چهارسال پیش، شب بارانی مهرماه
اول محرّم
وسط بازار شلوغ
چشمم خورد به لباس مشکی دخترانه سایز صفر
کل لباس اندازه یک وجب من بود.دلم را برد. خریدمش.مامان گفت برای کی؟ گفتم دخترم...برای شبهای محرّم و صفر ِ دخترم
بابا خندید...مامان باسکوت پوزخند زد. اطرافیان هم باتمسخر نگاهم کردند
و من چهارسال است با امید به همان پیرهن مشکی دخترانه سایز 0 زندگی میکنم...
#برای_دخترم
#00:00
اول محرّم
وسط بازار شلوغ
چشمم خورد به لباس مشکی دخترانه سایز صفر
کل لباس اندازه یک وجب من بود.دلم را برد. خریدمش.مامان گفت برای کی؟ گفتم دخترم...برای شبهای محرّم و صفر ِ دخترم
بابا خندید...مامان باسکوت پوزخند زد. اطرافیان هم باتمسخر نگاهم کردند
و من چهارسال است با امید به همان پیرهن مشکی دخترانه سایز 0 زندگی میکنم...
#برای_دخترم
#00:00