابت کرد. دندان پیشین پایین سمت راست آنحضرت شکست و لب مبارکایشان نیز شکافته شد. عبدالله بن شهاب زُهری بر آنحضرت حمله برد و پیشانی آنحضرت نیز شکافته شد. سوارکاری عنادپیشه بنام عبدالله بن قَمِئه پیش آمد و با شمشیر بر شانهٔ ایشان ضربتی سخت فرود آورد که بر اثر آن یک ماه بیمار بودند؛ اما، نتوانست از هر دو زره بگذرد. آنگاه، ضربت سخت دیگری مانند اولی بر صورت آنحضرت زد که بر اثر آن دو حلقه از حلقههای کلاه خود ایشان در صورتشان فرو رفت، و گفت: خُذها و اَنَا ابنُ قَمِئَه! بگیر، که من ابن قمئه هستم! رسول خدا -صلى الله علیه وسلم- در حالیکه خون از صورت خویش پاک میکردند، گفتند: «اَقماکَ الله» خدا ذلیلت کند!
* در صحیحن آمده است که دندان پیشین آنحضرت شکست، و سر آنحضرت شکافت، و خون از سر و صورت ایشان سرازیر شد. حضرت رسولاکرم -صلى الله علیه وسلم- خونها را کنار میزدند و میگفتند:
«کیف یفلح قوم شجوا وجه نبیهم وکسروا رباعیته، وهو یدعوهم إلى الله؟»
«چگونه ممکن است روی رستگاری ببینند مردمانی که صورت پیامبرشان را مجروح کردهاند، و دندان پیشین او را شکافتهاند، در حالی که او ایشان را بسوی خدا فرامیخواند!؟»
خداوند عزوجل در این ارتباط این آیه را نازل فرمود:
{لَیْسَ لَكَ مِنَ الأَمْرِ شَیْءٌ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ أَوْ یُعَذَّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظَالِمُونَ}
«کار این مردمان هیچ به تو واگذار نیست! یا این است که خدا از اینان درمیگذرد، یا آن است که خدا اینان را عذاب میفرماید؛ که اینان ستمکارانند!»
* به روایت طبرانی، پیامبر بزرگ اسلام در آن روز گفتند:
«اشتد غضب الله على قوم دموا وجه رسوله».
«خداوند سخت خشم خواهد گرفت بر مردمانی که صورت پیامبرشان را خونآلود گردانیدند!»
آنگاه لحظاتی درنگ کردند، و سپس گفتند:
«اللهم اغفر لقومی فإنهم لا یعلمون»
«خداندا، این مردمان قوم مرا بیامرز که اینان ناداناند!»
و در صحیح مسلم چنین آمده است که آنحضرت گفتند:
"رب اغفرلقومی فانهم لا یعلمون"
و در کتاب الشفا نوشتهٔ قاضی عیاض آمده است که ایشان گفتند:
«اللهم اهد قومی فانهم لا یعلمون».
«خداوندا، این مردمان قوم مرا هدایت فرما که اینان ناداناند!»
✍ادامە دارد...
@Sirat_mustaqem00🌷
"دشوارترین لحظات زندگی پیامبر"
پس از آنکه ابن سکن از پای درافتاد، رسولخدا -صلى الله علیه وسلم- با آن دو تن قریشی که نزد ایشان بودند، تنها ماندند. در صحیحین از ابوعثمان روایت شده است که گفت: در برخی روزهای کارزار چنان پیش آمد که نزد پیامبراکرم -صلى الله علیه وسلم- جز طلحهبن عبیدالله و سعد(بن ابی وقّاص) کسی نبود، و این موقعیت، دشوارترین لحظات در زندگی آنحضرت و فرصتی طلایی برای مشرکان بود.
مشرکان نیز درجهت غنیمت شمردن این فرصت هیچ کوتاه نیامدند؛ حملاتشان را بر نبیاکرم -صلى الله علیه وسلم- متمرکز ساختند، و بر یکسره کردن کار آنحضرت امید بستند. عُتبهبن ابیوقاص پارهسنگی به سوی آنحضرت پرتاب کرد که به پهلوی آن حضرت اصابت کرد. دندان پیشین پایین سمت راست آنحضرت شکست و لب مبارکایشان نیز شکافته شد. عبدالله بن شهاب زُهری بر آنحضرت حمله برد و پیشانی آنحضرت نیز شکافته شد. سوارکاری عنادپیشه بنام عبدالله بن قَمِئه پیش آمد و با شمشیر بر شانهٔ ایشان ضربتی سخت فرود آورد که بر اثر آن یک ماه بیمار بودند؛ اما، نتوانست از هر دو زره بگذرد. آنگاه، ضربت سخت دیگری مانند اولی بر صورت آنحضرت زد که بر اثر آن دو حلقه از حلقههای کلاه خود ایشان در صورتشان فرو رفت، و گفت: خُذها و اَنَا ابنُ قَمِئَه! بگیر، که من ابن قمئه هستم! رسول خدا -صلى الله علیه وسلم- در حالیکه خون از صورت خویش پاک میکردند، گفتند: «اَقماکَ الله» خدا ذلیلت کند!
* در صحیحن آمده است که دندان پیشین آنحضرت شکست، و سر آنحضرت شکافت، و خون از سر و صورت ایشان سرازیر شد. حضرت رسولاکرم -صلى الله علیه وسلم- خونها را کنار میزدند و میگفتند:
«کیف یفلح قوم شجوا وجه نبیهم وکسروا رباعیته، وهو یدعوهم إلى الله؟»
«چگونه ممکن است روی رستگاری ببینند مردمانی که صورت پیامبرشان را مجروح کردهاند، و دندان پیشین او را شکافتهاند، در حالی که او ایشان را بسوی خدا فرامیخواند!؟»
خداوند عزوجل در این ارتباط این آیه را نازل فرمود:
{لَیْسَ لَكَ مِنَ الأَمْرِ شَیْءٌ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ أَوْ یُعَذَّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظَالِمُونَ}
«کار این مردمان هیچ به تو واگذار نیست! یا این است که خدا از اینان درمیگذرد، یا آن است که خدا اینان را عذاب میفرماید؛ که اینان ستمکارانند!»
* به روایت طبرانی، پیامبر بزرگ اسلام در آن روز گفتند:
«اشتد غضب الله على قوم دموا وجه رسوله».
«خداوند سخت خشم خواهد گرفت بر مردمانی که صورت پیامبرشان را خونآلود گردانیدند!»
آنگاه لحظاتی درنگ کردند، و سپس گفتند:
«اللهم اغفر لقومی فإنهم لا یعلمون»
«خداندا، این مردمان قوم مرا بیامرز که اینان ناداناند!»
و در صحیح مسلم چنین آمده است که آنحضرت گفتند:
"رب اغفرلقومی فانهم لا یعلمون"
و در کتاب الشفا نوشتهٔ قاضی عیاض آمده است که ایشان گفتند:
«اللهم اهد قومی فانهم لا یعلمون».
«خداوندا، این مردمان قوم مرا هدایت فرما که اینان ناداناند!»
✍ادامە دارد...
@Sirat_mustaqem00🌷