#نسخ_پیوسته_دین_تاریخی
#کمال_تدریجی_دین_تاریخی
#انبیاء_حکمای_زمانه
♦️ادامه یادداشت قبلی☝🏾
وَ شَدَدْنا مُلْکهُ وَ آتَيْناهُ الْحِکمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطابِ * وَ هَلْ أَتاک نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ (ص، 20-21) إِذْ دَخَلُوا عَلی داوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قالُوا لا تَخَفْ خَصْمانِ بَغی بَعْضُنا عَلی بَعْضٍ فَاحْکمْ بَيْنَنا بِالْحَقِّ وَ لا تُشْطِطْ وَ اهْدِنا إِلی سَواءِ الصِّراطِ (22)
و پادشاهيش را استوار كرديم و او را حكمت و كلام فيصلهدهندۀ دعاوی دادیم. و آيا خبر شاکیان – آنگاه که از نمازخانه [داود] بالا رفتند- به تو رسيد؟ وقتى [به طور ناگهانى] بر داوود درآمدند، و او از آنان به هراس افتاد، گفتند: «مترس، [ما] دو شاکی [هستيم] كه يكى از ما بر ديگرى تجاوز كرده، پس ميان ما به حق حکم كن، و از حق دور مشو، و ما را به راه راست راهبر باش.»
🔹ب. نیز در قرآن خطاب به پیامبر اسلام(ص) آمده است که هرگاه یهودیان نزد تو آمدند که میان دعاویشان حکم کنی، میانشان به عدالت حکم کن؛ اما چگونه نزد تو برای حکم کردن می آیند و حال آن که تورات را دارند که در آن حکم خداست:
🔸 فإِنْ جاؤُک فَاحْکمْ بَيْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ إِنْ تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَنْ يَضُرُّوک شَيْئاً وَ إِنْ حَکمْتَ فَاحْکمْ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطينَ * وَ کيْفَ يُحَکِّمُونَک وَ عِنْدَهُمُ التَّوْراةُ فيها حُکمُ اللَّهِ ثُمَّ يَتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذلِک وَ ما أُولئِک بِالْمُؤْمِنينَ * إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فيها هُدًی وَ نُورٌ يَحْکمُ بِهَا النَّبِيُّونَ...(مائده، 42-44)
🔸 و اگر داورى مىكنى، پس به عدالت در ميانشان حكم كن كه خداوند دادگران را دوست مىدارد. و چگونه تو را داور قرار مىدهند، با آنكه تورات نزد آنان است كه در آن حكم خدا [آمده] است؟ سپس آنان بعد از اين [طلب داورى] پشت مىكنند، و [واقعاً] آنان مؤمن نيستند. ما تورات را فرستادیم که در آن هدایت و روشنایی است و پیغمبرانی که تسلیم امر خدا هستند بدان کتاب بر یهودان حکم کنند و نیز خداشناسان و علمایی که مأمور نگهبانی (احکام) کتاب خدا هستند و بر (صدق) آن گواهی دادند.
3️⃣ هم ریشه بودن حکم(داوری) و حکمت(موعظه) و حکیم قابل توجه است. این نشان می دهد که همان نصایح اخلاقی، مبنای داوری و حل دعاوی میان مردم بوده و کسی که بر مبنای همان نصایح به حل دعاوی می پرداخته، حکیم نامیده می شده است. نیز این که کتاب خدا مشتمل بر حکمت و حکم دانسته شده و اظهار گردیده است که انبیاء چنین مضامینی را به مردم یاد می دادند، به وضوح نشان می دهد که دانش انبیاء از چه نوعی و در چه سطحی بوده است. ملاحظه چنین مضامینی آشکار می سازد که محتوای کتاب های آسمانی عبارت از همان دانش متعارف و عرفی موجود در عصر و منطقه انبیاء بوده است؛ نه بیش از آن.
وقتی چنین بوده باشد، نباید از انبیاء انتظار داشت که کامل ترین دانش را در هر زمینه ای و حتی در زمینه باورها و سنت های دینی عرضه کرده باشند؛ بنابراین، حکیم نامیدن شدن امثال لقمان و انبیای دیگر، هرگز به معنای تخصص در یک دانش فراقومی و فراتاریخی نبوده است؛ از این رو، نباید از انبیاء دانش هایی را انتظار برد که در دوره مدرنیته و عصر حاضر پیدا شده است. حتی نباید دانش هایی را انتظار برد که در محافل علمی معاصر انبیاء نظیر یونان و روم و ایران رواج داشته است. به موجب آنچه گفته شد، هرگز مراد از حکمت در قرآن عبارت از فلسفه نیست و حکیم بودن انبیاء هم به معنای فیلسوف بودن ایشان نیست. الفاظ حکم و حکمت و حکیم در هر بافتی معنای خاصی دارد که نباید از آن غفلت کرد.
آنچه آمد، نظریه ناکامل بودن دین تاریخی و کمال تدریجی دین تاریخی با بهره برداری از آخرین دانش ها و تجربیات بشری را مدلل می سازد. لازمه چنین نظریه ای این است که دین، هم در باورها و هم در سنت ها مناسب با دانش ها و تجربیات جدید تحول یابد. به سخن دیگر، به موجب این نظریه، نسخ در باورها و سنت های دین تاریخی در مواردی که با دانش ها و تجربیات مدرن بشری تعارض پیدا کرده است، اجتناب ناپذیر می شود.
https://t.me/dineaqlani
#کمال_تدریجی_دین_تاریخی
#انبیاء_حکمای_زمانه
♦️ادامه یادداشت قبلی☝🏾
وَ شَدَدْنا مُلْکهُ وَ آتَيْناهُ الْحِکمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطابِ * وَ هَلْ أَتاک نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ (ص، 20-21) إِذْ دَخَلُوا عَلی داوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قالُوا لا تَخَفْ خَصْمانِ بَغی بَعْضُنا عَلی بَعْضٍ فَاحْکمْ بَيْنَنا بِالْحَقِّ وَ لا تُشْطِطْ وَ اهْدِنا إِلی سَواءِ الصِّراطِ (22)
و پادشاهيش را استوار كرديم و او را حكمت و كلام فيصلهدهندۀ دعاوی دادیم. و آيا خبر شاکیان – آنگاه که از نمازخانه [داود] بالا رفتند- به تو رسيد؟ وقتى [به طور ناگهانى] بر داوود درآمدند، و او از آنان به هراس افتاد، گفتند: «مترس، [ما] دو شاکی [هستيم] كه يكى از ما بر ديگرى تجاوز كرده، پس ميان ما به حق حکم كن، و از حق دور مشو، و ما را به راه راست راهبر باش.»
🔹ب. نیز در قرآن خطاب به پیامبر اسلام(ص) آمده است که هرگاه یهودیان نزد تو آمدند که میان دعاویشان حکم کنی، میانشان به عدالت حکم کن؛ اما چگونه نزد تو برای حکم کردن می آیند و حال آن که تورات را دارند که در آن حکم خداست:
🔸 فإِنْ جاؤُک فَاحْکمْ بَيْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ إِنْ تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَنْ يَضُرُّوک شَيْئاً وَ إِنْ حَکمْتَ فَاحْکمْ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطينَ * وَ کيْفَ يُحَکِّمُونَک وَ عِنْدَهُمُ التَّوْراةُ فيها حُکمُ اللَّهِ ثُمَّ يَتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذلِک وَ ما أُولئِک بِالْمُؤْمِنينَ * إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فيها هُدًی وَ نُورٌ يَحْکمُ بِهَا النَّبِيُّونَ...(مائده، 42-44)
🔸 و اگر داورى مىكنى، پس به عدالت در ميانشان حكم كن كه خداوند دادگران را دوست مىدارد. و چگونه تو را داور قرار مىدهند، با آنكه تورات نزد آنان است كه در آن حكم خدا [آمده] است؟ سپس آنان بعد از اين [طلب داورى] پشت مىكنند، و [واقعاً] آنان مؤمن نيستند. ما تورات را فرستادیم که در آن هدایت و روشنایی است و پیغمبرانی که تسلیم امر خدا هستند بدان کتاب بر یهودان حکم کنند و نیز خداشناسان و علمایی که مأمور نگهبانی (احکام) کتاب خدا هستند و بر (صدق) آن گواهی دادند.
3️⃣ هم ریشه بودن حکم(داوری) و حکمت(موعظه) و حکیم قابل توجه است. این نشان می دهد که همان نصایح اخلاقی، مبنای داوری و حل دعاوی میان مردم بوده و کسی که بر مبنای همان نصایح به حل دعاوی می پرداخته، حکیم نامیده می شده است. نیز این که کتاب خدا مشتمل بر حکمت و حکم دانسته شده و اظهار گردیده است که انبیاء چنین مضامینی را به مردم یاد می دادند، به وضوح نشان می دهد که دانش انبیاء از چه نوعی و در چه سطحی بوده است. ملاحظه چنین مضامینی آشکار می سازد که محتوای کتاب های آسمانی عبارت از همان دانش متعارف و عرفی موجود در عصر و منطقه انبیاء بوده است؛ نه بیش از آن.
وقتی چنین بوده باشد، نباید از انبیاء انتظار داشت که کامل ترین دانش را در هر زمینه ای و حتی در زمینه باورها و سنت های دینی عرضه کرده باشند؛ بنابراین، حکیم نامیدن شدن امثال لقمان و انبیای دیگر، هرگز به معنای تخصص در یک دانش فراقومی و فراتاریخی نبوده است؛ از این رو، نباید از انبیاء دانش هایی را انتظار برد که در دوره مدرنیته و عصر حاضر پیدا شده است. حتی نباید دانش هایی را انتظار برد که در محافل علمی معاصر انبیاء نظیر یونان و روم و ایران رواج داشته است. به موجب آنچه گفته شد، هرگز مراد از حکمت در قرآن عبارت از فلسفه نیست و حکیم بودن انبیاء هم به معنای فیلسوف بودن ایشان نیست. الفاظ حکم و حکمت و حکیم در هر بافتی معنای خاصی دارد که نباید از آن غفلت کرد.
آنچه آمد، نظریه ناکامل بودن دین تاریخی و کمال تدریجی دین تاریخی با بهره برداری از آخرین دانش ها و تجربیات بشری را مدلل می سازد. لازمه چنین نظریه ای این است که دین، هم در باورها و هم در سنت ها مناسب با دانش ها و تجربیات جدید تحول یابد. به سخن دیگر، به موجب این نظریه، نسخ در باورها و سنت های دین تاریخی در مواردی که با دانش ها و تجربیات مدرن بشری تعارض پیدا کرده است، اجتناب ناپذیر می شود.
https://t.me/dineaqlani