خانه فرهنگ و هنر آرسن


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


▫️خانه فرهنگ و هنر آرسَن▫️
▫️ آموزش سینما، تئاتر، ادبیات، فلسفه و جامعه‌شناسی ▫️
▫️مدیرمسئول: روناز کمالی▫️
◽ آرسَن: انجمن، مجلس، محفل، مجلس بزم▫️
◽آرسن در تلگرام و اینستاگرام: @ArsanIAC▫️

Связанные каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


@ArsanIAC
▪️خانه آرسَن برگزار می‌کند:

▪️▪️درس‌گفتار #آنلاین: «بازنمایی هویت و روابط شهری در شعر معاصر از دهه ۳۰ تا ۹۰»
▪️با هدایت: فرزاد آبادی
شاعر، پژوهش‌گر و مستندساز

▪️▪️زمان دوره: از ۱۰ اردیبهشت
▪️شنبه‌ها ساعت ۱۶:۳۰ تا ۱۸
▪️مدت دوره: ۶ساعت در ۴جلسه

@ArsanIAC
▪️▪️تخفیف ویژه‌ی دانشجویی و تخفیف برای ثبت‌نام تا پایان اسفندماه
▪️ثبت‌نام و کسب اطلاع: 09016881095
و @Arsanassistant

▪️▪️مخاطبین این دوره را می‌توان از علاقمندان و تحصیل‌کردگان جامعه‌شناسی، ادبیات فارسی، ادبیات انگلیسی، نقد ادبی، فمنیسم، مردم‌شناسی، انسان‌شناسی، روان‌شناسی، ادبیات داستانی و سینما برشمرد.


@ArsanIAC
#درس_گفتار #فرزاد_آبادی #شعر #شعر_معاصر #شاملو #فروغ_فرخزاد #مختاری #سپانلو #شمس_لنگرودی #سیدعلی_صالحی #شهر #مدرنیته #جامعه_شناسی #مدرنیته #فمنیسم #مردم_شناسی #انسان_شناسی #ادبیات_داستانی #سینما


#مؤخره
@ArsanIAC
▫️از ‌هوشنگ آزادی‌ور بر دفتر شعر «پنج آواز برای ذوالجناح»

گمان می‌کردم «شعر دیگر» دیگر نیست. چند صباحی (۱۳۵۰-۱۳۴۵) تجربه کرد، تأثیر گذاشت و جای خود را به دیگرهای دیگری سپرد و ادغام شد، اما البته هنوز هست. در اواسط دهه‌ی چهل جمعی گرد آمدند، جلساتی داشتند و بر آن بودند که شعر رایج دیگر جواب نمی‌دهد. آن روزها مطبوعات و کتاب‌های شعر، کم‌وبیش چپ بودند و تنها اشعار اجتماعی، سیاسی و شعاری را می‌پسندیدند. گیریم که نیاز زمانه هم بود؛ اما شعر و هنر باید از زمانه‌اش فراتر برود. شعر رایج زمانه‌ی ما خسته بود.
«شعر دیگر» در کنار شعر رایج زمان خودش خوانده نمی‌شد و نامتعارف می‌نمود؛ هرچند بچه‌های «شعر دیگر» خود در دل همان شعرها رشد کرده بودند، اما دیگر عرصه بر آنان تنگ آمده بود. ما معتقد بودیم آن شعرها چیزی را خلق نمی‌کنند، دنیای تازه‌ای را کشف نمی‌کنند، ما را به چالش نمی‌کشند و نیاز به زبان دیگری هست. «شعر دیگر» دغدغه‌ی زبان داشت؛ دغدغه‌ی جهانی دیگر که به روی ما گشوده نشده و به گمان من این مهم‌ترین وظیفه‌ی هنر است. گروه «شعر دیگر» جلسات نامنظمی داشت و در آن‌جا سخن تنها بر سر شعر بود: نیما، مولوی، عین‌القضات، شطحیات، تاریخ بیهقی و غیره. نیم‌نگاهی هم به شعر روز شرق و غرب داشت؛ چون درباره‌ی آن‌ها صحبت می‌شد.
@ArsanIAC
کوشیدیم تک-تک شعرهای خود را چاپ کنیم، اما ساواک جلوی ما را گرفت. می‌گفت این‌ها به زبان رمز سخن می‌گویند -رمز آری، اما سیاسی نه- چند کتابی هم که چاپ شد، خمیر شد.
«شعر دیگر» تریبون نداشت؛ سبک و مکتب و دسته‌ای هم در کار نبود. هر یک از اعضا راه خود را می‌رفت و تأثیر متقابل قابل توجه نبود. این جمع حوالی ۱۳۵۰ از هم پاشید اما از دل آن امواج دیگری برخاست، مثل «شعر حجم»، «شعر ناب» و غیره که عملا بعد از انقلاب شکوفا شدند. «شعر حجم» کوشید «شعر دیگر» را در خود ادغام کند و کج‌‌فهمی‌هایی هم به وجود آورد؛ البته تفاوت بسیار است.
پس از انقلاب، برخی از شاعران جوان و علاقه‌مندان شعر، به «شعر دیگر» اقبال نشان دادند. اشعار «شعر دیگر» را فتوکپی می‌کردند و دست به دست می‌گردانند و در جست‌وجوی ما بودند. همين استقبال موجب شد به کتاب خودم، پنج آواز برای ذوالجناح، توجه کنم و آن را به همراه تعدادی از شعرهای جدید چاب کنم.
@ArsanIAC
«شعر دیگر» زبان دیگری را جست‌وجو می‌کرد و هستی را در آن زبان می‌جست. به گمان من، زبان دو وجه دارد: یکی زبان رسمی که با آن سخن می‌گوییم و می‌نویسیم و ارتباط روزمره برقرار می‌کنیم؛ این زبان دستور دارد، معنا را دنبال می‌کند و هرجا محتوایی یافت، برایش لباس می‌دوزد. دیگری زبان هنر، که از الهام، معرفت، ناخودآگاه، رویا، واژه، اسطوره و فرهنگ عام می‌آید. این زبان دستور ندارد، محتوا آن را تعقیب می‌کند و می‌کوشد نگاه دیگری، چیز دیگری بسازد؛ چیزی که قبلا موجود نبوده است. همین زبان است که در طول زمان به زبان رسمی سرایت می‌کند و آن را بارور می‌سازد. اگر این زبان، هنری و خلاقه نباشد. زبان رسمی نحیف می‌شود. شعر امروز ایران، مثل هر پدیده‌ی دیگر، زبان دیگری می‌طلبد. شعر کلاسیک دیگر پاسخ‌گوی امروز نیست؛ بسیاری از آثار کلاسیک ما جاویدان شده است؛ از تاریخ برگذشته‌اند. بحث بر سر قافيه و بحور عروضی نیست؛ بحث بر سر عرصه‌هاست؛ بر سر ساختارشکنی، بحث بر سر خود زبان است نه معنا، محتوا و معنا بعدا خودش زاده می‌شود. شعرخوان‌های ما اغلب به وزن و قافیه عادت کرده‌اند. می‌خواهیم بدون دقت و تفکر، با شیب وزن و قافيه برویم - آسان‌تر است! شعر امروز اگر خام است، از آن است که تریبون ندارد؛ نقد نمی‌شود. من بعد از سال‌ها «شعر دیگر» را زنده یافتم.
هوشنگ آزادی‌ور
مهرماه ۱۳۹۴

@ArsanIAC

#هوشنگ_آزادی_ور
#شعر_دیگر #شعر_حجم #شعر


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
@ArsanAIC

▫️▫️سخنان دکتر بابک احمدی با عنوان «کار روشنفکر»
▫️سمینار مغزپژوهی اجتماعی | آبان ۱۳۸۹



@ArsanIAC | خانه فرهنگ و هنر #آرسن

▫️▫️ منبع: صفحه‌ی اینستاگرام دکتر نجل رحیم
#بابک_احمدی #روشنفکر
#اندیشه #اندیشه_انتقادی #اندیشه_کنش_انتقادی #گفتمان #نقد #پژوهش #پژوهشگر #کلمه #زبان #گفتمان


#موخره
@ArsanAIC
به هنگام این قرارهای مخفی عاشقانه، حتی چای به سختی دم می‌کشد.
آدم‌ها روی صندلی می‌نشینند، لب‌هایشان را تکان می‌دهند
هر کسی خودش پا روی پا می‌اندازد
این‌گونه
یک پا کف اتاق را لمس می‌کند
پای دیگر آزادانه در هوا می‌چرخد
گاه به گاه کسی بلند می‌شود نزدیک پنجره می‌رود
و از روزنه‌ی پرده
خیابان را دید می‌زند.
◽شیمبورسکا | بند آخر شعر «اندیشیدن»

◽◽این شعر، انتخاب یعقوب یاد علی است برای صفحه‌ی تقدیم‌نامچه‌ی کتابش «آداب بی‌قراری». یادش گرامی.

◽آنکه مرده است زمانی واقعیتی بوده است | یدالله رویایی

@ArsanIAC | خانه فرهنگ و هنر #آرسن


#یعقوب_یادعلی
#یدالله_رویایی
#شعر #داستان #کلمه #مرگ #زبان


#مؤخره

▫️از یدالله رویایی بر کتاب «چهرهٔ پنهان حرف»

آنکه مرده است زمانی واقعیتی بوده است و حالا که نیست و اصلا نیست، یک چهره‌ی خیالی از او داریم، یک طرح انتزاعی که خود وامی‌ست از همان واقعیتی که زمانی وجود داشته است. یعنی کسی که هستی واقعی‌اش را، و یا واقعی بودنش را ترک کرده تا موجود دیگری باشد، تا در میان ما نوع دیگری از بودن را ادامه دهد.

مثل شعر، که پیش از شعر بودن یا شعر شدن، یعنی پیش از آنکه به دفتر من بیاید، جایی میان واقعیت‌ها، وجود داشت، دیده می‌شد، لمس می‌شد و جابه‌جا می‌شد. عینی بود و ذات داشت. هستی واقعی‌اش را که ترک کرد و به عبارتی، دنیای واقعیت‌ها را که ترک کرد، چهره‌ای دیگر گرفت و چیزی دیگر شد؛ آمد روی کاغذ و میان کلمه‌ها. مثل كلمه، و آن چه کلمه و صورت مادی‌اش را ساخته است. مثل آب که به خاطر زندگی لغتی‌اش، زندگی دریایی‌اش را ترک می‌کند. این هرسه در ماورا مسکن دارند؛ مرده، شعر، کلمه. هر سه برای این که موجود دیگری بشوند از وجود قبلی‌شان جدا شده‌اند. هرسه ماورایی شده‌اند، هرسه در زندگی تازه‌شان خطر مرگ دارند.

وقتی که دیگر از مرده‌ای حرف نمی‌زنیم، مثل كلمه‌ای‌ست که دیگر مصرفش نمی‌کنیم، مثل شعری که دیگر خوانده نمی‌شود. و اتفاقا از مردگانی مدام حرف می‌زنیم که قسمتی از هستی‌شان حرف‌هایی زده است و یا تمام هستی‌شان را حرف‌هایی ساخته است. سخن از مرده‌ای می‌گوییم که سهمی از سخن داشته است. یعنی مرده از هستی فیزیکی‌اش جدا شده اما نتوانسته است از آن قسمت از هستی‌اش که زبان ساخته است، جدا شود. چرا که زبان منظومه‌ی کلامی حرف، خود در آن موقع چیزی جدا شده از واقعیت بود و حیاتی ماورایی داشت. پس نام مردگانی را بر زبان می‌آوریم که هستی‌شان جزئی از زبان بوده است. و زبان، حیات مرگ است. برای مثال، هستی حافظ را زبان می‌ساخت، و یا درست‌تر بگوییم، هستی حافظ سهمی از زبان داشت و یا خود دخالت در زبان بود. می‌بینیم که از یک‌سو زبان، مرگ حافظ را حیات می‌دهد و از سویی آن زبان، خود را در مرگ او حفظ می‌کند و نگاه می‌دارد. یعنی این مرده در دهان ما همان‌طور زندگی می‌کند که کلمه‌ها در آن زندگی می‌کنند، و هر دو در دهان ما مثل علامت هستند، که حالا دیگر به کار می‌آیند (می‌روند) و متعلق به زبان می‌شوند. دیگر تلفظ کلمه‌ی «حافظ» تلفظ یک نام نیست که ما را به یک جسم یا هیأتی انسانی راهنمایی کند که زمانی واقعیتی بوده است، بلکه ما را به یک منظومه‌ی زبانی و به یک مجموعه‌ی کلام می‌برد، به یک مفهوم، نه به یک نام.

اسفند ۱۳۸۵

@ArsanIAC | خانه فرهنگ و هنر #آرسن

#یدالله_رویایی
#شعر #داستان #کلمه #مرگ #زبان


#مؤخره

▫️از یدالله رویایی بر کتاب «چهرهٔ پنهان حرف»

@ArsanIAC

#یدالله_رویایی
#شعر #داستان #کلمه #زبان #مرگ


@ArsanIAC
◽«موسسه فرهنگی هنری آرسَن» خانه‌ای است برای آموزش هنر در حوزه‌ی سینما، تئاتر و ادبیات و تعمق بیشتر در دو ساحت جامعه‌شناسی و فلسفه.

◽«آرسن» واژه‌ای کهن متعلق به دوره‌ی پهلوی زبان فارسی است و در معنای انجمن، مجمع، محفل و محل بزم به کار می‌رفته است. در این خانه و در محفل اندیشه با هم خواهیم آموخت.

@ArsanIAC

#سینما #تئاتر #ادبیات #داستان #نوشتن_خلاق #جامعه_شناسی #فلسفه #روناز_کمالی #شهرام_احمدزاده

Показано 7 последних публикаций.

128

подписчиков
Статистика канала