⟣ تحیّر آینه ⟢


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


🪞
حرفی که دارد آینه، مرهون حیرت است
سیلی‌خور زبان نشود گفت‌وگوی ما... 𖢨

شعر خوب: @Best_Poems 📂
ارسال پیام: @QafiyehBot 📩
🪞

Связанные каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций




می‌روم از کویش امّا تاب تنهاییم نیست
گر شکیبایی تو ای دل، من شکیباییم نیست

همچو نِی از بند بندم ناله می‌آید برون
فاش گویم دور از آن لب، تاب تنهاییم نیست

زلف خود را بازجو، در سینه‌ی من دل نمانْد
روزگاری شد خبر زاین مرغِ هرجاییم نیست

یک نظر دیدیم رویت را و از خود رفته‌ایم
فرصتی تا بار دیگر ما به خود آییم، نیست

چون حبابی دیده بُگشودیم و در دریا شدیم
هرچه‌هست از اوست؛حرفی از من‌و ماییم نیست

من تنی رنجور و بار هجر سنگین است و سخت
رحمی ای نامهربان! دیگر تواناییم نیست...


⧗ #محمدحسین_جلیلی
تذکره‌ی شُعرای معاصر ایران (جلد ۲)،
تألیف سیّد عبدالحمید خلخالی





نگاهت طعم باران‌های بادآورده را دارد
که بعد از سال‌ها بر سرزمینی خشک می‌بارد

شبیه دارویی که روی زخمی کهنه بگذارند
اگرچه حرف‌هایت گاه روحم را می‌آزارد،

ولی من باز هم مثل کویرِ تشنه‌ای هستم
که بی‌تاب است تا خود را به باران تو بسپارد...


⧗ #پانته‌آ_صفایی
روزهای آخر آبان




ای به دریای عقل کرده شِناه
وز بد و نیک روزگار آگاه

نان فرو زن به آبِ دیده‌ی خویش
وز درِ هیچ سِفله شیر مخواه...


⧗ #منجیک_ترمذی
پیشاهنگان شعر پارسی،
به کوشش دکتر محمّد دبیرسیاقی





بس نبودی مگرم دل به شکنجِ سر زلفت؟
چشم و ابروی تو با تیر و کمان کرده کمینی!

خاطرِ هرکه تعلّق نپذیرفت ز خوبان
بی‌نصیبی‌ست که او راست نه دنیا و نه دینی...


⧗ #اشرف_گرمرودی
سخنوران میانَج و گرمرود، نشریه‌ی
دانشکده‌ی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تبریز





زیباترین جشن‌ها
به محض اینکه صبح شود
فراموش می‌شوند؛
زیباترین جشن‌ها
فقط در زمان جشن،
جشن هستند...


⧗ #آنا_گاوالدا
کتاب #بازی_دوستانه




تو رنگ عشق و بوی یاس داری
هزاران چشمه‌ی احساس داری

در امواج نگاهت شادی و شور
تو در چشمت خلیج فارس داری...


⧗ #اصغر_اروجی
کانال اشعار اصغر اروجی




چنانم که با من کسی هم‌زبان نیست
زبان مرا هیچکس ترجمان نیست

کسی این‌چنین کولیانه که من، کو؟
چنانم که هرگز کسی آنچنان نیست

خودم هم ندیدم خودم را، کجایم؟
تو گوئی که از من نشان در جهان نیست

نشان در جهان نیست از من، درست است
جهان جایگاه منِ بی‌نشان نیست

نه در این جهان، آن جهان هم غریبم
زمین نیست هم‌درد من، آسمان نیست

مگر بعدِ مردن سراغم بیایند!
وگرنه به فکرم کسی این زمان نیست

چه جای گلایه؟ که جایی ندارد
کسی با کسی این زمان مهربان نیست

نمی‌گویم از نام و نان می‌گریزم
تماماً، ولی دردِ من نام و نان نیست...


⧗ #مرتضی_امیری_اسفندقه
کتاب سیاه‌مست سایه‌ی تاک




به ناکس اگر اعتماد آوری
همه زندگانی به باد آوری

اگر بچّه‌عقرب به بَر پروری
وَ یا افعی اَندر شکر پروری

وَ یا گرگ اَندر سرای آوری
ز اطلس بر او مُتّکای آوری

گزنده گَزَد، هم درنده دَرَد
ز خوی بد خویشتن نگذرد

کجا بچّه‌ی زاغ گردد همای؟
عزازیل بر کس نشد رهنمای

اگر تخمه‌ی خار در بوستان
کنی آب کوثر به پایش روان

شب و روز، آیات خوانی بر آن
بسازی ز طوبیٰ بر او سایبان

به تو بهره جز خار نتْوان دهد
طبیعت، به ناموس خود می‌رود

به قول سخندان دانای توس
که بر تربت پاک او باد بوس

"ز ناپاک، چشمِ بِهی داشتن
بُود خاک بر دیده انباشتن

ز ناپاک‌زاده مدارید امید
که زنگی ز شستن نگردد سفید..."


⧗ #اکبر_بروجنی
تذکره‌ی شُعرای بختیاری




ای سفر کرده، سفر کرده، سفر کرده‌ی من!
بی‌تو گل‌بوته‌ی عمرم پژمرد
بی‌تو جانم فرسود
تک‌چراغِ شبِ بختم افسرد

ای سفر کرده، سفر کرده، سفر کرده بیا
دل من رفته ز دست
چشم من مانده به راه
منم و موی سپید
منم و روی سیاه

هر شب مهتابی
ماه در دیده‌ی من فانوسی‌ست
که سر راه تو می‌آید باز
به امیدی که بیایی شاید
زاین ره دور و دراز

هر شب مهتابی
کهکشان در نگهم جاده‌ی سیم‌اندودی‌ست
که برای تو چنین رخشنده‌ست
که برای تو چنین تابنده‌ست
ای سفر کرده‌ی ما!
پای بُگذار بر این جاده‌ی سیمین و بیا...


⧗ #مهدی_سهیلی
در خاطر منی (مجموعه‌ی شعر)




همین‌قدر از تو می‌دانم که بر خاکی نمی‌تازی،
مگر بر پشته‌ای از کشته‌ها پرچم برافرازی

به ابرویت قسم! وقتی غضب کردی، یقین کردم
که می‌خواهی مرا با یک نگاه از پا بیندازی

بزن چنگی به گندمزار گیسویت، مگر قدری
زکات خون دل‌های فقیران را بپردازی

به شرط آبرو، با جان قمارِ عشق کن با ما
که ما جز باختن چیزی نمی‌خواهیم از این بازی

از این شادم که در زندانِ یادت گرچه محبوسم
تو از من چون صدف در سینه مروارید می‌سازی


⧗ #فاضل_نظری
کتابِ #کتاب




تا تو هر راهی که باشد، مردِ آن راهم... بلی
می‌کشد سوی تو -جانا- شوق بی‌اندازه‌ام...


⧗ #حسین_چمن‌سرا
کانال انتعاش، شعرهای حسین چمن‌سرا




چون می‌گذرد کار، چه آسان و چه سخت
واین یک‌دمِ عاریت چه ادبار و چه بخت

چون جای دگر نهاد می‌باید رخت
نزدیک خردمند، چه تابوت و چه تخت...


⧗ #عنصری
سِیر رباعی، دکتر سیروس شمیسا




کی‌ام من؟
تا کجا رفته‌ام؟
شگفت می‌پرد دلم
از فکرِ پریشِ عشق...


⧗ #ویلیام_کارلوس_ویلیامز
پرتره‌ای از زمان، ترجمه‌ی داریوش شرعی




از قال و یقول، غیر حیرانی نیست
وز صحبت خلق، جز پریشانی نیست

دست از همه شستن و نشستن کنجی
چیزی‌ست که آخرش پشیمانی نیست...


⧗ #موجی_بدخشانی
تذکره‌ی ریاض‌الشُعراء (جلد ۴)




مست پندار است و مثل خود نمی‌بیند کسی
می‌دهم آیینه در دستش که هُشیارش کنم...!


⧗ #انصاف_هندی
تذکره‌ی حدیقةالشُعراء (جلد ۱)




مرا به بودن خود، باوری که باید نیست
اگرچه می‌نهم آیینه را برابر خویش

هنوز هستیِ من با زمانه در جنگ است
هنوز می‌طلبم مرگ را به سنگر خویش

درختِ جنگلم امّا مقیم شهرِ حصار
دریغ! وسعت دنیای سایه‌گستر خویش

سرِ ترانه ندارد سخن‌سرای زمان
سیاه‌نامه‌ی اندوه کرده دفتر خویش

چگونه دست محبّت به دوست پیش آرَم
چو زیر جامه نهان کرده‌است خنجر خویش؟

صفای ساقیِ این روزگار را نازم
که شهد و زهر درآمیخته به ساغر خویش...


⧗ #بهمن_رافعی
اگر این ماهیان رنگی نبودند




غمت آتیش زده تو خونِمونم
خیالت یخ زده عمری تو جونم

بیا امشب منو از غم رها کن
می‌دونی که واسه عشقت دیوونم


⧗ #محمد_حقیقی
کانال اشعار محمّد حقیقی




زیرمجموعه‌ی خودم هستم
مثل مجموعه‌ای که سخت تهی‌ست
در سرم فکر کاشتن دارم
گرچه باغ من از درخت تهی‌ست
 
عشق، آهوی تیزپا شد و من
ببرِ بی‌حرکتِ پتوهایم!
خشمگین نیستم که تا امروز
نرسیدم به آرزوهایم
 
نرسیدن، رسیدنِ محض است
آبزی، آب را نمی‌بیند
هرکه در ماه زندگی بکند
رنگ مهتاب را نمی‌بیند
 
دوری و دوستی حکایت ماست
غیر از این هرچه هست در هوس است
پای احساس در میان باشد
انتخاب پرنده‌ها قفس است
 
وسعت کوچکِ رهایی را
از نگاهِ اسیر باید دید
کوه در رشته‌کوه بسیار است
کوه را در کویر باید دید
 
گرچه باغ من از درخت تهی‌ست
در سرم فکر کاشتن دارم
شعر را، عشق را، مکاشفه را
همه را از نداشتن دارم...


⧗ #یاسر_قنبرلو
شعر "نرسیدن - رسیدن"،
هشتمین جشنواره‌ی بین‌المللی شعر فجر





ای آنکه برای توست رأی همه‌کس
وی آنکه تویی مرا به جای همه‌کس

در پای تو اوفتاده‌ام، دستم گیر
کوتاه کن از میانه پای همه‌کس...


⧗ #واحد_تبریزی
تذکره‌ی گلزار جاویدان (جلد ۳)




در کوره‌ی خود گداختی آدم را
رسوای زمانه ساختی آدم را

این راوی مرگ، درخور سجده نبود
شیطان! تو فقط شناختی آدم را...


⧗ #محمد_قائدی
مُقَرمَط، محمّد قائدی

Показано 20 последних публикаций.

370

подписчиков
Статистика канала