Akuma🩸𖨥
- به خودت بیا... نودویک!
با شنیدن صدای فریاد دختری که با دو بهش نزدیک میشد، اشکهاش با مکث بهسمت گونههاش سقوط آزاد کرد و بدنش با حس شلشدن دستی که گردنش رو در تنگنا قرار داده بود، بدون هیچگونه عکسالعملی با زانو روی زمین افتاد.
میتونست صدای ضربات سریع چاقوی شمارهی یک و فحشهای رکیکش رو به اون مرد بشنوه؛ اما درحالحاضر دلیل کمکهای ناگهانی اون دختر براش کاملاً فاقد اهمیت به نظر میرسید و همچنین ترجیح میداد که فعلاً در موردش کنجکاوی نکنه؛ چون اون دیگه دلیل محکمتری برای زندگی در این حیات وحش پیدا کرده بود. جئون جونگکوک... اون پسر هنوز یک قلب شکسته و یک آبروی بربادرفته بهش بدهکار بود.
- تخمِ شیطان!
❘ #Akuma ❘ #Fic ❘ #Spoil ❘
ִ 𖦹 ִ ˑ 𖥔 ּ ִ 𖦹 ִ ˑ
⊹𖡡 @TK_land
⊹𖡡 @TK_landUP
- به خودت بیا... نودویک!
با شنیدن صدای فریاد دختری که با دو بهش نزدیک میشد، اشکهاش با مکث بهسمت گونههاش سقوط آزاد کرد و بدنش با حس شلشدن دستی که گردنش رو در تنگنا قرار داده بود، بدون هیچگونه عکسالعملی با زانو روی زمین افتاد.
میتونست صدای ضربات سریع چاقوی شمارهی یک و فحشهای رکیکش رو به اون مرد بشنوه؛ اما درحالحاضر دلیل کمکهای ناگهانی اون دختر براش کاملاً فاقد اهمیت به نظر میرسید و همچنین ترجیح میداد که فعلاً در موردش کنجکاوی نکنه؛ چون اون دیگه دلیل محکمتری برای زندگی در این حیات وحش پیدا کرده بود. جئون جونگکوک... اون پسر هنوز یک قلب شکسته و یک آبروی بربادرفته بهش بدهکار بود.
- تخمِ شیطان!
❘ #Akuma ❘ #Fic ❘ #Spoil ❘
ִ 𖦹 ִ ˑ 𖥔 ּ ִ 𖦹 ִ ˑ
⊹𖡡 @TK_land
⊹𖡡 @TK_landUP