فرهاد مشکور


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана



Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


🔸آناکاوی رنج تنهایی
✍️ فرهاد مشکور
📅آبان ۱۴۰۳


مسئله اصلی که در این نوشتار به آن پرداخته‌ام، رنج ِتنهایی از منظر سروش دباغ است؛ موضوعی که هم در عرفان و هم در فلسفه معاصر، به‌ویژه فلسفه اگزیستانسیال، اهمیت فراوانی یافته‌است. رنج ِتنهایی، به‌عنوان یکی از بنیادی‌ترین تجربه‌های انسانی، نه‌تنها به جدایی فرد از دیگری اشاره‌دارد، بلکه گاه به نوعی جدایی از خود نیز می‌انجامد.
در سنت عرفانی، این تنهایی به شکل ِخلوت، انزوا و سفر ِدرونی تجلی‌می‌یابد که راهی برای شناخت خود و امر ِمتعالی تلقی‌می‌شود. اما در عین حال، این تنهایی، به معنای رویارویی با رنج، خلأ، و درد نیز هست؛ تجربه‌ای که می‌تواند هم آفریننده و هم ویرانگر باشد.
از سویی دیگر، در فلسفه معاصر، به‌ویژه در اندیشه‌های فیلسوفانی چون هایدگر، تنهایی به‌عنوان یکی از وجوه ِذاتی ِوجود ِانسان درک‌می‌شود. در این نگاه، انسان با آگاهی از آزادی و مسئولیت ِخود، به‌نوعی با انزوای ِبنیادین و تنهایی ِاگزیستانسیال روبه‌رو می‌شود؛ تنهایی‌ای که نه محصول انتخاب، بلکه بخشی از سرنوشت انسان است. این نوع تنهایی، همزمان رنج‌آور و راه‌گشا است، چرا که انسان را به رویارویی اصیل با خودش و جهان پیرامون فرامی‌خواند.
 
در این مقاله، تلاش خواهم‌کرد تا با رویکردی فلسفی، به تحلیل و کاوش در ابعاد ِمختلف رنج ِتنهایی بپردازم. هدف این است که از یک‌سو به تفکیکات فرایند ِمعنابخشی و مواجهه با تمامیت ِهستی بپردازیم و از سوی دیگر، با بهره‌گیری از مفاهیم طرح‌شده در نظام ِفکری سروش دباغ، به درک ِعمیق‌تری از تجربه رنج و تنهایی دست‌یابم.
در این میان، مقایسه میان نوعی تنهایی ِمعنوی که در عرفان به آن دعوت‌می‌شویم و تنهایی ِاگزیستانسیالی که انسان مدرن با آن دست و پنجه نرم می‌کند، بخش مهمی از بحث را شکل خواهدداد. از این فرصت برای ابراز مراتب قدردانی و سپاس خود استفاده می‌کنم و تقریر نهایی متن را مدیون ایضاح موشکافانه مطالب و پاسخگویی مشفقانه ایشان به اشکالات و پرسش‌ها می‌دانم، که در طی درسگفتارها با صبوری و تمرکز به یکایک آنها پرداختند.

https://www.dinonline.com/43962/%d8%b1%d9%86%d8%ac-%d8%aa%d9%86%d9%87%d8%a7%db%8c%db%8c/


Репост из: موسسه ی آرمان اندیشه مولانا
🔻سفر با سروش

✍️حسین جمالی پور

چند ماهی است که " در کشاکش رنج و معنا " را می خوانم و ویراست می کنم. اثری که حاصل تأملات دکتر سروش دباغ است و قرار است مخاطبان را به سفری اگزیستانسیال دعوت کند. اوراق اول کتاب با #تولستوی، نویسنده ی روس آغاز می شود؛ و ما را به اعماق درون خویش می برد. ادبیات اصولا کارش کشف درون آدمی و آشکارگی وجودِ ماست! به نظر می آید هنر و به ویژه ادبیات، اوجِ شکوه آدمی را به تصویر می کشد. بدین معنا که خیال، آدمی را چنان مجهز می کند که جهان را قابل تحمل و رنج آن را معنادار کند. چنین امری در آثار تولستوی دیده می شود. ارزش زندگی، چراییِ بودن در جهان، چگونه زیستن، مرگ و رنجِ نبودن، عشق، غربت در عالم و چنین مفاهیمی که عمیق ترین لایه های اگزیستانسیال آدمی را کنار می زند تا آدمی با "حقیقت عریان در جهان" مواجه شود، در ادبیات و بویژه در آثار تولستوی به چشم می خورد. همین بس که "مرگ ایوان ایلیچ" از شاهکارهای ادبیات است. سروش دباغ در کتاب "در کشاکش رنج و معنا " اول سفری به جهان تولستوی دارد.
در گام بعد نوبت به #داستایوفسکی می رسد؛ برداران کارامازوف و قصه ی خانواده ای که هر کدام نشان و نمادی از بشر در لباس گوناگون اند. جدال شک و یقین، نزاع ایمان و خداناباوری، تقابل رنج و معنا، جدال خدا و انسان؛ به طوری که داستایوفسکی آدمی را لخت و عریان می کند و او را در برابر چنین مسائل پر رنجی رها می کند تا ذات آدمی را نظاره کند.
این فهم من از داستایوفسکی است. سروش دباغ ما را با داستایوفسکی همراه می کند تا فهم عمیق تری هم از خویشتن و هم از این نویسنده ی بزرگ ادبیات بدست دهد.

در ادامه به گفتگوی من و سروش دباغ در باب معنای زندگی می رسیم. گفتگویی که بیشتر به لودویگ ویتگنشتاین توجه داشتم و از منظر او زندگی و معمای هستی را به بحث گذاشتیم. و بعد نوبت به "کودکی شور آبها" می رسد که گفتگوی خانم عادله صمیمی با سروش دباغ است. روایتی که سروش دباغ سعی می کند معنای زندگی را از منظر خودش به تصویر بکشد.
مقالاتی نیز از فرهاد مشکور در کتاب آورده شده است که محوریت آن اندیشه ی سروش دباغ با محوریت #تنهایی است.
این اثر حقیقتا برای من یک سفر بود که عمیق تر احوال خود را زیر و رو کنم و به خویشتن نگاهی دیگر بیندازم و از ادبیات خانه ی امنی برای خود بسازم و در کنج آن خزیده و آرامش را مزه کنم.
حدود ۵ سال است که با سروش دباغ همسفرم؛ مقالاتش را می خوانم و همکاری در ۳ اثر ایشان به عنوان ويراستار را در کارنامه ی افتخارات خود دارم. تحولات فکری اگزیستانسیال او، گشودگی او به تأملات دیگران، دوری از تعصب در سیاست، موضع گیری های اخلاق مدارانه ی او، توجه به مسائل روز جامعه ی ایران، تسلط او بر عرفان، فلسفه، ادبیات، روانشناسی و بکارگیری آن برای حل بحران های جامعه، از نکاتی بوده که مرا به همسفر شدن با او مشتاق کرده است.
"در کشاکش رنج و معنا " به مثابه ی واگن قطاری بود که در آن نشستم و با سروش دباغ همسفر شدم. یحتمل آخرین روزهای خزان، این اثر بدست مخاطبان می رسد. اثری که شما را به سفری عمیق در باب رنج و معنا در جهان خواهد برد و در روزهای سرد زمستان شما را به اندیشیدن در کنار شومینه ی اتاق تان همراه با قهوه ای خواهد نشاند.

از من نیز مقاله ای در باب "تنهایی ایرانیان " در این اثر خواهد آمد که جداگانه در متن دیگری به آن خواهم پرداخت.
منتظر " در کشاکش رنج و معنا" باشید.

https://t.me/philosophy_thinking


Репост из: سروش دباغ
.

مقالۀ « زبان، محملی برای آشکارگیِ زاین»، نوشتۀ فرهاد مشکور، پژوهشگر فلسفه و عرفان چند روز قبل در سایت « دین آنلاین» منتشر شده است. دوستان و عزیزانی که کارکِ فکریِ « طرحواره ای از عرفان مدرن/ سلوک اگزیستانسیل در روزگار کنونیِ» نگارنده طی 12-13 سال اخیر را دنبال می کنند، خوبست این مقالۀ محققانه را نیز بخوانند.

امیدوارم مقالۀ « داستایفسکی؛ سالک مدرن رنج اندیش» تا آخر مهر ماه منتشر گردد. بناست کتاب « در کشاکشِ رنج و معنا» که مشتمل بر 7 جستار از جمله این مقاله است و از پی « از خیام تا یالوم» و « سرشاری خوشه زیست» در می رسد، تا آخر پاییز پیش رو منتشر گردد. فقراتی از مقالۀ فرهاد مشکور به قرار زیر است:

« نهال این نوشتار پس در سلسله نشست‌های بازخوانی انتقادی میراث عرفانی سربرآورد. این حضور سفری است حکمی-ادبی-اگزیستانسیل با دو پیشگام سنت عرفان خراسانی «بایزید و بولحسن»، که توسط دکتر سروش دباغ در اتاق مجازی جامعه باز با تلاش بنیاد سهروردی برگزار می‌گردد. وسعت و غنای مطالب بیان‌شده در این سلسه دروس، و پیچیدگی و درهم‌تنیدگی ِتاریخی ِعناوین، نویسنده این سطور را برآن‌داشت تا برای فهم بهتر برخی مطالب و محتویات نشست‌ها و همچنین تسهیل در بررسی منابع متعدد ذکرشده در جلسات، برخی موضوعات را کمی بیشتر تشریح‌کند. رازآلودگی و پیچیدگی‌های تاریخی موضوعات از یو همزیستی اقلیمی-زبانی-فرهنگی مخاطب از سوی دیگر لزوم پرداختن هرچه وسیع‌تر به موضوعات جانبی و بعضاً فرعی را بیشتر آشکارکرد.

در این نوشتار تلاش می‌کنم تا نکات مطروحه در طی این نشست‌ها را، که مرجع الهام عنوان مندرج در راس مقاله نیز هست، با رویکردی انضمامی و تحلیلی بر سریر ِکاغذ افکنم و مطالب قابل تدقیق و درک عمیق‌تر را از مطالب طرح‌شده بقدر وسع و بطریق نوشتاری منشعب و صورتبندی کنم، امید که مورد توجه و استفاده خواننده این سطور قرارگیرد.

در ابتدای مقاله لازم دیدم تا با آوردن دو مقدمه‎ (مقدمه اول: پرسش از «بودن» و بازاندیشی متافیزیک و مقدمه دوم: حقیقت و آشکارگی) نظرات بنیادین هایدگر پیرامون موضوع بودن و آشکارگی را بیاورم و از این طریق بینادی‌ترین پرسش‌های وی را صورتبندی کرده‌باشم تا خواننده این متن نقطه‌ی تماشای خود به متن را بهتر بازبشناسد. اگر این مفاهیم برای خواننده این سطور آشناست، می‌تواند از مطالعه این مقدمات چشم‌بپوشدو مستقیم به مطالعه متن مقاله بپردازد. در ادامه به خواننده علاقمند این سطور پیشنهاد می‌کنم، در صورت نیاز به فهم عمیقتر از بنیان‌های فکری و اندیشگی هایدگر، درسگفتارهایی با همین نام که توسط دکتر سروش دباغ برگزار گردیده است و در کانال تلگرامی و آرشیو آثار ایشان موجود است، را دنبال کند. بیشینه‌ی مقدمات ذکر شده در این نوشتار توسط این چشمه‌ی جوشان آبیاری گردیده‌ است و متن مقاله را همچون میوه خویش به ثمر رسانده‌است.

حضور در نشست‌ها و درسگفتارهای حکیمانه فیلسوف و دانشمند گرامی، دکتر سروش دباغ، در ادامه پروژه بازنگری و بازخوانی انتقادی میراث ایرانی_عرفانی نقش بزرگی در پرورش موضوع این متن داشت و رهنمون‌های مشفقانه و استادانه ایشان رهگشای موانع و مصائب بر سر راه این کمینه گردید. علاقمندان به این درسگفتارها می‌توانند مشروح این دروس را هم به صورت صوتی و بعضاً نیز نوشتاری از درگاه دیجیتال دکتر دباغ استخراج و استفاده نمایند.

همه‌ی ترجمه‌های این اثر توسط نگارنده از متون اصلی انجام‌شده‌است. از شما خواننده‌ی گرامی با احترام درخواست می‌کنم که با نگاهی مهربان و سازنده به متن بنگرید. در صورت مشاهده‌ی هرگونه نقص یا کاستی، خوشحال می‌شوم اگر با پیشنهادهای ارزشمندتان مرا در بهبود و ارتقای کیفیت اثر یاری کنید.»

https://www.instagram.com/p/DA6RweHv7Ns/?igsh=MW13N3J2NXI4dTc5OQ==


Репост из: DinOnline
🔻زبان، محملی برای آشکارگی زاین

✍فرهاد مشکور

✔️نهال این نوشتار پس در سلسله نشست‌های بازخوانی انتقادی میراث عرفانی سربرآورد. این حضور سفری است حکمی-ادبی-اگزیستانسیل با دو پیشگام سنت عرفان خراسانی «بایزید و بولحسن»، که توسط دکتر سروش دباغ در اتاق مجازی جامعه باز با تلاش بیناد سهروردی برگزار می‌گردد. وسعت و غنای مطالب بیان‌شده در این سلسه دروس، و پیچیدگی و درهم‌تنیدگی  ِتاریخی  ِعناوین، نویسنده  این سطور را برآن‌داشت تا برای فهم بهتر برخی مطالب و محتویات نشست‌ها و همچنین تسهیل در بررسی منابع متعدد ذکرشده در جلسات، برخی موضوعات را کمی بیشتر تشریح‌کند. رازآلودگی و پیچیدگی‌های تاریخی موضوعات از یو همزیستی اقلیمی-زبانی-فرهنگی مخاطب از سوی دیگر لزوم پرداختن هرچه وسیع‌تر به موضوعات جانبی و بعضاً فرعی را بیشتر آشکارکرد.
در این نوشتار تلاش می‌کنم تا نکات مطروحه در طی این نشست‌ها را، که مرجع الهام عنوان مندرج در راس مقاله نیز هست، با رویکردی انضمامی و تحلیلی بر سریر ِکاغذ افکنم و مطالب قابل تدقیق و درک عمیق‌تر را از مطالب طرح‌شده بقدر وسع و بطریق نوشتاری منشعب و صورتبندی کنم، امید که مورد توجه و استفاده خواننده این سطور قرارگیرد.
📎 پيوند به متن کامل این یادداشت در سایت دین‌آنلاین
https://www.dinonline.com/43850/

🆔@dinonline


Репост из: سروش دباغ
.

مقالۀ محققانه « امتزاج فنومنولوژیک و سایکولوژیکِ «تنهایی: تحلیل بافتاری و ساختارگرایانۀ اندیشۀ سروش دباغ»، نوشتۀ فرهاد مشکور امروز در سایت « زیتون» منتشر شده است. عزیزان می توانند آنرا از طریق سایت بخوانند. فقراتی از مقاله از این قرار است:

« شوپنهاور از زبان برای توصیف تجربیات ذهنی و روان‌شناختی استفاده می‌کند و تلاش می‌کند تا از طریق واژگان، حالتی از رهایی و آرامش را به تصویر بکشد. در مقابل، هایدگر از زبان برای بیان تجربه‌ای بنیادین‌تر و هستی‌شناختی استفاده می‌کند که در آن تنهایی به عنوان یک وضعیت ضروری برای درک اصالت و معنای وجود به کار می‌رود. به طور کلی، شوپنهاور از زبان به عنوان ابزاری برای توصیف وضعیت‌های ذهنی و تقابل آنها با جهان بیرونی استفاده می‌کند، در حالی که هایدگر از زبان برای ساختن و تبیین مفاهیم پیچیده‌تری استفاده می‌کند که به ساختارهای عمیق‌تر هستی‌شناختی اشاره دارند. این تفاوت در رویکرد زبان‌شناسانه به بازنمایی تنهایی، بیانگر تفاوت‌های بنیادی در نظام‌های فکری این دو فیلسوف است.

سروش دباغ اما از امکاناتی که هردو فلسفه پیشین در اختیارش قرار می‌دهند بهره می‌برد و از زبان به شیوه‌ای چندوجهی و با بهره‌گیری از واژگان و ساختارهای مختلف استفاده می‌کند تا مفهوم پیچیده تنهایی را بیان کند. زبان او ترکیبی از اصطلاحات فلسفی، عرفانی، و جامعه‌شناختی و روانشناختی است که هر کدام به شکلی متفاوت به توضیح جنبه‌های گوناگون تنهایی می‌پردازند. از منظر زبان‌شناسانه، این تنوع زبانی نشان‌دهنده عمق و پیچیدگی نگاه دباغ به این مفهوم است...

شوپنهاور تنهایی را به عنوان راهی برای رهایی از رنج ناشی از اراده به زندگی می‌بیند؛ آنرا نوعی انزوا برای دست‌یابی به آرامش می‌داند. او معتقد است که فرد از طریق انکار اراده و پذیرش تنهایی می‌تواند به آرامش درونی دست یابد. در فلسفه شوپنهاور، تنهایی ابزار مهمی برای رسیدن به نوعی صلح ذهنی و فلسفی است.

تنهایی در فلسفه هایدگر ساختاری بنیادین‌تر و درونی‌تر در هستی انسان دارد که به جای فرار از جهان، فرد را به مواجهه اصیل با آن می‌کشاند. هایدگر، تنهایی را به عنوان یک وضعیت وجودی اصیل در نظر می‌گیرد که به فرد امکان می‌دهد با حقیقت مرگ و ماهیت خود رو در رو شود. برای هایدگر، تنهایی چیزی بیش از جدایی فیزیکی از دیگران است؛ این تنهایی، به معنای جدا شدن از "مان داس“ و ورود به مرحله‌ای از وجود است که به اصالت فرد منجر می‌شود و و ضرورتی وجودی برای درک حقیقت هستی به شمار می‌رود.

در نهایت، سروش دباغ با بهره‌گیری از هر دو دیدگاه، سعی می‌کند تا مفهومی ترکیبی و چندبعدی از تنهایی ارائه دهد. او با استفاده از زبان به شیوه‌ای تحلیلی و ترکیب آن با عرفان و معنویت، تنهایی را به عنوان حالتی از تأمل عمیق و خودشناسی معرفی می‌کند که می‌تواند به رشد و تعالی معنوی فرد کمک کند

دباغ موفق می‌شود تا با جایگزینی تهدید با فرصت از تنهایی به عنوان وسیله‌ای جهت فراروی اسمیثی استفاده کند. او می‌کوشد تا با در مرکز قرار دادن مفهوم تنهایی و با تقسیم بندی هشتگانه  خود از این مفهوم امکاناتی فرادست دهد تا فرد بتواند وضعیت درونی خود را بهتر درک کند. در حقیقت با این تقسیمات امکانات بسیار بیشتری در اختیار فرد قرار میگیرد تا بتواند حالات درونی خویش را در سطوحی متفاوت تشخیص دهد. اما کار در همین نقطه متوقف نمی‌شود و هشت نوع مختلف از تنهایی از قالب مفاهیم به قامت کلمات در می‌آیند و حالا نه فقط وسیله‌ای برای درک موضوع که ابزاری برای تشریح و توضیخ آن نیز بدست میدهند. در کل می‌توان نتیحه گرفت که نگاه دباغ آستانه امتزاج نگاه روان‌شناسانه و سایکولوژیک شوپنهاوور و هستی شناسانه یا فنومنولوژیک هایدگر به مفهوم تنهایی است.

در مجموع، پژوهش نشان می‌دهد که هرچند تنهایی به ظاهر پدیده‌ای مشابه در این سه نظام فکری است، اما بررسی زبانی و ساختارگرایانه آن‌ها تفاوت‌های بنیادین در نگرش این فیلسوفان به تنهایی و نحوه تعامل با آن را آشکار می‌سازد. تنهایی در هر سه دیدگاه، مسیری برای نیل به معنای عمیق‌تر از هستی و درک بهتر از خویشتن و جهان پیرامون است، اما با رویکردهایی متفاوت که هر یک از این فیلسوفان در پیش گرفته‌اند.»


https://www.instagram.com/p/C_lVX3VOW0A/?igsh=MXBnazh0bDhyejhiMQ==



Показано 6 последних публикаций.

1

подписчиков
Статистика канала