همه چیز برای انسان، حتا سیاست
هر حکومتی باید شادکامی شهروندان خود را آماج بگیرد و همهی سیاستگذاریها و خطمشیها و تنظیمات و مقررات خود را وسائلی در جهت نیل به این هدف تلقی کند و پیشفرضهایی داشته باشد که مهمترین آنها بدین قرارند:
۱- حکومت در روابط و مناسباتاش با سایر نهادهای اجتماعی قدرت، وادارندهگی یا بازدارندگی دارد. شادکامیِ انسانها، ... به اموری بستگی دارد که در نهادهای اجتماعیای مانند خانواده، اقتصاد، علم و فن و هنر، اخلاق، دین و مذهب، و تعلیم و تربیت جریان دارند. اگر نهادِ حکومت در این نهادهای دیگر قدرتِ دخل و تصرف نداشته باشد ، چهگونه میتواند تصمیماتی اتخاذ کند و به موقع اجرا گذارد که تامین کنندهی عوامل موثر در شادکامی باشند؟
۲- شادکامی انسانها یا منحصرا و یا عمدتا به اوضاع و احوالِ بیرونی، و عینی آنان بستگی دارد. تیررسِ اقداماتِ حکومت، اعم از تصمیمها و اجزاء تصمیمها، اوضاع احوال بیرونی و عینی شهروندان است. آنها میتوانند به مدد فنون مختلف از جمله مهندسی، پزشکی و مدیریت اقتصادی در طبیعت، بدنِ انسانها، و اوضاع و احوالِ معیشتی از جمله خوراک و نوشاک و پوشاک، سوخت و مسکن، کار و فراغت... شادکامی ایجاد کنند، یعنی اوضاع و احوال بیرونی و عینی آنان را بهبود بخشند. اما اگر متفکران ادعا کنند که شادکامی انسانها منحصرا یا عمدتا به اوضاع و احوال انفسی، درونی و ذهنیِ آنان یعنی نگرش و نظرگاه خودشان بستگی دارد... آنگاه نمیتوان از حکومت مطالبه شادکامی شهروندانش را کرد....
۳- همه انسانها یا دست کم همه شهروندان یک جامعه، فهرستی کمابیش مشترکی از خواستهها دارند. بدین معنا که خواستههاشان به تعدد گروههای اجتماعی، یا به تعدد افراد، متعدد و متکثر نمیشود.اگر چنین تعدد، تکثر، و تفاوتی در کار باشد، باز مطالبهی شادکامی شهروندان از حکومت مطالبهی امر محال است.
۴- خواستههای انسان سرانجام با نیازهایشان تضاد و تعارض ندارند. تضاد و تعارض میان خواسته و نیاز، یا خوشآیند/ بدآیند با مصلحت/ مفسده یا سود کوتاه مدت یا سودنهایی و دراز مدت در زمانی که دوران طفولیت مان را طی میکنیم، پدیدهای بسیار رایج است. بدن ما به فلان خوراک نیاز دارد، اما آن را نمیخوریم. بهمان خوراک به بدن زیان میرساند اما آن را میخواهیم.به قرص و کپسول نیاز داریم اما سخت خواستار بستنی یا شکلات ایم که به مصلحت و سود نهایی و دراز مدت بدنمان نیست ... اگر نتوانیم مرز بین طفولیت و بلوغ اخلاقی مان را تعیین کنیم همواره در معرض این خطریم که خوش آمدمان را به مصلحتمان رجحان دهیم... برای رفع سوءتفاهم تاکید میکنم که تشخیص نیازهای آدمیان را از هیچ ایدئولوژیی، اعم از دینی و غیر دینی نباید خواست. همچنان که یک متخصص تغذیه میتواند به ما بگوید که هر شبانه روز به چه مقدار پروتئین، کلسیم... نیاز داریم، سایر نیازهای ذهنی و روانیمان را نیز باید متخصصان علوم مختلف تعیین کنند نه هیچ مقام و مرجع دیگری.
۵- علوم بشری به حدی از پیشرفت دست یافتهاند که بتوانند بین دو چیز، یکی نیازهای انسان و دیگری تعارضِ / عدم تعارضِ خواستههای انسان با نیازهای او، را دریابند.
۶- حکومت خواسته یا نیازهای متعارض با شهروندان ندارد نباید داشته باشد. پیداست اگر چنین تعارضی وجود داشته باشد و یا وجود یابد، واقعنگری حکم میکند که توقع نداشته باشیم که حکومت خواستهها و نیازهای خود را فدای خواستهها و نیازهای شهروندان کند. چنین توقعی خلاف تجربهِ تاریخی نوع بشر و خلاف شهود درونی هر فرد انسانی نیست؟
#مصطفی_ملکیان
#مشق_فردا_شماره_پنجم
@architecture_a_r_t💎
هر حکومتی باید شادکامی شهروندان خود را آماج بگیرد و همهی سیاستگذاریها و خطمشیها و تنظیمات و مقررات خود را وسائلی در جهت نیل به این هدف تلقی کند و پیشفرضهایی داشته باشد که مهمترین آنها بدین قرارند:
۱- حکومت در روابط و مناسباتاش با سایر نهادهای اجتماعی قدرت، وادارندهگی یا بازدارندگی دارد. شادکامیِ انسانها، ... به اموری بستگی دارد که در نهادهای اجتماعیای مانند خانواده، اقتصاد، علم و فن و هنر، اخلاق، دین و مذهب، و تعلیم و تربیت جریان دارند. اگر نهادِ حکومت در این نهادهای دیگر قدرتِ دخل و تصرف نداشته باشد ، چهگونه میتواند تصمیماتی اتخاذ کند و به موقع اجرا گذارد که تامین کنندهی عوامل موثر در شادکامی باشند؟
۲- شادکامی انسانها یا منحصرا و یا عمدتا به اوضاع و احوالِ بیرونی، و عینی آنان بستگی دارد. تیررسِ اقداماتِ حکومت، اعم از تصمیمها و اجزاء تصمیمها، اوضاع احوال بیرونی و عینی شهروندان است. آنها میتوانند به مدد فنون مختلف از جمله مهندسی، پزشکی و مدیریت اقتصادی در طبیعت، بدنِ انسانها، و اوضاع و احوالِ معیشتی از جمله خوراک و نوشاک و پوشاک، سوخت و مسکن، کار و فراغت... شادکامی ایجاد کنند، یعنی اوضاع و احوال بیرونی و عینی آنان را بهبود بخشند. اما اگر متفکران ادعا کنند که شادکامی انسانها منحصرا یا عمدتا به اوضاع و احوال انفسی، درونی و ذهنیِ آنان یعنی نگرش و نظرگاه خودشان بستگی دارد... آنگاه نمیتوان از حکومت مطالبه شادکامی شهروندانش را کرد....
۳- همه انسانها یا دست کم همه شهروندان یک جامعه، فهرستی کمابیش مشترکی از خواستهها دارند. بدین معنا که خواستههاشان به تعدد گروههای اجتماعی، یا به تعدد افراد، متعدد و متکثر نمیشود.اگر چنین تعدد، تکثر، و تفاوتی در کار باشد، باز مطالبهی شادکامی شهروندان از حکومت مطالبهی امر محال است.
۴- خواستههای انسان سرانجام با نیازهایشان تضاد و تعارض ندارند. تضاد و تعارض میان خواسته و نیاز، یا خوشآیند/ بدآیند با مصلحت/ مفسده یا سود کوتاه مدت یا سودنهایی و دراز مدت در زمانی که دوران طفولیت مان را طی میکنیم، پدیدهای بسیار رایج است. بدن ما به فلان خوراک نیاز دارد، اما آن را نمیخوریم. بهمان خوراک به بدن زیان میرساند اما آن را میخواهیم.به قرص و کپسول نیاز داریم اما سخت خواستار بستنی یا شکلات ایم که به مصلحت و سود نهایی و دراز مدت بدنمان نیست ... اگر نتوانیم مرز بین طفولیت و بلوغ اخلاقی مان را تعیین کنیم همواره در معرض این خطریم که خوش آمدمان را به مصلحتمان رجحان دهیم... برای رفع سوءتفاهم تاکید میکنم که تشخیص نیازهای آدمیان را از هیچ ایدئولوژیی، اعم از دینی و غیر دینی نباید خواست. همچنان که یک متخصص تغذیه میتواند به ما بگوید که هر شبانه روز به چه مقدار پروتئین، کلسیم... نیاز داریم، سایر نیازهای ذهنی و روانیمان را نیز باید متخصصان علوم مختلف تعیین کنند نه هیچ مقام و مرجع دیگری.
۵- علوم بشری به حدی از پیشرفت دست یافتهاند که بتوانند بین دو چیز، یکی نیازهای انسان و دیگری تعارضِ / عدم تعارضِ خواستههای انسان با نیازهای او، را دریابند.
۶- حکومت خواسته یا نیازهای متعارض با شهروندان ندارد نباید داشته باشد. پیداست اگر چنین تعارضی وجود داشته باشد و یا وجود یابد، واقعنگری حکم میکند که توقع نداشته باشیم که حکومت خواستهها و نیازهای خود را فدای خواستهها و نیازهای شهروندان کند. چنین توقعی خلاف تجربهِ تاریخی نوع بشر و خلاف شهود درونی هر فرد انسانی نیست؟
#مصطفی_ملکیان
#مشق_فردا_شماره_پنجم
@architecture_a_r_t💎