✅سهروردی، احیاگر حکمت خسروانی
🖊دکتر غلامرضا اعوانی
سهروردی راهی را که ابن سینا رفته بود، کامل کرده و تعریف دیگری از فلسفه ارائه میدهد. تعریف او ارسطویی یا یونانی نیست و مراتب بسیار بالاتری برای حکمت قائل است. او حکمت را به حکمت بحثی (یونانی) و حکمت ذوقی (کشفی و تالهی) بخش کرده است. این ابتکار اوست و حکمت تالهی بسیار بالاتر از حکمت بحثی یونانی است. از نظر او بیشتر حکمای بزرگ و بلکه عرفا نیز از این حکمت برخوردار بودند.
سهروردی افزون بر این بر این باور است که حکمت کاملا ایرانی است. میدانیم که از نظر ارسطو حکمت امری یونانی است. از نظر او دیگر ملل و اقوام حکمت نداشتند، زیرا به تعبیر او این ملل «بربر و وحشی» بودهاند. اما با تقسیماتی که سهروردی از حکمت دارد، حکمت خاصه در ایران باستان وجود داشته و حکمای بزرگی در ایران میزیستهاند. او این حکمت را خسروانی یا حکمت عتیق یا خمیره ازلی مینامد. از نظر سهروردی این حکمت که او آن را حکمت اشراق میخواند، مخصوص اقوام شرق است.
او بر این باور است که حکمت در غرب، دچار رکود و افول و انحطاط شده و در ارسطو از حکمت ذوقی به حکمت بحثی تنزل پیدا کرده است. این حکمت به معنای اصیل در شرق متافیزیکی و ایران وجود داشته و بزرگترین و نمایندگان آن بزرگان و خسروان ایرانی بودهاند.
سهروردی معتقد بوده در گذشته ایران، شخصیتهای اسطورهای و نمادین و رمزی، حکیمان علیالاطلاق بودهاند و در آنها حکمت از نسلی به نسلی دیگر منتقل شده و به دوره اسلامی رسیده است. او معتقد است که حکمت از ادریس نبی آغاز و به دو بخش تقسیم شده است. یک بخش به مصر رفته و بخش دیگر به ایران آمده و در اسلام متحول شده است و او خود را وارث این بخش از حکمت میداند.
از سوی دیگر، اساس تفکر سهروردی، ایرانی هست؛ به این معنا که کلیدیترین معنا و مفهوم در تفکر سهروردی 《نور》 است. نور امری بسیار بدیهی است که ما هر روز آن را میبینیم و با آن همه چیز دیده میشود و حقیقت همه چیز آشکار میشود. اما این نور حقیقی نیست، بلکه نور مجازی است. اینکه برخی ستارگان نور ندارند، روشن میدارد که نور برای خورشید، امری عرضی است و نه ذاتی، زیرا اگر ذاتی بود، آنگاه همه ستارگان خورشید بودند. نور از نظر سهروردی امری مجرد است، اصل نور از نگاه او خداوند است که او آن را نورالانوار میخواند. مسأله نور در ایران باستان بسیار اهمیت دارد و جهانبینی ایرانیان باستان هم مبتنی بر نور و ظلمت بوده است. تفکر زردشت و دین زردشت بر مبنای دو قاعده نور و ظلمت و مراتب گوناگون آن قرار دارد؛ بنابراین، سهروردی از این موضوع استفاده کرده و یک جهانبینی طرح افکنده است که در کتاب «حکمت الاشراق» به روشنی به چشم میخورد. این هم از دیگر ابتکارات سهروردی است.
افزون بر این، سهروردی حکمت را رمزی کرده و حکمت رمزی از ابتکارات اوست: یعنی او در چهارده رساله به زبان فارسی و نزدیک بیست رساله به زبان عربی، حکمت را به زبان داستان بیان کرده است.
تفسیر سهروردی از حکمت ایرانی و حکمای پیش از سقراط نیز کاملا ابتکاری است. شایان توجه است ارسطو به فیلسوفان پیش از سقراط به عنوان فیلسوفان ابتدایی نگاه میکرده، ولی سهروردی بر این باور است که ارسطو کلام آنها را نفهمیده، زیرا کلام آنها کاملا رمزی و تمثیلی بوده است. حکمت بحثی ارسطویی چون توان فهم کلام رمزی را نداشته، از فهم ایشان عاجز بوده و کلمات حکمی آنها را به ظاهر تفسیر کرده است. پس از دید او، این حکما، سفیران الهی بودهاند؛ یعنی پیام الهی برای نوع بشر داشتهاند. او کلمات آنها را در پرتوی حکمت اشراقی خودش تفسیر میکند.
به طور کلی سهروردی تحول بزرگی در فهم و سیر فلسفه و تقسیمات آن، به ویژه در حکمت مشرقی ایجاد میکند. او در زمره یکی از بزرگترین فیلسوفان نه تنها جهان اسلام که جهان است. بد نیست اشاره شود که هانری کُربن که خودش فیلسوف برجسته فرانسوی بود، بیش از چهل سال از عمرش را در فهم و تفسیر حکمت اشراق صرف کرد تا اندیشه او را احیا کند.
@ahle_tamyz
🖊دکتر غلامرضا اعوانی
سهروردی راهی را که ابن سینا رفته بود، کامل کرده و تعریف دیگری از فلسفه ارائه میدهد. تعریف او ارسطویی یا یونانی نیست و مراتب بسیار بالاتری برای حکمت قائل است. او حکمت را به حکمت بحثی (یونانی) و حکمت ذوقی (کشفی و تالهی) بخش کرده است. این ابتکار اوست و حکمت تالهی بسیار بالاتر از حکمت بحثی یونانی است. از نظر او بیشتر حکمای بزرگ و بلکه عرفا نیز از این حکمت برخوردار بودند.
سهروردی افزون بر این بر این باور است که حکمت کاملا ایرانی است. میدانیم که از نظر ارسطو حکمت امری یونانی است. از نظر او دیگر ملل و اقوام حکمت نداشتند، زیرا به تعبیر او این ملل «بربر و وحشی» بودهاند. اما با تقسیماتی که سهروردی از حکمت دارد، حکمت خاصه در ایران باستان وجود داشته و حکمای بزرگی در ایران میزیستهاند. او این حکمت را خسروانی یا حکمت عتیق یا خمیره ازلی مینامد. از نظر سهروردی این حکمت که او آن را حکمت اشراق میخواند، مخصوص اقوام شرق است.
او بر این باور است که حکمت در غرب، دچار رکود و افول و انحطاط شده و در ارسطو از حکمت ذوقی به حکمت بحثی تنزل پیدا کرده است. این حکمت به معنای اصیل در شرق متافیزیکی و ایران وجود داشته و بزرگترین و نمایندگان آن بزرگان و خسروان ایرانی بودهاند.
سهروردی معتقد بوده در گذشته ایران، شخصیتهای اسطورهای و نمادین و رمزی، حکیمان علیالاطلاق بودهاند و در آنها حکمت از نسلی به نسلی دیگر منتقل شده و به دوره اسلامی رسیده است. او معتقد است که حکمت از ادریس نبی آغاز و به دو بخش تقسیم شده است. یک بخش به مصر رفته و بخش دیگر به ایران آمده و در اسلام متحول شده است و او خود را وارث این بخش از حکمت میداند.
از سوی دیگر، اساس تفکر سهروردی، ایرانی هست؛ به این معنا که کلیدیترین معنا و مفهوم در تفکر سهروردی 《نور》 است. نور امری بسیار بدیهی است که ما هر روز آن را میبینیم و با آن همه چیز دیده میشود و حقیقت همه چیز آشکار میشود. اما این نور حقیقی نیست، بلکه نور مجازی است. اینکه برخی ستارگان نور ندارند، روشن میدارد که نور برای خورشید، امری عرضی است و نه ذاتی، زیرا اگر ذاتی بود، آنگاه همه ستارگان خورشید بودند. نور از نظر سهروردی امری مجرد است، اصل نور از نگاه او خداوند است که او آن را نورالانوار میخواند. مسأله نور در ایران باستان بسیار اهمیت دارد و جهانبینی ایرانیان باستان هم مبتنی بر نور و ظلمت بوده است. تفکر زردشت و دین زردشت بر مبنای دو قاعده نور و ظلمت و مراتب گوناگون آن قرار دارد؛ بنابراین، سهروردی از این موضوع استفاده کرده و یک جهانبینی طرح افکنده است که در کتاب «حکمت الاشراق» به روشنی به چشم میخورد. این هم از دیگر ابتکارات سهروردی است.
افزون بر این، سهروردی حکمت را رمزی کرده و حکمت رمزی از ابتکارات اوست: یعنی او در چهارده رساله به زبان فارسی و نزدیک بیست رساله به زبان عربی، حکمت را به زبان داستان بیان کرده است.
تفسیر سهروردی از حکمت ایرانی و حکمای پیش از سقراط نیز کاملا ابتکاری است. شایان توجه است ارسطو به فیلسوفان پیش از سقراط به عنوان فیلسوفان ابتدایی نگاه میکرده، ولی سهروردی بر این باور است که ارسطو کلام آنها را نفهمیده، زیرا کلام آنها کاملا رمزی و تمثیلی بوده است. حکمت بحثی ارسطویی چون توان فهم کلام رمزی را نداشته، از فهم ایشان عاجز بوده و کلمات حکمی آنها را به ظاهر تفسیر کرده است. پس از دید او، این حکما، سفیران الهی بودهاند؛ یعنی پیام الهی برای نوع بشر داشتهاند. او کلمات آنها را در پرتوی حکمت اشراقی خودش تفسیر میکند.
به طور کلی سهروردی تحول بزرگی در فهم و سیر فلسفه و تقسیمات آن، به ویژه در حکمت مشرقی ایجاد میکند. او در زمره یکی از بزرگترین فیلسوفان نه تنها جهان اسلام که جهان است. بد نیست اشاره شود که هانری کُربن که خودش فیلسوف برجسته فرانسوی بود، بیش از چهل سال از عمرش را در فهم و تفسیر حکمت اشراق صرف کرد تا اندیشه او را احیا کند.
@ahle_tamyz