چرا تحریم نمایشگاه کتاب در وضعیتِ امروز ما کار «درست»ی نیست:
از کارهایِ بیمورد شاید همین تحریم نمایشگاه کتاب باشد؛ آن هم در جامعه ایران که به هزار و یک دلیل به کتاب و کتاب خواندن و درگیری با کتاب و.. نیاز دارد. اگر امروز این مثلاً انتشاراتیهایِ بزرگ، امسال در نمایشگاه کتاب حاضر نیستند و دست به تحریم نمایشگاه زدهاند، نه لزوماً بهخاطر دهنکجی و مبارزه با دولت، که بیشتر عدم حضور آنها دلیلِ مشخص اقتصادی دارد.
اما این نکته درباره همه انتشاراتیها صادق نیست، چون بعضی از آنها واقعاً و اتفاقاً با ایده مبارزه با دولت و وفاداری به تعهد و مسئولیت اجتماعی دست به تحریم نمایشگاه کتاب زدهاند. اما چند نکته درباره این تصمیم و رویکرد:
بعضی از انتشاراتیها با ایده مسئولیت اجتماعی و در جبههِ مردم بودن، در نمایشگاه کتاب شرکت نمیکنند و دست به تحریم آن زدهاند، اما مسئولیت اجتماعی فقط نه گفتن به دولت و مبارزه با دولت نیست؛ مسئولیت اجتماعی میتواند «توانمند» کردن مردم هم باشد. در مبارزه لازم نیست همه باهم مستقیماً یقه دولت را بگیریم. اگر به نیمه دوم دهه ۴۰ و دهه ۵۰ بازگردیم، همه نیروها -از سیاسی تا اجتماعی و حتی دانشگاهی- به دنبال مبارزه به اشکال مختلف با دولت و دم و دستگاههای آن بودند. در حالی که مبارزه میتوانست در خدمت جامعه و توانمند کردن مردم هم باشد؛ هرچقدر مردم توانمندتر شوند -تا سره از ناسره را بهتر تشخیص دهیم-، کیفیتِ مبارزه با دولت و بازوانِ آن نیز تغییر پیدا میکند. مسئله فقط نفی قدرت موجود به هر قیمت نیست؛ بلکه مسئله چگونه «نفی» کردن و چگونه «ساختن» در آینده هم است- حداقل اگر بنا داشته باشیم که از تجربه ۵۷ درس بگیریم. فقط با توانمندتر شدن مردم است که نه فقط نظم موجود تغییر پیدا میکند، بلکه جامعه نیز تن به استبداد دیگری نمیدهد و نظم سیاسی در فردا «احتمالاً» دموکراتیکتر خواهد بود.
همه امکانات به غلط در مرکز یعنی تهران جمع شده است، مسئله کتاب هم بیرون از این داستان نیست؛ تنوع کتاب و کتابفروشیهای خوب و خیلی از انتشاراتیها و.. در تهران هستند. همه مردم در ایران هم هر روز فرصت دسترسی به همه این امکانات را ندارند و نمیتوانند همیشه یک پا در تهران داشته باشند. نمایشگاه کتاب فرصتی است در یک زمان مشخص، که همه مردم تقریباً به همه کتابها با هر موضوعی دسترسی داشته باشند. چرا باید این «تنها» فرصت را آن هم فقط یکبار در سال از یک غیرمرکزنشین گرفت؟ متاسفانه حتی «تحریم» کردن و نوع مبارزه سیاسی ما هم باز در منطق «مرکزگرایی» خلاصه میشود، و حالا بماند که نمایشگاه کتاب تنها فرصت حضور انتشاراتیهایِ بیرون از مناسبات مرکز و بازار رقابت در تهران و.. است. در تحریم نمایشگاه کتاب تقریباً هیچ ایده مثبت و شاید «درست»ی وجود ندارد. مبارزه فقط مبارزه سیاسی با دولت نیست، مبارزه میتواند در درون جامعه با هدفِ تقویت جامعه و مردمِ درون آن باشد، که این یکی اگر از اولی مهمتر نباشد، کم اهمیتتر نیست، حداقل با توجه به آنچه که در این صد و اندی سال بر ما گذشت.
@batarikh
از کارهایِ بیمورد شاید همین تحریم نمایشگاه کتاب باشد؛ آن هم در جامعه ایران که به هزار و یک دلیل به کتاب و کتاب خواندن و درگیری با کتاب و.. نیاز دارد. اگر امروز این مثلاً انتشاراتیهایِ بزرگ، امسال در نمایشگاه کتاب حاضر نیستند و دست به تحریم نمایشگاه زدهاند، نه لزوماً بهخاطر دهنکجی و مبارزه با دولت، که بیشتر عدم حضور آنها دلیلِ مشخص اقتصادی دارد.
اما این نکته درباره همه انتشاراتیها صادق نیست، چون بعضی از آنها واقعاً و اتفاقاً با ایده مبارزه با دولت و وفاداری به تعهد و مسئولیت اجتماعی دست به تحریم نمایشگاه کتاب زدهاند. اما چند نکته درباره این تصمیم و رویکرد:
بعضی از انتشاراتیها با ایده مسئولیت اجتماعی و در جبههِ مردم بودن، در نمایشگاه کتاب شرکت نمیکنند و دست به تحریم آن زدهاند، اما مسئولیت اجتماعی فقط نه گفتن به دولت و مبارزه با دولت نیست؛ مسئولیت اجتماعی میتواند «توانمند» کردن مردم هم باشد. در مبارزه لازم نیست همه باهم مستقیماً یقه دولت را بگیریم. اگر به نیمه دوم دهه ۴۰ و دهه ۵۰ بازگردیم، همه نیروها -از سیاسی تا اجتماعی و حتی دانشگاهی- به دنبال مبارزه به اشکال مختلف با دولت و دم و دستگاههای آن بودند. در حالی که مبارزه میتوانست در خدمت جامعه و توانمند کردن مردم هم باشد؛ هرچقدر مردم توانمندتر شوند -تا سره از ناسره را بهتر تشخیص دهیم-، کیفیتِ مبارزه با دولت و بازوانِ آن نیز تغییر پیدا میکند. مسئله فقط نفی قدرت موجود به هر قیمت نیست؛ بلکه مسئله چگونه «نفی» کردن و چگونه «ساختن» در آینده هم است- حداقل اگر بنا داشته باشیم که از تجربه ۵۷ درس بگیریم. فقط با توانمندتر شدن مردم است که نه فقط نظم موجود تغییر پیدا میکند، بلکه جامعه نیز تن به استبداد دیگری نمیدهد و نظم سیاسی در فردا «احتمالاً» دموکراتیکتر خواهد بود.
همه امکانات به غلط در مرکز یعنی تهران جمع شده است، مسئله کتاب هم بیرون از این داستان نیست؛ تنوع کتاب و کتابفروشیهای خوب و خیلی از انتشاراتیها و.. در تهران هستند. همه مردم در ایران هم هر روز فرصت دسترسی به همه این امکانات را ندارند و نمیتوانند همیشه یک پا در تهران داشته باشند. نمایشگاه کتاب فرصتی است در یک زمان مشخص، که همه مردم تقریباً به همه کتابها با هر موضوعی دسترسی داشته باشند. چرا باید این «تنها» فرصت را آن هم فقط یکبار در سال از یک غیرمرکزنشین گرفت؟ متاسفانه حتی «تحریم» کردن و نوع مبارزه سیاسی ما هم باز در منطق «مرکزگرایی» خلاصه میشود، و حالا بماند که نمایشگاه کتاب تنها فرصت حضور انتشاراتیهایِ بیرون از مناسبات مرکز و بازار رقابت در تهران و.. است. در تحریم نمایشگاه کتاب تقریباً هیچ ایده مثبت و شاید «درست»ی وجود ندارد. مبارزه فقط مبارزه سیاسی با دولت نیست، مبارزه میتواند در درون جامعه با هدفِ تقویت جامعه و مردمِ درون آن باشد، که این یکی اگر از اولی مهمتر نباشد، کم اهمیتتر نیست، حداقل با توجه به آنچه که در این صد و اندی سال بر ما گذشت.
@batarikh