[دنبالۀ متن بالا]
🔹 یکی از تغییراتی که انتظار میرفت به دنبال بازسازی و ترمیم آسیبهای ناشی از انتقال و چندپاره کردن «میراث» توسط دولتهای مهرورزی انجام گیرد، بازسازی و ترمیم دستگاه باستانشناسی کشور بود. اکنون نه تنها روزبهروز کارآیی و عملکرد این دستگاه فروکاسته شده و خبری از تحقق آرزوهای باقرزاده، آذرنوش و امثالهم نیست، بلکه دایره اثرگذاری آن با دخالتها و اعمال نظرهای «مدیرانی از هر سنخ» بسیار کمرنگتر شده است. روزگاری دستگاه باستانشناسی کشور، با بودجه و هیاهوی کمتر، مرکزی بهنسبه مستقلتر و با توانمندی و کارآیی بیشتری بود. امروز اما پژوهشکدهای مسؤول تدبیر امور باستانشناسی کشور است که چندان اختیاری ندارد و ذیل پژوهشگاهی فعالیت میکند که سرفصل برنامههای آن بهسرعت فراختر میشوند و به اقتضایِ رویکرد فرهنگی حاکم بر آن همان راهی را میرود که در آغاز دهۀ 80 سازمان میراث فرهنگی رفت و به هیأت غریبی درآمد که امروز میبینیم.
🔹 «این قبا به تن باستانشناسی ایران تنگ است» و دستگاه باستانشناسی کشور نمیتواند در شکل تضعیفشدۀ کنونی از پسِ وظایفی که میبایست به انجام برساند برآید. پژوهشکده باستانشناسی میتواند به سطح یک پژوهشگاه یا دستگاه مستقلی ارتقاء یابد که مستقل از فعالیتهای پژوهشگاه میراث فرهنگی ایفاء نقش کند و، ضمن عمل به وظایف حاکمیتی خود، به مسایل باستانشناسی کشور رسیدگی نماید. در این صورت، امکان بسط زمینهها، شاخهها و علوم باستانشناختی نیز مهیا خواهد شد. دستگاه باستانشناسیِ کشور و تمدنی چون ایران نمیتواند خانهبهدوش و محدود به چند اتاق باشد. سازمان یا پژوهشگاهی میبایست باشد با شخصیتِ مستقل و تجهیزات و امکاناتِ مجزا و برنامههای روشن و معین. میبایست آن مایه استقلال و اقتدار داشته باشد که بتواند سختافزارها و نرمافزارهای علمی و اجرایی مورد نیاز خود را فراهم آورد.
🔹 ده روز پیش، مهندس سیدمحمد بهشتی و دکتر مهدی حجت، دو تن از مدیرانی که نامشان با سازمان میراث فرهنگی و لاجرم باستانشناسی ایران درتنیده است، در مراسم افتتاح نمایش فیلم مستند «نسیان» در موزه سینما نکتههایی دربارۀ پیامدهای ناگوار نسیانزدگی جامعۀ ما و تأثیر آن بر میراث فرهنگی گفتند. مهندس بهشتی و دکتر حجت هر دو بزرگ و عزیز هستند و کار و کارنامۀ هر دوی آنها در جای خود ارجمند و محترم است، تن و جانشان سلامت. ولی صحبت کردن از فردای بهتر و سرنخ دادن که در جامعۀ ما نسبت به میراث فرهنگی «طلایههای بیداری» پیدا شده، و مردم نسبت به پاسداری از میراث خود حساس شدهاند چه معنایی میتواند داشته باشد وقتی ایشان یا همگنانشان در مصادر مدیریتی فرصتها را دود کنند. شاید حرف از گذشته سودمند نباشد و بگویند «آن آب رفته باز نیاید به جوی خویش»، ولی اگر درسی برای امروز داشته باشد باید به یاد آورد و پرسید.
🔹 پرسش از «نسیانی» است که طی دهۀ 60، یعنی روزگاری که دکتر حجت رییس سازمان میراث فرهنگی بود، با انتصاب «مهندس ابوذری» به ریاست مرکز باستانشناسی برای باستانشناسی میهن ما رقم خورد. «مهندس ابوذری» قریب یک دهه عهدهدار ریاست باستانشناسی کشور بود و پیشکسوتان باستانشناسی حکایات غریبی دربارۀ کارنامۀ او نقل میکنند. باستانشناسی ایران در آن یک دهه نه تنها برنامهای برای آینده تدارک ندید بلکه با رکودی که حاکم شد فضای یأس و نومیدی پدید آمد و فرصتها به باد رفت. او، بناء بر افواه، پس از آنکه از «میراث» برید، راه فرنگ در پیش گرفت و به پیشۀ سازسازی پرداخت، بی آنکه خود را مکلّف به ادای توضیحی بداند. نمیخواهیم بگوییم که مهدی حجت توضیحی در این باره یا در زمینههای دیگر به جامعۀ میراثیان و باستانشناسان بدهکار است، نه! اما میخواهیم وقتی سخن از «نسیان» به میان میآید امثال این عزیزان گوشۀ چشمی هم به گذشته و حال بیفکنند و بدانند آن وضعیتها پیوسته در ساختارهای مدیریتی بازتولید شده و میشود. بیداری جامعه و اصرار مدیران بر ماندن در وضعیت «نسیان» عواقب ناگواری دارد که برخی را این روزها میبینیم.
[ادامۀ متن👇]
🔹 یکی از تغییراتی که انتظار میرفت به دنبال بازسازی و ترمیم آسیبهای ناشی از انتقال و چندپاره کردن «میراث» توسط دولتهای مهرورزی انجام گیرد، بازسازی و ترمیم دستگاه باستانشناسی کشور بود. اکنون نه تنها روزبهروز کارآیی و عملکرد این دستگاه فروکاسته شده و خبری از تحقق آرزوهای باقرزاده، آذرنوش و امثالهم نیست، بلکه دایره اثرگذاری آن با دخالتها و اعمال نظرهای «مدیرانی از هر سنخ» بسیار کمرنگتر شده است. روزگاری دستگاه باستانشناسی کشور، با بودجه و هیاهوی کمتر، مرکزی بهنسبه مستقلتر و با توانمندی و کارآیی بیشتری بود. امروز اما پژوهشکدهای مسؤول تدبیر امور باستانشناسی کشور است که چندان اختیاری ندارد و ذیل پژوهشگاهی فعالیت میکند که سرفصل برنامههای آن بهسرعت فراختر میشوند و به اقتضایِ رویکرد فرهنگی حاکم بر آن همان راهی را میرود که در آغاز دهۀ 80 سازمان میراث فرهنگی رفت و به هیأت غریبی درآمد که امروز میبینیم.
🔹 «این قبا به تن باستانشناسی ایران تنگ است» و دستگاه باستانشناسی کشور نمیتواند در شکل تضعیفشدۀ کنونی از پسِ وظایفی که میبایست به انجام برساند برآید. پژوهشکده باستانشناسی میتواند به سطح یک پژوهشگاه یا دستگاه مستقلی ارتقاء یابد که مستقل از فعالیتهای پژوهشگاه میراث فرهنگی ایفاء نقش کند و، ضمن عمل به وظایف حاکمیتی خود، به مسایل باستانشناسی کشور رسیدگی نماید. در این صورت، امکان بسط زمینهها، شاخهها و علوم باستانشناختی نیز مهیا خواهد شد. دستگاه باستانشناسیِ کشور و تمدنی چون ایران نمیتواند خانهبهدوش و محدود به چند اتاق باشد. سازمان یا پژوهشگاهی میبایست باشد با شخصیتِ مستقل و تجهیزات و امکاناتِ مجزا و برنامههای روشن و معین. میبایست آن مایه استقلال و اقتدار داشته باشد که بتواند سختافزارها و نرمافزارهای علمی و اجرایی مورد نیاز خود را فراهم آورد.
🔹 ده روز پیش، مهندس سیدمحمد بهشتی و دکتر مهدی حجت، دو تن از مدیرانی که نامشان با سازمان میراث فرهنگی و لاجرم باستانشناسی ایران درتنیده است، در مراسم افتتاح نمایش فیلم مستند «نسیان» در موزه سینما نکتههایی دربارۀ پیامدهای ناگوار نسیانزدگی جامعۀ ما و تأثیر آن بر میراث فرهنگی گفتند. مهندس بهشتی و دکتر حجت هر دو بزرگ و عزیز هستند و کار و کارنامۀ هر دوی آنها در جای خود ارجمند و محترم است، تن و جانشان سلامت. ولی صحبت کردن از فردای بهتر و سرنخ دادن که در جامعۀ ما نسبت به میراث فرهنگی «طلایههای بیداری» پیدا شده، و مردم نسبت به پاسداری از میراث خود حساس شدهاند چه معنایی میتواند داشته باشد وقتی ایشان یا همگنانشان در مصادر مدیریتی فرصتها را دود کنند. شاید حرف از گذشته سودمند نباشد و بگویند «آن آب رفته باز نیاید به جوی خویش»، ولی اگر درسی برای امروز داشته باشد باید به یاد آورد و پرسید.
🔹 پرسش از «نسیانی» است که طی دهۀ 60، یعنی روزگاری که دکتر حجت رییس سازمان میراث فرهنگی بود، با انتصاب «مهندس ابوذری» به ریاست مرکز باستانشناسی برای باستانشناسی میهن ما رقم خورد. «مهندس ابوذری» قریب یک دهه عهدهدار ریاست باستانشناسی کشور بود و پیشکسوتان باستانشناسی حکایات غریبی دربارۀ کارنامۀ او نقل میکنند. باستانشناسی ایران در آن یک دهه نه تنها برنامهای برای آینده تدارک ندید بلکه با رکودی که حاکم شد فضای یأس و نومیدی پدید آمد و فرصتها به باد رفت. او، بناء بر افواه، پس از آنکه از «میراث» برید، راه فرنگ در پیش گرفت و به پیشۀ سازسازی پرداخت، بی آنکه خود را مکلّف به ادای توضیحی بداند. نمیخواهیم بگوییم که مهدی حجت توضیحی در این باره یا در زمینههای دیگر به جامعۀ میراثیان و باستانشناسان بدهکار است، نه! اما میخواهیم وقتی سخن از «نسیان» به میان میآید امثال این عزیزان گوشۀ چشمی هم به گذشته و حال بیفکنند و بدانند آن وضعیتها پیوسته در ساختارهای مدیریتی بازتولید شده و میشود. بیداری جامعه و اصرار مدیران بر ماندن در وضعیت «نسیان» عواقب ناگواری دارد که برخی را این روزها میبینیم.
[ادامۀ متن👇]