ای تیر بلا تکلیف
تصمیم ات را بگیر
من بیش از هر کسی آماده ی مردنم
آماده ام در من برقصی
طوری که درد هایم روی دست این شعر نماند.
من
پرنده ای بودم که تیر را
بیشتر از شکارچی دوست داشت
و حالا
فکر می کنم
پاییز
هر چقدر زرد تر از راه برسد
نمی تواند درخت خشک را
بترساند!
چقدر پای پنجره بایستم؟
یکی بیاید در گوشم بگوید:
رفت...
یکی بیاید چاقو را
از چشم هایم در بیاورد!
یکی هم دست ببرد توی قلبم...
تاریکی هیچوقت آدم را خوب نمی کشد!
همیشه یک جای این زندگی لنگ می زد
باید هر طور شده
دخل خودم را بیاورم
مرد های تنها از تخت خواب های خالی
می ترسند.
بهراد
@all_sunday
تصمیم ات را بگیر
من بیش از هر کسی آماده ی مردنم
آماده ام در من برقصی
طوری که درد هایم روی دست این شعر نماند.
من
پرنده ای بودم که تیر را
بیشتر از شکارچی دوست داشت
و حالا
فکر می کنم
پاییز
هر چقدر زرد تر از راه برسد
نمی تواند درخت خشک را
بترساند!
چقدر پای پنجره بایستم؟
یکی بیاید در گوشم بگوید:
رفت...
یکی بیاید چاقو را
از چشم هایم در بیاورد!
یکی هم دست ببرد توی قلبم...
تاریکی هیچوقت آدم را خوب نمی کشد!
همیشه یک جای این زندگی لنگ می زد
باید هر طور شده
دخل خودم را بیاورم
مرد های تنها از تخت خواب های خالی
می ترسند.
بهراد
@all_sunday