Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
من، مهمونش بودم..
قرار نبود مدت طولانیای، بمونم.
ازش انتظار خاصی نداشتم..
اونم، بدون انتظار، منت و توقع، به من محبت میکرد.
شبها، توی بالکن.. پاتوقمون شده بود.
با اصرار، میرفت چای یا قهوه، میریخت توی ماگ و برای جفتمون میآورد.
میگفت توی هوای سرد میچسبه..
و واقعا هم میچسبید.
مینشستیم روبروی هم.. طبق معمول، پاهاش رو توی بغل میکشید و به من خیره میشد..
گاهی سردم میشد، کت اون روی شونه هام میومد..
گاهی سکوت میکردیم و از شب، لذت میبردیم..
گاهی.. گرم صحبت کردن میشدم.. به رسم عادت همیشگیم، دستهام رو هنگام صحبت، توی هوا حرکت میدادم..تمام حواسم به حرف زدن میرفت..
اونقدری که شاید، هیچوقت نگاه خیره، محو و پر از حرفش به خودم رو ندیدم..!
اون شبها..
فقط آهنگای بیکلام کم داشتن..
و من،
بعد از اون.. گرمای هیچ نوشیدنیای.. دیگه به تنم نچسبید..
.
قرار نبود مدت طولانیای، بمونم.
ازش انتظار خاصی نداشتم..
اونم، بدون انتظار، منت و توقع، به من محبت میکرد.
شبها، توی بالکن.. پاتوقمون شده بود.
با اصرار، میرفت چای یا قهوه، میریخت توی ماگ و برای جفتمون میآورد.
میگفت توی هوای سرد میچسبه..
و واقعا هم میچسبید.
مینشستیم روبروی هم.. طبق معمول، پاهاش رو توی بغل میکشید و به من خیره میشد..
گاهی سردم میشد، کت اون روی شونه هام میومد..
گاهی سکوت میکردیم و از شب، لذت میبردیم..
گاهی.. گرم صحبت کردن میشدم.. به رسم عادت همیشگیم، دستهام رو هنگام صحبت، توی هوا حرکت میدادم..تمام حواسم به حرف زدن میرفت..
اونقدری که شاید، هیچوقت نگاه خیره، محو و پر از حرفش به خودم رو ندیدم..!
اون شبها..
فقط آهنگای بیکلام کم داشتن..
و من،
بعد از اون.. گرمای هیچ نوشیدنیای.. دیگه به تنم نچسبید..
.