بازتعریف گفتار دمکراسی
محمدجواد غلامرضا کاشی
--------
متن زیر نسخه مکتوب شده، سخنرانی من است که امشب بیستم خرداد ماه سال 1399 در جلسه مجازی اتحادیه انجمنهای علوم سیاسی برگزار شد.
زمان بازتعریف گفتار دمکراسی در ایران فرا رسیده است. تا کنون دمکراسی را صرفاً تجدید قرارداد سیاسی میفهمیدیم. اینک زمان آن رسیده است که تجدید پیمان اجتماعی را پیش شرط تجدید عقد قرار داد سیاسی بدانیم. اگر از دقایق اندیشه توماس هابز و جان لاک صرف نظر کنیم، میتوانیم با تسامح بسیار دو مدل از گفتار دمکراسی بسازیم یکی به نام هابز دیگری به نام لاک و اعلام کنیم اینک نوبت ترک روایت هابزی و پناه آوردن به روایت جان لاکی از دمکراسی خواهی است.
توماس هابز و جان لاک را در زمره بنیادگذاران فکر دولت مدرن قلمداد میکنند. هابز به یک قرار داد اعتقاد داشت. تصور میکرد افراد در وضع طبیعی، یک قرارداد میبندند و با همان یک قرارداد از توحش وضع طبیعی به مدنیت وابسته به حکومت واصل میشوند. جان لاک اما به دو قرارداد اعتقاد داشت. افراد ابتدا برای تشکیل جامعه هم پیمان میشوند پس از آن یا همزمان با آن اقدام به عقد قرارداد سیاسی برای تشکیل حکومت مینمایند.
با اینکه هابز به دمکراسی اعتقادی نداشت. گفتار دمکراسی میتواند از سنخ هابزی باشد صرفاَ از این حیث که تنها به تشکیل یا انحلال حکومت میاندیشد و برای جامعه حیثیتی قائل نیست. گفتار دمکراسی در ایران بر دو گانه استبداد و دمکراسی متکی بوده است. حکومت اگر دمکراتیک است باید از آن پشتیبانی کرد و اگر استبدادی است باید علیه آن قیام و شورش و انقلاب و حتی توطئه کرد. باید مقاومت کرد تا ساقط شود و زمینه برای عقد یک قرار داد تازه جمعی و استقرار دمکراسی فراهم شود. در این منظومه گفتاری، همه چیز معطوف به ساختار حکومت است و گفتار دمکراسی حاوی مولفههای زیر است:
• تجدید اقتدار ملت با تسلیم یا ساقط کردن حکومتی که خودسرانه عمل میکند.
• تجدید سازمان حاکمیت نظیر انتخابات آزاد، استقلال قوای سه گانه از یکدیگر، استقرار قانون و ...
• نظارت مستمر بر کارکردهای حکومت از طریق مطبوعات و نقد اجتماعی و حق شورش و اعتراض
این سنخ از گفتار دمکراسی به چند و چون جامعه اصولاً کم توجه است. به چیزی تحت عنوان تجدید پیمان جامعه و بازپیکربندی دمکراتیک آن نمیاندیشد. نه تنها به جامعه نمیاندیشد به آن یورش هم میبرد. ارزش هر چیز را به واسطه قدرتی که در انتخابات تولید کرده میسنجد، هیچ رنج و مشکلی را در جامعه جدی نمیگیرد مگر آن که بتواند امکانی برای بسیج تولید کند. مناسبات سرکوبگرایانه جامعه را نادیده میگیرد حتی گاه آن را تشدید و تقویت هم میکند.
استراتژی بازپیکر بندی حکومت بی اعتنا به جامعه، به تدریج بر همه اثبات میکند دمکراسی دردی از دردهای عینی و ملموس و روزمره را از میان بر نخواهد داشت. حکومت میتواند دمکراتیک شود اما فقر، تبعیض، طرد و سرکوب برقرار بماند و حتی تشدید شود. آنگاه آنچه را به نحو استعاری و تسامح گفتار دمکراسی هابزی دانستیم میتواند واقعاً به خلق لویاتان هابزی کمک کند. چرا که ساز و برگ پر سر و صدا و هزینه دمکراسی به یک نمایش مسخره تبدیل میشود و همه میپذیرند انگار الگوی متمرکز و لویاتانی جامعه سیاسی پذیرفتنیتر است. حداقل از این حیث که تکلیف همه روشن است و امور به نام دمکراسی و به کام استبداد پیش نمیرود.
اینک زمان آن فرارسیده که به بازتعریف گفتار دمکراسی اما از سنخ جان لاکیاش بیاندیشیم. گفتار دمکراسی جان لاکی، همراه با گفتگو از ساختار حکومت، به جامعه هم میاندیشد و از تجدید پیمان اجتماعی بیشتر از بازتعریف نظم سیاسی دمکراتیک سخن میگوید. روایت جان لاکی پیچیدهتر و دشوارتر از سنخ هابزی آن است. در این سنخ از گفتار، به سه بعد ناسازگار همزمان باید اندیشید: به فرد و حق تکینگی و خاص بودگی او، نقد جامعه و کارکردهای غیراخلاقی و سرکوبگر آن، و همزمان به جامعه به مثابه یک کلیت بسامان که امکانهای زیست انسانی را تدارک میکند.
روایت هابزی به هیچ کدام از این سویهها اعتقاد نداشت. مهم متقاعد کردن مردم برای شرکت در انتخابات بود. مهم نبود که رای دهندگان فردند یاگلههای هم آوا. در متن جامعه چه میگذرد و به کلیت اجتماعی هم اعتقادی نداشت. مساله پیشبرد پیروزمندانه یک رقابت سیاسی بود. هر چه پیش میرفت بیشتر به بازی فوتبال تبدیل میشد که همیشه یک پیروز شاد داشت و یک شکست خورده پر از نفرت. سایش مستمر میان جناح پیروز و شکست خورده تداوم داشت تا موعد بعدی.👇👇👇👇
https://t.me/Vortrags/59715