لابلای همین قطعی هایِ برق ، به این پی بردم که من آدمِ ساکت نشستن هایِ طولانی و شنیدنِ تیک تاکِ گیجِ ساعت نیستم ...
میانِ همین سکوت هایِ تحمیلی ، یک فنجان چای برای خودم ریختم ، نشستم و تا جایی که می شد فکر کردم ، آنقدر فکر کردم که سرم داغ شد و افکارم از فرط خستگی تویِ سرم تلوتلو خوردند ...
به خیلی چیزها فکر کردم ، به این که شاید وقتش رسیده نسبت به همه چیز ، بی اهمیت باشم ...
بهتر است برایِ دلِ خودم زندگی کنم ...
نتیجه گرفتم حالا که غصه برایِ خوردن زیاد است ، بد نیست دردهایم را گوشه ای رها کنم ، خودم را به بیخیالی بزنم و شاد باشم ...
لابلایِ همین سکوتِ زوار در رفته بود که سری به قفسه ی خاک گرفته ی کتابهایم زدم و از هر کدامشان چند خطی خواندم ...
حتی به مطالبِ مهمی پی بردم و در مواردی هم تغییر عقیده دادم ...
من حتی میانِ همین سکوتِ بی سر و پای لجباز ، کنارِ پنجره رفتم و تا جایی که می شد هوا خوردم و نفس کشیدم ...
کم کم به این شرایط ، عادت کردم ، جوری که گویی تمامِ جهانم سالها در سکوتِ مطلق بوده ،
داشتم از دنیایِ ساکتم به بهترین شکلِ ممکن لذت می بردم !
راستش دارم به این فکر می کنم که نسلِ پوست کلفتی هستیم ،
هرچه محدودمان می کنند ، بیشتر شکوفا می شویم !
استعدادِ عجیبی در سازگارشدن با تمامِ شرایط داریم ،
قادریم از ته مانده هایِ عمیق ترین دردهایمان ، انرژیِ مثبت تولید کنیم و شاد باشیم ،
دممان گرم که نه از رو می رویم ،
نه اعتراضی می کنیم !
#نرگس_صرافیان_طوفان
@daastaanak
میانِ همین سکوت هایِ تحمیلی ، یک فنجان چای برای خودم ریختم ، نشستم و تا جایی که می شد فکر کردم ، آنقدر فکر کردم که سرم داغ شد و افکارم از فرط خستگی تویِ سرم تلوتلو خوردند ...
به خیلی چیزها فکر کردم ، به این که شاید وقتش رسیده نسبت به همه چیز ، بی اهمیت باشم ...
بهتر است برایِ دلِ خودم زندگی کنم ...
نتیجه گرفتم حالا که غصه برایِ خوردن زیاد است ، بد نیست دردهایم را گوشه ای رها کنم ، خودم را به بیخیالی بزنم و شاد باشم ...
لابلایِ همین سکوتِ زوار در رفته بود که سری به قفسه ی خاک گرفته ی کتابهایم زدم و از هر کدامشان چند خطی خواندم ...
حتی به مطالبِ مهمی پی بردم و در مواردی هم تغییر عقیده دادم ...
من حتی میانِ همین سکوتِ بی سر و پای لجباز ، کنارِ پنجره رفتم و تا جایی که می شد هوا خوردم و نفس کشیدم ...
کم کم به این شرایط ، عادت کردم ، جوری که گویی تمامِ جهانم سالها در سکوتِ مطلق بوده ،
داشتم از دنیایِ ساکتم به بهترین شکلِ ممکن لذت می بردم !
راستش دارم به این فکر می کنم که نسلِ پوست کلفتی هستیم ،
هرچه محدودمان می کنند ، بیشتر شکوفا می شویم !
استعدادِ عجیبی در سازگارشدن با تمامِ شرایط داریم ،
قادریم از ته مانده هایِ عمیق ترین دردهایمان ، انرژیِ مثبت تولید کنیم و شاد باشیم ،
دممان گرم که نه از رو می رویم ،
نه اعتراضی می کنیم !
#نرگس_صرافیان_طوفان
@daastaanak