کانال رسمی ماموستاخبات عباسی


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


#آی_دی ماموستاخبات عباسی راقی سنندج
@Ademaim
#شماره_تماس
09189825884
آدرس
#سنندج_روستای_آساوله_ازکارخانه_ایستک_بسمت_چهارکوچه_بالاترازمسجدجامع_حضرت_رسول_صلی_الله_علیه_و_سلم
ابطال انواع #طلسمات با #رُقیَه_شرعی
https://t.me/joinchat/AAAAAE5E0LYZI_z_Ozct2g

Связанные каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


📣صداى ضبط شده ازداخل گودال ۱۴کیلومتری توسط فرکانس امواج

🔞صداهاےبسيار ترسناك از جیغ وعذاب

۳۰ثانیه آخرفیلم😱
https://t.me/joinchat/AAAAAEanoMQD97mosKmzjQ


Репост из: داستانهای طلسم شدگان(الرقیة الشرعیه)
Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
قضاوت باشما
دانلود کنیدوببینید😏

میگیدنذاریدکه به فلان فرقه برنخوره❗️
میگیم میذاریم چون همون فرقه بزرگترین ضربه رابه دین اسلام زدن بانام خود دین😡

میذاریم چون میلیونهانفرروگمراه کردن😡
@jenzadehgan


Репост из: داستانهای طلسم شدگان(الرقیة الشرعیه)
تی و ادامه دادیم که دیگه کنترل نمیشد وچهار پنج مرد اون رو بزور کنترل میکردند و همه از شان و کول افتادن و از نوک پا تا فرق سر به لرزه افتاد و یکریز میگفت نخون نخون مردم خودم میرم دیگه برنمیگردم گفتم مگه چطوراومدی گفت سحرش کردن گفتم کی ؟گفت شخصی تو منطقه گلشن سنندج بنام توفیق سحرش کرده گفتم حالا باوربکنیم راسته؟ گفت آدرس رو میدم اگرنبود من دروغ گفتم. گفتم کجاست ؟ گفت توی گلدان جلو پنجره اتاق خواب از قضا فورا زنگ زدن به خواهرش که خونه بود گفتیم برو وتوی گلدان رونگاه کن ورفت و جالبه سحررودرآورد و باآژانس فرستادن وقتی آوردن قبل باز کردنش گفتم باچی سحرش کردن گفت یک تکه از لباس زیرپیرهنیش و ناخن و یک سوزن وقتی باز کردیم دقیق همونها بود و سبحان الله بوی تعفنی میداد عجیب و گفتم حیف نیست شماها اینگونه خودتان را ذلیل زیر دست ساحران خبیث و کافر میکنید.گفت من رو بازور فرستادن و گرنه من نمیخوام اذیت بشم.گفتم تو که داری این بنده خدارواذیت میکنی تا قبل اینکه اینجابیارنت داشتی مغرورانه اذیتش میکردی و حالا که گیر کردی میگی دوست ندارم اذیتم کنید.گفتم از الله نمیترسی که ظلم میکنی گفت میترسم گفتم دروغ میگی اگر دروغ گو نبودی اهل ظلم و کفرنبودی گفت میخوام نباشم گفتم تسلیم الله متعال شو وگرنه سعادتمند نمیشی گفت چجوری گفتم مسلمان شو گفت مثل اینها گفتم اینها مگر چشونه گفت هیچوقت آنچه میگویند عمل نمیکنند گفتم تو عمل کن و صادقانه عبادت الله رو انجام بده هرکسی مسئول اعمال خودشه گفت میخوام مسلمان بشم گفتم چه چیزی تو رو وادار کرده که مسلمان بشی گفت این آیه ها من رو اذیت میکرد ولی موسیقی گوش میداد اذیت نمیشدم دونستم حتما چیزی تواین الفاظ هست که اینگونه تاثیری دارد ومن تورات وانجیل را هم خواندم و اینگونه نیست گفتم مگرتابع چه دینی هستی گفت مسیحی هستم ولی هردوکتاب روخواندم و قلبا قرآن رو قبول دارم منم دعاکردم ای الله اگر درکلامش صدق دارد اوراهدایت واگر نه که توعالم به غیب هستی و باذن الله شهادتین رو گفت و عهد گرفتیم ازش وقسم خورد که برود وبرنگردد و باذن الله دعا راباطل کردیم و خارج شد بمحض خروج رقیه را ادامه دادیم که دیدم دوباره میلرزد وقتی به آیات عذاب رسیدیم فورا دادش بلند شد گفت نخون سوختم بسته نخون میرم ازبدنش گفتم نرفتی هنوز گفت اون رفت من رو اون دعا نویس پشت بازرگانی سنندج فرستاده وقتی اومد برای ابطال سحر ساحر من رو فرستاد بدنش تا این جنی رو که رفت کنترل کنم اما نتونستم واون قوی تر بود و میخوام برم گفتم اون ساحر چطور شماروبه اختیار گرفته گفت با توهین به خدا وپیغمبر و ادرار کردن به قرآن و بدون غسل نمازخواندن و بنیت شیطان خواندن نماز و زنا وهزار کار دیگر که ماخوشمون میاد و کمکش میکنیم و گفت مردم هم فکر میکنن شخص باتقواییه ولی ما کامل اون رو میبینیم ومیشناسیم خلاصه دعوتش دادم وباذن الله تسلیم وشهادتین رو گفته وخارج شد و الحمدلله اون بنده خدا نجات پیداکرد و الان هم هیچگونه مشکلی ندارد.
بزرگواران نزد ساحررفتن حرام و باورکردن حرفشان کفراست وتنها راه حل ابطال سحروطلسم رقیه شرعی یاهمان قرآن درمانی است.

راقی داستان: ماموستاخبات عباسی راقی شرعی سنندج

ابرگروه مبارزه با سحروساحری ابطال طلسم

درمان بیماریها #ام_اس_اوتیسم_سرطان_افسردگی_باقرآن_درمانی_به_اذن_الله

https://t.me/joinchat/J_KX7D4tiJ21pkoRbgiTRA

کانال داستانهای طلسم شدگان
@jenzadehgan

#ماموستاخبات_عباسی_راقی_سنندج

#آی_دی

@Mamosta_khabat_raqi_sanandaj

09189825884


Репост из: داستانهای طلسم شدگان(الرقیة الشرعیه)
اشتم بخوابم که به خاطر داروهایی که بهم داده بودن خواب بر من چیره

شد و من خوابم برد در خواب دیدم که در روستایی هستم خونه های این روستا همش متروکه و ویران شده بودند که دیدم مردی عصا به دست داره به سمت من میادو لنگان لنگان راه می رفت تا اینکه به من رسید و منو طوری نگاه کرد که انگار با من دشمنی داره و همونطور که با من صحبت می‌کردیک لحظه قدش بلند شد بلند شد انگار که سرش به سر زیر آسمون رسید و دوباره کوچیک شد و قیافش شبیه گرگ وبدنش همون انسان بودو با عصا به سینه من کوبید وگفت من دست بردار تو نیستم واز من دور شد تا اینکه از خواب بیدار شدم وقتی بیدار شدم احساس می کردم بالای سینم درد شدیدی داره طوری که حس می کردم قفسه سینم دچار شکستگی شده وقتی که لباسمو درآوردم و نگاه کردم دچار کبودی شده بود.هر لحظه حالات من بدتر میشد و ترس و وحشت من رو فراتر می گرفت
هر روز اشتهای من کمتر میشد و نمیتونستم غذاهام را بخورم وکلا ضعیف و نحیف شده بودم و مریضی تمام بدنم رو بدنم رو گرفته بود به طوری که اصلا نمیتونستم امورات زندگیمو انجام بدم خانوادم هم نمیدونستم مشکل من چیه و هر وقت با اونها در میان می ذاشتم میگفتن تو دچار توهم و تخیل شدی یا بخاطر بیماری دوقطبی است که این حالات را داری. روزی رو به مسجد رفتم مسجد وبایکی صحبت کردم و اون شخص هم گفت که احتمالاً جن زده شدی برو پیش یک شخصی هست تو میدان مادر پشت بازرگانی برات دعا بنویسه و کاملاخوب میشی من هم ندانسته با توصیه اون شخص پیش دعا نویس رفتم که یه پیرمردی بود و دور و ورش هم همش زن بودن.وقتی که رفتم پیشش نشستم وقتی که اون رو دیدم احساس خوبی نداشتم. نشستم و اون هم بلافاصله به من گفت که اسمت و اسم مادرت چیه منم اسم مادرم رو گفتم و غافل از اینکه نمیدونستم که چه هدف پلید و شومی داره و اون هم گفت که تو یک جن قوی در بدن هست و من با یک طلسم قوی اون رو بیرون میکنم وباید این طلسم را ببری در قبرستان دفن بکنی تا اینکه اون جن از بدن بیرون بیاد و گفتم خوب برام انجام بده منم می خوام نجات پیدا بکنم.اون هم گفت برات خرج برمیداره و باید ۷۰۰ هزار تومان پول به من بدی و من باید برای این کار وسایل بخرم از قبیل دوده و بخورو قطران از این چیزهایی که آلات سحراست من گفتم ندارم گفت خوددانی. خانوادم هم چون ناچاربودن گفتن باشه واونهم گفت فردا بباید براتون انجام میدم ما هم برگشتیم وتا صبح من رو زدن وتمام بدنم سیاه و کبود شد هی داد و هوار می کردنم و تا صبح نخوابیدم و خانواده هم نیزاذیت زیادی کشیدن خلاصه صبح زود رفتیم پیشش و اونهم یه کاغذ تویک پارچه سبز رنگ به ماداد وگفت ببرید توی قبرستان دفن کنید ماهم این کارروکردیم و بمحض دفن کردن انگار خوب شدم وتا یک روز ونیم حالم خوب خوب شد و گفتیم چه خوب شد رفتیم پیشش وخواستم برم ازش تشکرکنم که دوساعت بعدش درد کلیه شدیدی گرفتم که امانم رو برید و زمین گیرشدم که بلافاصله منو رسوندن بیمارستان و آمپول مسکن زدن و یک سری قرص که اصلا اثرنداشت. دردبه پشت سرم زد و مغزم داشت میترکید و مثل مار زخم خورده به خودم میپیچیدم و درد امانم روبرید شبش وحشتناک بود و هر جانوری فکرش رو بکنید جلوچشمم اومد و انقدترس داشتم داشتم زهرترک میشدم

فرداش یه همسایمون گفت ببرید سر فلان قبر بخوابونید خوب میشه ماهم مانند غریق که به هر خاشاکی دست میندازه متوسل به هرکاری میشدیم ماهم رفتیم اونجا منو خوابوندن بدترین لحظه و ساعات عمرم بود که گذروندم و نصف شب فرار کردم بیرون وگفتم نمیخوام خوب شم اصلا.همون نصف شب اونها رو وادار کردم واومدیم خونه و مادر ساده و فقیرم رفته بود خاک و خول سر اون قبرروآورد و فرداش یک لیوان آب خواستم که دیدم آب گل آلوده گفتم این چیه گفت خاک سراون قبره گفتم مادر من سنگ کلیه هم میگیرم این کارها چیه وآب رو نخوردم و بیرون ریختم. اون روز رو خونه بودم که گوشیمو آوردم و رفتم تو تلگرام که دیدم تو گروهی اد شدم و از قضا گروه شما بود و اولش گفتم اینها چه بیکارن این چیه که راه انداختن ولی وقتی سوال وجوابها رو دیدم و علایمی رو که گذاشتن تو گروه تمام حالات من توش بود و اتفاقی به شما زنگ زدم و من هم بعد تماسشون برای فرداش بهش نوبت دادم ووقتی این بنده خدااومد و نشست که گفت دارم خفه میشم میخوام برم بیرون و رفت بیرون ودوباره اومد تو بمحض اینکه داخل میشد تنگ نفس میشد ما رقیه رو شروع کردیم و فورا پا به فرار گذاشت که گرفتیمش و بازور اونو نشوندیم و به همراهانش گفتم بگیرنش و رقیه که ادامه دادیم سرش رو اینور واونور میکرد و دستشو گذاشته بود روی گوشهاش و فریاد میکرد نمیخوام مغزم ترکید ماهم بی اعتنا ادامه دادیم که به آیات سحر میرسید دادش انقدبلندمیشد که داشت ما رو کَر میکرد وفریاد میزد نخون نخون نمیخوام میرم میرم وداشت زجه میزد وباآیات قرآن اذیت میشد وانقد بهش فشاراومد گفت ولم کن میرم گفتم عجله نکن هنوز مونده اذیت بشی چون اهل ظلم و عداو


Репост из: داستانهای طلسم شدگان(الرقیة الشرعیه)
بسم الله الرحمن الرحیم


داستانی رو که می خواهم تعریف می کنم داستان یکی از افراد داخل همین گروه مبارزه با سحر و ساحری است.

یک روزپیرزنی پسری ۱۶ساله رو آوردوگفت که پسرم به مدت ۳ ماه است که دچار بیماری و حالات مختلف جسمی وشدید روحی شده وخودش هم باهاتون تماس گرفته به طوری که حالت تهوع,سوزش معده ترس شدید,اضطراب ،استرس و نوعی وسواس و تشویش فکری شده به طوریکه نمی تونه حتی به مدرسه بره و درسش رو بخونه و تا زمانی که توی خونه کسی نزدش می‌نشینه حالاتش کمی بهتره ولی به محض اینکه تنها میشه دچار استرس و اضطراب وتعرق زیاد میشه و طوری شده که نمی تونه یه جا بشینه و آروم و قرار نداره و خونواده پسره وقتی این حالات رو می‌بینند نزد دکتر عمومی می‌برند و خیال می‌کنند نوعی مسمومیت غذایی پیدا کرده و وقتی که دکتر ان رو معاینه میکنه چیزی درک نمیکنه و یک سری دارو میده و میارنش خونه زمانی که به خونه برمی گردند حالات این پسرهمینطور و حالش روز به روز بدتر میشه طوری که شب ساعت ۱۲ اون رو میبرن به بیمارستان بعثت شهر سنندج و دردش اینقدر شدید بوده و استرس و اضطراب و لرزش بدن داشته که اون را بستری میکنن و فردای اون روز معاینه می‌کنند که میگن مشکلی نیست و ترخیصش می کنن ولی این حالات همچنان ادامه پیدا می‌کند که تبدیل به کابوس های شبانه میشه وخوداون پسر میگفت شبها که میخواستم بخوابم احساس می کردم کسی پیشمه و زمانی که میرفتم به دستشویی یا داخل حیاط احساس می کردم کسی من رو دنبال میکنه و همیشه مراقب منه و طوری بود که جرأت نداشتم تنها تا دم حیات برم و باید کسی با من میامد این کابوس ها ادامه پیدا کرد تاجاییکه وقتی می خوابیدم خیال می‌کردم کسی بالای سرمه و بدنم سنگین می شد احساس سنگینی و احساس درد زیادی در بدن احساس می‌کردم به طوریکه از خواب می پریدم باز هم به هر طوری شده بود میخوابیدم وقتی که چشمامو می بستم خودم رو در یک بیابان تک و تنها می دیدم و یک گرگ من رو دنبال می کرد و انقدر من را دنبال می‌کرد که تا آخر سر به یک خونه متروکه پناه میبردم و داخل خونه میشدم و به محض اینکه داخل خونه می شدم که یک چیز سیاه مانند یک ابر بالای سرم رو میگرفت و فورا مثل فیلم ها هست که دود سیاه از دهان شخص وارد بدنش میشه همینطوری می‌شدم که از جا می پریدم و تمام بدنم خیس آب می‌شد و عرق میکردم و انقد داد و هوار می کردم و دست و پا به زمین می کوبیدم که کل خونواده خبر می شدند این حالت‌هام بدتر می‌شد تا اینکه یکی از اقوام گفت این پسر رو ببرید پیش روانشناس که اون رو معاینه کنه شاید دچار مشکلات روانی شده باشه خلاصه من رو بردن پیش یک دکتر در شهر سنندج که من رو معاینه بکنه. وقتی که رفتم پیشش یکسری سوالات و فاکتورها رو از من پرسید و یک سری دارو داد وگفت این پسر دچار افسردگی و استرس و اضطراب شده این داروها رو بدین بهش منم وقتیکه داروها رو می خوردم بدنم احساس سنگینی و خواب آلودگی پیدا میکرد که نمی تونستم حتی کار های روزمره خودم رو انجام بدم وسنگینی و کسلی و بی حوصلگیم بیشتر شد تا جاییکه دیگه گفتم من این داروها رو نمیخورم و دوباره من رو نزد دکتر برد و باز هم یک سری سوالات از حالات و احوالات من پرسید و آخر سر گفتند شما دچار بیماری دو قطبی شدی و باید در بیمارستان قدس سنندج که بیمارستانی است برای بیماران فکری و روانی و کسانی که وسواس فکری و یا بیماری های روحی دارند بستری بشید من هم دوست نداشتم که به بیمارستان برم و بستری بشم اون روز رو اومدیم خونه و شب رو به همان طریق خوابیدم که اون شب احساس کردم یکی بالای سرم ایستاده و من را صدا میزنه من هم از ترس نمیتونستم چشمهام رو باز بکنم خلاصه به هر طریقی بود ذره ذره چشمم رو باز کردم که دیدم مردی بالای سر من ایستاده و گفت بشین من هم ناخواسته بدون اینکه قدرتی از خودم نشون بدم به حالت نشسته نشستم و گفت من رو فرستادن که تورو اذیت بکنم و این کار رو هم انجام میدم تا جایی که خودکشی بکنی انقد وحشت کرده بودم که لال شده بودم و زبانم بند اومده بود حرارت بدنم اینقدر بالا رفته بود که فورا تشنج کردم و انقدر دست و پا زدم که خونوادم بیدار شدند و فوراً من را به بیمارستان رساندند اونجا گفتن این دچار تشنج شده و ممکنه دوباره این حالات پیش بیاد و باید یکسری آزمایشات و عکسبرداری ها انجام بشه تا علتش رو تشخیص بدیم هرچقدر آزمایش گرفتن و به قولی عکس برداری و اینا انجام دادن که چیزی مشخص نشد و گفتن پسر سالمه و میتونید اون رو ببرید خونه من هم وحشت میکردم که دوباره به اون خونه برگردم و دوباره شبها بخوابم اون حالت برایم پیش بیاید برای کسی هم تعریف میکردم هیچ کسی حرف منو باور میکرد و میگفت این پسر چون دوقطبی دارد دچار توهم و خیالات ذهنی شده من هم قسم میخوردم برایشان که من همچین چیزی رو دیدم و هیچ کسی حرف من را باور نمیکرد اون روز گذشت و شب فرا رسید نمی تونستم از ترس بخوابم و نشستم و جرأت ند


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
😍سریــــــــــال حضرت عمر رضی الله عنه

✅⇊ قسمت دوازدهـــم⇓
┏━━━✨✨✨✨━━┓
❤️ @Ademain❤️

┗━━━✨✨✨✨━━┛


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
😍سریال حضرت عمر رضی الله عنه
✅قسمت11
┏━━━✨✨✨✨━━┓
❤️@Ademain ❤️
┗━━━✨✨✨✨━━┛


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
✅ســـریال امام عمر رضی الله عنه

✅قسمت دهم
┏━━━✨✨✨✨━┓
❤️@Ademain❤️
┗━━━✨✨✨✨━━┛


Репост из: داستانهای طلسم شدگان(الرقیة الشرعیه)
Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
مراسم شیطانی مختلط زن ومرد #تصوف😳
اگر این راه بهشت است پس راه جهنم کجاست؟
عجب به این فرقه اینا دارن میرقصند
کجای دین اسلام اینچنین هستش
لابد میگید اینها حالی به حولی شدن و تو احوالاتن😂
@jenzadehgan


Репост из: @t2lbot
👈 خواص #دوسین (سیاهدانه+عسل)
🔸درمان ضربان قلب
🔹تقویت سیستم ایمنی
🔸درمان کیست‌ های زنان
🔹درمان حساسیت و آسم
🔸درمان سرماخوردگی و تب
🔹درمان دستگاه گوارشی و زخم معده
🔸درمان پروستات و عفونت‌های ادراری
👈 افراد #گرم_مزاج تحت نظر پزشک آن را مصرف کنند، زیرا مصرف بی‌رویه آن موجب #سرگیجه و سیاهی #چشم میشود. و در مواردی برای #کلیه مضر است و باید همراه مصلحاتی مانند #کتیرا و #سرکه مصرف شود.
👌بزن روش با انواع درمانهای تضمینی و موثر آشناشو👆


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
✅قسمت نهم

✅ سریال عمرفاروق.

✅دوبله فارسی

✅ڪم حجـــــم ومفید..
┏━━━✨✨✨✨━━┓
❤️@Ademain❤️
┗━━━✨✨✨✨━━┛


مجری بی حجاب از جوان میخواهد که یک ترانه بخواند✨
❣ببینید جوان چی میخونه؟
بدریای رحمت بپیوندیم 👇👇👇

کلیپ رو اینجاببینید
https://t.me/joinchat/AAAAAEanoMQD97mosKmzjQ


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
💝قسـمـت هشتـــم

💖سریـــال امام عمررضی الله عنه

✅با دوبله فارسی و کـم حجـم.

کانال رسمی ماموستا خبات عباسی راقی شرعی سنندج
┏━━━✨✨✨✨━━┓
❤️ https://t.me/joinchat/AAAAAE5E0LYZI_z_Ozct2g ❤️
┗━━━✨✨✨✨━━┛


پاسخگویی به سوالات فقهے

سـوالات در راســتاے قرآن وســنـت واقوال علـماپـاســخ داده میــشود

بحثهای سـیاســی مـمنوع

سـاعــت فعــالیــت گروه هرشــب ســاعـت ۱۹ الـــے ۲۴

بـرای پـاسخــگویـے به سـوال شـما بـایـد ۵ نـفـر اد کـنیـد.

#لینک

https://t.me/joinchat/Jsw1MlAUyVN1KYXhRRMxAw


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
✅قسمت هفتم

💖سریال حضرت عمر_فاروق رضی الله عنه

😍دوبله فارسی
┏━━━✨✨✨✨━━┓
❤️ @Ademain ❤️
┗━━━✨✨✨✨━━┛


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
باسی مێشوله‌
#ماموستا #عبدالواحد

#کوردی

🎥جدیدترین ویدیوهای اسلامی در
join🔜 @Ademain


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
✅قسمت ششم

💖سریال حضرت عمر_فاروق رضی الله عنه

✅دوبله فارسی
┏━━━✨✨✨✨━━┓
❤️@Ademain❤️
┗━━━✨✨✨✨━━┛


Репост из: حجاب وعفاف بانوان راستین
Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
‏ #اللهم_صل_على_محمد_وعلى_آله_وصحبه_وسلم 😍💙

نمیدانم با قلبم چه کرده ای فقط این را میدانم وقتی که نامت برده میشود غرق در آرزوی دیدارت میشوم

حسرت ها تمام وجودم را دربرمیگیرند
هم حسرت اینکه در این دنیا تو را ندیده ام و ترس اینکه گناهانم در قیامت مانع رسیدنم به تو و آغوشت شود

من دوری از تورا به امید دیدارت در قیامت تحمل کرده ام

حال نمیدانم آیا گناهانم لذت دیدارت را ازمن میگیرند یا اینکه با رحمت الله متعال و شفاعت خودت به تمام آنچه از دنیا و قیامت میخواهم میرسم

یا رسول الله ﷺ
میدانم که گاهی با کارهایم قلب زیبایت را به درد می آورم اما من تورا همان دوست و پدری میبینم که فقط میبخشد و به حضور میپذیرد
@hejaboefaf_banovan_rastin


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
تقلید از ۱۵ قاری قرآن مطرح جهان اسلام به شکلی اعجاب آور
نوجوانی با حنجره طلایی
ماشاءالله به این صدا

@Ademain


🔮نقش زنان مسلمان در پرورش بزرگان امت


💠وکیع می‌گوید: مادر سفیان ثوری به وی می‌گفت: ای سفیان، همیشه در پی فراگیری علم باش و در این‌مورد هیچ‌گونه سهل‌انگاری و کوتاهی نکن، مخارج تحصیلی‌ات را از بافتن پارچه و غیره تأمین می‌کنم. یک دفعه دیگر این‌چنین گفت: ای سفیان، هرگاه ده حرف را فراگرفتی به خودت بنگر که آیا در وقار و بردباری خویش ارتقائی احساس می‌کنی، اگر این احساس (افزایش وقار و عظمت علمی) ظاهر نگردد، به خوبی این حقیقت را بپذیر که فراگیری این‌چنین علمی هیچ‌گونه سودی دربر نخواهد داشت.

🔸"صفة الصفوه ابن جوزی 3/116"

کانال رسـمی ماموسـتا خبــات عبــاسی راقــی شــرعی سنندج
@Ademain

Показано 20 последних публикаций.

276

подписчиков
Статистика канала