متن قابل تامل يك استاد بازنشسته در مورد مقايسه دانشگاههاي ايران و خارج
سلام و احترام
حقير بعد از ٣٥ سال كار اموزشى و پژوهشى حدود يكسال و نيم قبل بازنشسته دانشگاه شده و فعلا در اروپا زندگى مى كنم .
اولا با معيارهاى فعلى كشورمان در دوران كارى ام بد عمل نكردم مثلا در ٤٣ سالگى استاد شدم . حدود ٣٥ دانشجوى دكترى و ١٧٠ ارشد را راهنماى پايان نامه بودم استاد نمونه كشور و حدود ١٣٠ مقاله ISI و سردبيرى مجلات علمى و دبيرى چندين كنفرانس هاى بينالمللى را داشتم .
پوزش مى طلبم جسارت نشود كه هدفم از گفتن مطالب بالا تعريف از خود نيست .
ثانيا در يكسال گذشته در اروپا خيلى دانشگاهها و مراكز پژوهشى و همايشها را سرزدم. متاسفم متاسفم بگويم دانشگاههاى ما فقط دبيرستان بزرگ هستند. در مقايسه با تحولاتى كه در دانشگاههاى غرب افتاده ما در ايران بهترين هنرمان تربيت گلادياتورهاى جوان براى امريكا و كاناداست . يعنى بچه هاى پركار و تيزهوش كه بهترينهاشون بعد از ليسانس يا ارشد بروند و بشوند نيروى تحقيقاتى خارج .
و اما تفاوتهاى اساسى دانشگاه ما و اروپا يا امريكا
١- پژوهش حرف اول را مى زنه و براى كمك به پژوهش واحدهاى درسى طراحى مى شود
٢- دروس مرتب تغيير مى كنه و براساس نيازهاى تكنولوژيك دروس جديد ارائه و بعضى دروس از رده خارج مى شود
٣- ازمايشگاههاى پژوهشى از نظر زير بنايى از نظر ايمنى از نظر تجهيزاتى بقدرى متحول شده اند كه ازمايشگاههاى ما در ايران به نظر من ٢٠ درصد شبيه ازمايشگاه هستند.
٤- اساتيد سالى متوسط ٤-٨ بار كنفرانس مى روند و همه هزينه از بودجه تحقيقاتى انهاست.
٥- استادان همسن حقير ٦٦ ساله داراى اچ ايندكس
٦٠-١٢٠ و حداقل ٢٥٠ مقاله
٦- اگر استادى بودجه تحقيقاتى نياورد شغلش در خطر است و اساتيد حداقل يكى دو بار در سال بايد سخنران مدعو باشند
٧- بودجه هايى كه صنعت يا مديريتهاى پژوهش ملى به اساتيد ميدهند عموما ٥٠٠ تا يك مليون دلار است
البته دهها مورد ١٠ مليون دلارى هم ديدم
٨- اكثر اساتيد چند نفر پست دكترى دارند كه دانشجويان دكترى راهم كمك مى كنند
٩- استخدام اساتيد بر مبناى نياز پژوهش در زمينه خاص بنيانگذارى مى شود و نه مانند ايران كه مى پرسيم كدوم درس رو ميتونى ارائه كنى !
١٠- اگر فردى دو بار پست دكترى نگذرانده باشد استخدامش به عنوان استاديار سخت تر است
١١- صنعت كه قرارداد پژوهشى مى بندد اولا خيلى مثبت همكارى مى كند ثانيا عموما در پروژه دو دانشجوى دكترى درگير مى شوند.
١٢- دانشجويان بوزسيه حدود ٢٠٠٠ دلار مى گيرند و فول تايم هستند.
١٣- استاديار تا حداقل دانشيار نشده كار اجرايى نمى گيرد!
١٤- روساى گروه عموما پروفسور هستند.
١٥- دروس بقدرى متحول شده اند كه من بعضى مطالبى كه در ايران درس ميدادم اينجا نمى فهمم دروس فقط از كتابها نيست انهم كتاب ٤٠ سال قبل !
حالا من كه در ايران مثلا بد نبودم اينجا با تجهيزات و با پيشرفتها و دروس اينها حيرانم حيران.
ببخشيد زيادى حرف زدم چه كنم بازنشسته ام !
گلستانى فرد
استاد بازنشسته دانشگاه علم و صنعت
مهندسی مواد سرامیک
سلام و احترام
حقير بعد از ٣٥ سال كار اموزشى و پژوهشى حدود يكسال و نيم قبل بازنشسته دانشگاه شده و فعلا در اروپا زندگى مى كنم .
اولا با معيارهاى فعلى كشورمان در دوران كارى ام بد عمل نكردم مثلا در ٤٣ سالگى استاد شدم . حدود ٣٥ دانشجوى دكترى و ١٧٠ ارشد را راهنماى پايان نامه بودم استاد نمونه كشور و حدود ١٣٠ مقاله ISI و سردبيرى مجلات علمى و دبيرى چندين كنفرانس هاى بينالمللى را داشتم .
پوزش مى طلبم جسارت نشود كه هدفم از گفتن مطالب بالا تعريف از خود نيست .
ثانيا در يكسال گذشته در اروپا خيلى دانشگاهها و مراكز پژوهشى و همايشها را سرزدم. متاسفم متاسفم بگويم دانشگاههاى ما فقط دبيرستان بزرگ هستند. در مقايسه با تحولاتى كه در دانشگاههاى غرب افتاده ما در ايران بهترين هنرمان تربيت گلادياتورهاى جوان براى امريكا و كاناداست . يعنى بچه هاى پركار و تيزهوش كه بهترينهاشون بعد از ليسانس يا ارشد بروند و بشوند نيروى تحقيقاتى خارج .
و اما تفاوتهاى اساسى دانشگاه ما و اروپا يا امريكا
١- پژوهش حرف اول را مى زنه و براى كمك به پژوهش واحدهاى درسى طراحى مى شود
٢- دروس مرتب تغيير مى كنه و براساس نيازهاى تكنولوژيك دروس جديد ارائه و بعضى دروس از رده خارج مى شود
٣- ازمايشگاههاى پژوهشى از نظر زير بنايى از نظر ايمنى از نظر تجهيزاتى بقدرى متحول شده اند كه ازمايشگاههاى ما در ايران به نظر من ٢٠ درصد شبيه ازمايشگاه هستند.
٤- اساتيد سالى متوسط ٤-٨ بار كنفرانس مى روند و همه هزينه از بودجه تحقيقاتى انهاست.
٥- استادان همسن حقير ٦٦ ساله داراى اچ ايندكس
٦٠-١٢٠ و حداقل ٢٥٠ مقاله
٦- اگر استادى بودجه تحقيقاتى نياورد شغلش در خطر است و اساتيد حداقل يكى دو بار در سال بايد سخنران مدعو باشند
٧- بودجه هايى كه صنعت يا مديريتهاى پژوهش ملى به اساتيد ميدهند عموما ٥٠٠ تا يك مليون دلار است
البته دهها مورد ١٠ مليون دلارى هم ديدم
٨- اكثر اساتيد چند نفر پست دكترى دارند كه دانشجويان دكترى راهم كمك مى كنند
٩- استخدام اساتيد بر مبناى نياز پژوهش در زمينه خاص بنيانگذارى مى شود و نه مانند ايران كه مى پرسيم كدوم درس رو ميتونى ارائه كنى !
١٠- اگر فردى دو بار پست دكترى نگذرانده باشد استخدامش به عنوان استاديار سخت تر است
١١- صنعت كه قرارداد پژوهشى مى بندد اولا خيلى مثبت همكارى مى كند ثانيا عموما در پروژه دو دانشجوى دكترى درگير مى شوند.
١٢- دانشجويان بوزسيه حدود ٢٠٠٠ دلار مى گيرند و فول تايم هستند.
١٣- استاديار تا حداقل دانشيار نشده كار اجرايى نمى گيرد!
١٤- روساى گروه عموما پروفسور هستند.
١٥- دروس بقدرى متحول شده اند كه من بعضى مطالبى كه در ايران درس ميدادم اينجا نمى فهمم دروس فقط از كتابها نيست انهم كتاب ٤٠ سال قبل !
حالا من كه در ايران مثلا بد نبودم اينجا با تجهيزات و با پيشرفتها و دروس اينها حيرانم حيران.
ببخشيد زيادى حرف زدم چه كنم بازنشسته ام !
گلستانى فرد
استاد بازنشسته دانشگاه علم و صنعت
مهندسی مواد سرامیک