[دنبالۀ متن بالا]
🔹 وقتی مدیر پرسابقۀ فرهنگی ما اظهار میدارد که «برای خروج از این نسیان باید زلزلهای در ذهن جامعۀ ما رخ دهد و هرچه ریشتر آن بیشتر باشد برای ما بهتر است»، باید برآوردی از شدت زلزله و شناختی از جغرافیایِ وقوع آن هم داشته باشد و بداند زلزلههایی در این سالها در جسم و جان جامعه رخ داده، اما ناحیۀ ذهنِ مدیران و صاحبمنصبان از درک لرزشها مصون مانده است. عبرتآموز است که ببینیم همان حوادث دهۀ 60 امروز هم برای ناحیههایی از میراث فرهنگی کشور تکرار میشود و عوارض «نسیانها» و «غول بیابانها» همچنان گریبانگیر باستانشناسی و شماری زمینههای دیگر میراث فرهنگیِ میهن ماست. برای آنکه مصداقی هم بیاوریم و این بحث روی زمین واقعیت باشد، خالی از لطف نیست که مدیران فاضل ما نگاهی به وضعیت میراث فرهنگی استان فارس بیندازند. استانی که از قطبهای گردشگری کشور نیز به شمار میآید. مصیبتی که در این چهار سال بر میراث فارس رفت حاصل مدیریت مهرورزها یا مریخیها نبود، مدیر میراث فرهنگی و گردشگری استان فارس با حکم محمدعلی نجفی و مهدی حجت منصوب شد و چهار سال است که در ظلِ تأییدات فضلای میراث، بحمدالله بیآنکه زلزلهای در ذهنش رخ دهد، حکمران آن خطّه است. اعلی الله مقامه. سعدی علیه الرحمة میگفت: تو بر اوج فلک چه دانی چیست؟ که ندانی که در سرایت کیست!
🔹 سه هفته پیش «مهندس علیاصغر مونسان»، رییس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری کشور، مؤکداً از پژوهشگاه میراث فرهنگی خواست که به پژوهش در «گردشگری و صنایع دستی» عنایت داشته باشند. این سخن مونسان را، فارغ از آنکه چقدر با تأمل همراه بوده، میتوان جدّی انگاشت. حالا که سازمان میراث فرهنگیِ سابق خرقه تهی کرده و یکسره به کسوت گردشگری درآمده و گردشگری حرف روز است و نقل همۀ محافل، چرا پژوهشگاه میراث فرهنگی در این باب پژوهش نکند! پژوهشگاه میراث فرهنگی اکنون به نهاد کمابیش مستقلی تبدیل شده که چندان ربطی به سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری ندارد. با وجود این، هم هنوز از آن متأثر است و هم رویکرد کلی این پژوهشگاه «فرهنگی» است و از شب شعر تا استارتآپ را شامل میشود و در اگر بر همین پاشنه بچرخد چندی بعد شاهد نهادی خواهیم شد که متولی همهگونه کار «پژوهشی» و «فرهنگی» است.
🔹 این سخنان را نباید به معنی نفی وجود «پژوهشگاه میراث فرهنگی» دانست. وجود پژوهشگاه میراث فرهنگی در این دورۀ برزخیِ احوالاتِ سازمان میراث فرهنگی بیشک مفید و مغتنم بوده است. «پژوهشگاه میراث فرهنگی» لنگر و وزنۀ اعتدالی بوده برای کشتیِ بیلنگر «میراث» در دریای متلاطم تغییرات شتابان کشور. در این شرایط گذار میبایست پژوهشگاه را نگاه داشت و حتی جنبههایی از آن را تقویت کرد تا همچنان به انجام کارهای «پژوهشی» و «فرهنگی» خود بپردازد، اما باقی ماندن باستانشناسی ذیل این چارچوب نه به سود باستانشناسی ماست و نه حاصلی برای میراث فرهنگی کشور دارد. باستانشناسیِ تحقیر و تضعیفشدۀ کنونی نه تنها نمیتواند «غبار از چهرۀ فرهنگهای کهن این سرزمین بزداید» (نقل از مصاحبۀ اخیر رییس پژوهشگاه)، بلکه خود در گرد و غبار دیوانسالاری میراث فرهنگی و گردشگری گم شده است.
https://t.me/bastanpazhuhi