پروژه تاریخنگاری هما ناطق در ایران پیش از انقلاب ۵۷ بیشتر همسو و تحت تاثیر فریدون آدمیت و مرور و کشف اسناد تاریخی برای مواجهه متفاوت و «نو» با دوره قاجار و مشخصاً برآمدنِ جنبش مشروطهخواهی در ایران بود. انتشار «افکار اجتماعی و سیاسی و اقتصادی در آثار منتشر نشده دوران قاجار» با همکاری آدمیت یا مجموعه مقالات تاریخی «از ماست، که برماست» و «روزنامه قانون میرزا ملکمخان» که در سال ۱۳۵۴ منتشر شد و مقدمه ناطق درباره ملکم، از مهمترین نوشتههای تاریخی درباره کار و اندیشه ملکمخان است و «بازرگانان در داد و ستد با بانک شاهی و رژی تنباکو» که انتشار آن چند سال بعد از انقلاب اتفاق افتاد، جلد دیگر این کتاب «شورش بر امتیازنامه رژی» بود که قبلتر آدمیت در سال ۱۳۶۰ منتشر کرد، نمونههایی از فعالیت تاریخی هما ناطق پیش از انقلاب و در دهه ۵۰ است.
اما ناطق پس از انقلاب دست به تالیف دو کار تاریخی بسیار مهم میزند: در سال ۱۹۹۰ «ایران در راهیابی فرهنگی ۱۸۳۴–۱۸۴۸» و در سال ۱۹۹۷ «کارنامه فرهنگی فرنگی در ایران، ۱۸۳۷–۱۹۲۱». این دو کار از این جهت مهم هستند که در آن ناطق تلاش میکند بیشتر به دگردیسیهایِ فرهنگی و اجتماعی جامعه ایران در سالهای پیشامشروطیت بپردازد. مثلاً در مقدمه «ایران در راهیابی فرهنگی ۱۸۳۴–۱۸۴۸» مینویسد: «بر سر آن بودم که درباره انقلاب ایران بنویسم، سر از محمدشاه درآوردم. به جا این بود که بیشتر هم میرفتم. زیرا آنچه امروز به ما میرود بازتابی است گاه تار و گاه روشن از جمله اندیشهها، کردارها و رویدادهایی که در طی صد سال و اندی میهن ما را در نوردیدهاند. اما چرا از سالهای ۱۸۳۴ تا ۱۸۴۸ آغازیدهام و دوره محمد شاهی [و صدرات اعظمی حاجی میرزا آقاسی] را دست گرفتهام، چراکه چرخهای است ناشناخته و از یاد رفته. بهرغم اینکه بس مهم است و فراخور بازبینی. دورهای است که به وصله ناجور میماند؛ زیرا که دولت درویشان است و برآمد دگراندیشان. مناسبات اجتماعی همیشگی دوران پیشین و پسین حاکم نیست. تا جایی که روشنگران، از جمله بابیان را در کنار حکومت میبینم و مالکان، مجتهدان و شاهزادگان و نیز دولتهای اروپایی را در پیکار با حکومت». یا کتاب «کارنامه فرهنگی فرنگی در ایران» یکی از منابع متعبر برای شناختن کمکهای میسیونهای فرنگی در ایران در بخش آموزش و پرورش و پیشبرد فرهنگ در ایران است. ناطق با این کار پیِ برآمدن نقش مذهب در سیاست ایران را میگیرد. او درباره نقش پررنگ مذهب در سیاست دهههای اخیر در ایران به نکتهای اشاره میکند و آن اینکه نفوذ مذهب و به تبع آن، روحانیت در جامعه، برخلاف تصور از دوران مشروطه و پس از آن پیریزی شده بود: «هرچقدر که ما از انقلاب مشروطه به پیشتر میرویم، مذهب در ایران بیشتر تقویت میشود و حتی من به شما نمونهای را بگم که پیش از انقلاب مشروطیت، ایران پر بود از مدارس فرنگی.. حتی مدرسه آمریکایی در تبریز. چندین مدرسه آمریکایی، روسی، چندین مدرسه فرانسوی، چندین مدرسه ایرانی که معلم فرانسوی داشتند، ایجاد شده بود. بعد از مشروطیت همه اینها برچیده شد بهخاطر نفوذ بیش از پیش روحانیت».
هما ناطق معتقد بود این مهاجرین و تبعیدیها بودند که گفتار و نوشتار مشروطه را شکل دادند و بر آن دمیدند و در راستای آن فعالیت کردند و نقشی برجسته و انکارناپذیر در جایگیرشدن و در نهایت پیروزی این جنبش داشتند. نیتِ ناطق در نوشتن این دو/۲ کتاب مشخصاً تلاش برای پرداختن به ریشهیابی مشکلات امروز ایران است و برای این کار تاریخ فرهنگی ایران را در درون جامعه بازخوانی و مرور میکند: «چه بسا آبشخور این واماندگی، عامل فرهنگی باشد که همواره ما را پس میراند. چه بسا این فرهنگ زیر بنای اجتماعی ما باشد، زیرا دولت درویشان نشان داد، هرگاه با این جهانبینی در افتادهایم، همزمان راه را بردگراندیشی و اندیشه پیشرفت هم گشودهایم. با فرهنگ و دیدگاه مذهبی نمیتوان روزنی به جهان دانش و معرفت گشود». به زعم ناطق تا نقد فرهنگی در درونِ تحولات اجتماعی در کار نباشد «میان فرهنگ حاکم و محکوم تفاوت نخواهد بود. پیکارشان ره افسانه خواهد بود و جنگ هفتاد و دو ملت را خواهد ماند و یا به قول میرزآقاخان به جنگ خانوادگی میان اعضای یک فرقه هماندیش را».
همه تلاش ناطق در تاریخنگاری پس از انقلاب ۵۷ را شاید بتوان در این جمله خلاصه کرد: «بازنگری گذشته و نقد گذشته تنها راه ما بود درنیازمودنِ آزمودهها و جبران کجرویهایی که راه را بر منش و بینش درست بستند».
@batarikh
اما ناطق پس از انقلاب دست به تالیف دو کار تاریخی بسیار مهم میزند: در سال ۱۹۹۰ «ایران در راهیابی فرهنگی ۱۸۳۴–۱۸۴۸» و در سال ۱۹۹۷ «کارنامه فرهنگی فرنگی در ایران، ۱۸۳۷–۱۹۲۱». این دو کار از این جهت مهم هستند که در آن ناطق تلاش میکند بیشتر به دگردیسیهایِ فرهنگی و اجتماعی جامعه ایران در سالهای پیشامشروطیت بپردازد. مثلاً در مقدمه «ایران در راهیابی فرهنگی ۱۸۳۴–۱۸۴۸» مینویسد: «بر سر آن بودم که درباره انقلاب ایران بنویسم، سر از محمدشاه درآوردم. به جا این بود که بیشتر هم میرفتم. زیرا آنچه امروز به ما میرود بازتابی است گاه تار و گاه روشن از جمله اندیشهها، کردارها و رویدادهایی که در طی صد سال و اندی میهن ما را در نوردیدهاند. اما چرا از سالهای ۱۸۳۴ تا ۱۸۴۸ آغازیدهام و دوره محمد شاهی [و صدرات اعظمی حاجی میرزا آقاسی] را دست گرفتهام، چراکه چرخهای است ناشناخته و از یاد رفته. بهرغم اینکه بس مهم است و فراخور بازبینی. دورهای است که به وصله ناجور میماند؛ زیرا که دولت درویشان است و برآمد دگراندیشان. مناسبات اجتماعی همیشگی دوران پیشین و پسین حاکم نیست. تا جایی که روشنگران، از جمله بابیان را در کنار حکومت میبینم و مالکان، مجتهدان و شاهزادگان و نیز دولتهای اروپایی را در پیکار با حکومت». یا کتاب «کارنامه فرهنگی فرنگی در ایران» یکی از منابع متعبر برای شناختن کمکهای میسیونهای فرنگی در ایران در بخش آموزش و پرورش و پیشبرد فرهنگ در ایران است. ناطق با این کار پیِ برآمدن نقش مذهب در سیاست ایران را میگیرد. او درباره نقش پررنگ مذهب در سیاست دهههای اخیر در ایران به نکتهای اشاره میکند و آن اینکه نفوذ مذهب و به تبع آن، روحانیت در جامعه، برخلاف تصور از دوران مشروطه و پس از آن پیریزی شده بود: «هرچقدر که ما از انقلاب مشروطه به پیشتر میرویم، مذهب در ایران بیشتر تقویت میشود و حتی من به شما نمونهای را بگم که پیش از انقلاب مشروطیت، ایران پر بود از مدارس فرنگی.. حتی مدرسه آمریکایی در تبریز. چندین مدرسه آمریکایی، روسی، چندین مدرسه فرانسوی، چندین مدرسه ایرانی که معلم فرانسوی داشتند، ایجاد شده بود. بعد از مشروطیت همه اینها برچیده شد بهخاطر نفوذ بیش از پیش روحانیت».
هما ناطق معتقد بود این مهاجرین و تبعیدیها بودند که گفتار و نوشتار مشروطه را شکل دادند و بر آن دمیدند و در راستای آن فعالیت کردند و نقشی برجسته و انکارناپذیر در جایگیرشدن و در نهایت پیروزی این جنبش داشتند. نیتِ ناطق در نوشتن این دو/۲ کتاب مشخصاً تلاش برای پرداختن به ریشهیابی مشکلات امروز ایران است و برای این کار تاریخ فرهنگی ایران را در درون جامعه بازخوانی و مرور میکند: «چه بسا آبشخور این واماندگی، عامل فرهنگی باشد که همواره ما را پس میراند. چه بسا این فرهنگ زیر بنای اجتماعی ما باشد، زیرا دولت درویشان نشان داد، هرگاه با این جهانبینی در افتادهایم، همزمان راه را بردگراندیشی و اندیشه پیشرفت هم گشودهایم. با فرهنگ و دیدگاه مذهبی نمیتوان روزنی به جهان دانش و معرفت گشود». به زعم ناطق تا نقد فرهنگی در درونِ تحولات اجتماعی در کار نباشد «میان فرهنگ حاکم و محکوم تفاوت نخواهد بود. پیکارشان ره افسانه خواهد بود و جنگ هفتاد و دو ملت را خواهد ماند و یا به قول میرزآقاخان به جنگ خانوادگی میان اعضای یک فرقه هماندیش را».
همه تلاش ناطق در تاریخنگاری پس از انقلاب ۵۷ را شاید بتوان در این جمله خلاصه کرد: «بازنگری گذشته و نقد گذشته تنها راه ما بود درنیازمودنِ آزمودهها و جبران کجرویهایی که راه را بر منش و بینش درست بستند».
@batarikh