Akuma🩸𖨥
- بیمارستانه... دیشب از طبقهی دوم سقوط کرد؛ خوشبختانه بهخاطر افتادنش توی باغچه، آسیب جدیای به سرش وارد نشده و فقط چندتا شکستگی جزئی داره.
- پدرت، مگه نه؟!
در جواب سؤالی که پاسخش مثل روز روشن بود، فقط لبخند تلخی رو مهمون لبهاش کرد و با بالاانداختن شونههاش کوتاه گفت: «نمیدونم!»
تهیونگ کلافه از بیرحمی غیرقابل پیشبینی جئون بزرگ چنگی به موهای روشنش زد و باز هم مثل روز اولی که جونگکوک رو دیده بود، نگاهش رو بهسمت چشمبندش سوق داد.
'یعنی ممکنه اونم کار پدرش باشه؟'
- از من چی میخوای کیم؟ چرا اونجا جلوم زانو زدی؟
❘ #Akuma ❘ #Fic ❘ #Spoil ❘
ִ 𖦹 ִ ˑ 𖥔 ּ ִ 𖦹 ִ ˑ
⊹𖡡 @TK_land
⊹𖡡 @TK_landUP
- بیمارستانه... دیشب از طبقهی دوم سقوط کرد؛ خوشبختانه بهخاطر افتادنش توی باغچه، آسیب جدیای به سرش وارد نشده و فقط چندتا شکستگی جزئی داره.
- پدرت، مگه نه؟!
در جواب سؤالی که پاسخش مثل روز روشن بود، فقط لبخند تلخی رو مهمون لبهاش کرد و با بالاانداختن شونههاش کوتاه گفت: «نمیدونم!»
تهیونگ کلافه از بیرحمی غیرقابل پیشبینی جئون بزرگ چنگی به موهای روشنش زد و باز هم مثل روز اولی که جونگکوک رو دیده بود، نگاهش رو بهسمت چشمبندش سوق داد.
'یعنی ممکنه اونم کار پدرش باشه؟'
- از من چی میخوای کیم؟ چرا اونجا جلوم زانو زدی؟
❘ #Akuma ❘ #Fic ❘ #Spoil ❘
ִ 𖦹 ִ ˑ 𖥔 ּ ִ 𖦹 ִ ˑ
⊹𖡡 @TK_land
⊹𖡡 @TK_landUP