⚠️ بیماری فوت کردن به ماست در نظام سیاستگذاری ایران!
🖋(سجاد فتاحی – جامعهشناس)
@governancesystems
✅ شیرازیها ضربالمثلی دارند که میگوید «طرف دهانش را شیر سوزانده به ماست فوت میکند»؛ بر این اساس به نظرم یکی از مهمترین بیماریهای نظام سیاستگذاری و تصمیمگیری ایران، بیماری فوت کردن به ماست است؛ یعنی این نظام، سیاستگذاریها و اقداماتی را در رابطه با مسائل انجام میدهد که کمک چندانی به حل و یا تخفیف آنها نخواهد کرد.
✅ مجموعهای از عوامل سبب شده است که نظام سیاستگذاری ایران دچار بیماری فوت کردن به ماست شده و البته نظامی از منافع، مدیران و متخصصانی متناسب با این وضعیت بیمارگون را پرورش دهد.
✅ یکی از کلیترین و مهمترین این عوامل، قالب شدن این تصور در نظام سیاستگذاری به صورت عام و دولت به صورت خاص است که میتوان مسائل مهمی را که اساسا ریشهای سیاسی دارند، با راهکارهای عموما حقوقی حل کرد. همانطور که پزشکان در نظام سلامت ایران نقشی بیش از حد پررنگ یافتهاند و همین امر سبب ناکارآمدی این نظام شده است، در نظام سیاستگذای ایران نیز حقوقدانان، نقشی فراتر از جایگاه واقعی خود یافتهاند. این نقص سبب شده است که به عنوان مثال دولت کنونی، انرژی و منابع خود را صرف برخی راهکارهای حقوقی کند که کمک چندانی به حل مسائل کلیدی نکرده است. بارزترین نمونه از این دست اقدامات، «قانون حقوق شهروندی» است؛ که علیرغم هزینههای صرف شده برای تهیه و رونمایی از آن، بود و یا نبودش تفاوتی به حال حقوق شهروندی در این سرزمین نکرده است؛ و گویاترین مثالهای اخیر آن نیز نحوه برخورد با «دختران خیابان انقلاب» و «دراویش خیابان پاسداران» است. نمونهای دیگر از این دست نیز، تلاشها و اقداماتی است که برای تدوین قانون احزاب و تجمعات و ... انجام میشود.
✅ علت دیگر آن است که ساختار ناکارآمد دولت در ایران، مدیران دولتی را تبدیل به دلاکهای حمامهای عمومی سابق کرده است؛ با این تفاوت که آنها به جای رفتن از این حمام به آن حمام، از این جلسه به آن جلسه میروند؛ و اصولا فرصتی برای تفکر و تامل دقیق بر مسائلی که باید در مورد آن تصمیمگیری کنند ندارند. کارشناسانی هم که اندک تاملی بر مسائل میکنند یا در جلسات مهم تصمیمگیری حضور ندارند و یا اگر دارند صحبتهایشان در سلسله مراتب قدرت حاکم بر این جلسات، کمتر شنیده میشود.
✅ علت دیگر آن است که مدیران دولتی، اصولا در برابر تصمیمها و راهکارهای مصوب خود مسئولیتی ندارند و نهادی آنها را بواسطه تصمیمهای اشتباهشان بازخواست نمیکند؛ به همین دلیل، بخشی از آنها اولا نگران نتایج تصمیمهای خود و ارتباط آنها با حل مسائل نیستند و در ثانی چون هزینه این تصمیمها از جیب ملت ایران خرج میشود، دغدغهای هم ندارند که پولی که خرج میشود به بهترین وجه و برای اجرای راهکاری درست هزینه میشود و یا خیر. اطمینان دارم که اگر به این مدیران بگوییم، پول اجرای این راهکار برای خودتان و یکبار دیگر موضوع و راهکار طرح شده را بررسی کنید نتیجه چیز دیگری خواهد شد.
✅علت مهم دیگر این بیماری آن است که در بعضی مسائل کلیدی کشور، ارائه راهکار، نیازمند ورود به مسیرهایی است که طبیعتا ورود مدیران به آنها برایشان هزینهزا خواهد بود و مدیر ترجیح میدهد اصولا به سمت چنین راهکارهایی نرود؛ از سوی دیگر چون مدیر نمیتواند بیکار باشد، ترجیح میدهد به جای پرداختن به مساله اصلی، به ماست فوت کند که نه صدای کسی را در میآورد و نه هزینهای دارد؛ پول فوت کردن به ماست هم که از خزانه عمومی پرداخت میشود.
✅ ایرادهای فوق و موارد دیگری که میتوان با تامل بیشتر بر آنها افزود در چند دهه گذشته سبب شده است که مدیران و متخصصین متبحری در رشتههای گوناگون در زمینه فوت کردن به ماست تربیت شوند؛ مدیران و متخصصینی که به خوبی یاد گرفتهاند چگونه فوت کردن به ماست را تبدیل به اقدامات و پروژههایی پر سر و صدا و سودآور، اما بی اثر و یا کم اثر برای خیر عمومی کنند.
✅باید توجه داشت که چون ایرادهای فوق ایرادهایی سیستمی است، جابجایی کنشگران، کمک چندانی به حل مساله نمیکند و وارد کردن کنشگرانی توانمند به این سیستم ناکارآمد، بدون اینکه دارای اختیاراتی جهت انجام اصلاحاتی اساسی در این سیستم باشند، تنها ممکن است ضریب خطا را اندکی کاهش دهد.
✅ تمامی مطالب فوق به معنای نادیده گرفتن برخی اقدامات ارزشمند و کلیدی بعضی مدیران که تلاش میکنند بر خلاف مسیر اصلی رودخانه شنا کنند نیست؛ اما در این سیستم ناکارآمد، کنشگران کارآمد و توانمند نیز بعد از مدتی یا بواسطه فشار کاری فرسوده میشوند؛ یا از آنها اعتبارزدایی میشود و یا بواسطه فشارهای روانی و جسمی، عطای حضور در این نظام سیاستگذاری را به لقایش خواهند بخشید.
(این متن را اگر میپسندید برای دیگران نیز ارسال کنید)
@governancesystems
🖋(سجاد فتاحی – جامعهشناس)
@governancesystems
✅ شیرازیها ضربالمثلی دارند که میگوید «طرف دهانش را شیر سوزانده به ماست فوت میکند»؛ بر این اساس به نظرم یکی از مهمترین بیماریهای نظام سیاستگذاری و تصمیمگیری ایران، بیماری فوت کردن به ماست است؛ یعنی این نظام، سیاستگذاریها و اقداماتی را در رابطه با مسائل انجام میدهد که کمک چندانی به حل و یا تخفیف آنها نخواهد کرد.
✅ مجموعهای از عوامل سبب شده است که نظام سیاستگذاری ایران دچار بیماری فوت کردن به ماست شده و البته نظامی از منافع، مدیران و متخصصانی متناسب با این وضعیت بیمارگون را پرورش دهد.
✅ یکی از کلیترین و مهمترین این عوامل، قالب شدن این تصور در نظام سیاستگذاری به صورت عام و دولت به صورت خاص است که میتوان مسائل مهمی را که اساسا ریشهای سیاسی دارند، با راهکارهای عموما حقوقی حل کرد. همانطور که پزشکان در نظام سلامت ایران نقشی بیش از حد پررنگ یافتهاند و همین امر سبب ناکارآمدی این نظام شده است، در نظام سیاستگذای ایران نیز حقوقدانان، نقشی فراتر از جایگاه واقعی خود یافتهاند. این نقص سبب شده است که به عنوان مثال دولت کنونی، انرژی و منابع خود را صرف برخی راهکارهای حقوقی کند که کمک چندانی به حل مسائل کلیدی نکرده است. بارزترین نمونه از این دست اقدامات، «قانون حقوق شهروندی» است؛ که علیرغم هزینههای صرف شده برای تهیه و رونمایی از آن، بود و یا نبودش تفاوتی به حال حقوق شهروندی در این سرزمین نکرده است؛ و گویاترین مثالهای اخیر آن نیز نحوه برخورد با «دختران خیابان انقلاب» و «دراویش خیابان پاسداران» است. نمونهای دیگر از این دست نیز، تلاشها و اقداماتی است که برای تدوین قانون احزاب و تجمعات و ... انجام میشود.
✅ علت دیگر آن است که ساختار ناکارآمد دولت در ایران، مدیران دولتی را تبدیل به دلاکهای حمامهای عمومی سابق کرده است؛ با این تفاوت که آنها به جای رفتن از این حمام به آن حمام، از این جلسه به آن جلسه میروند؛ و اصولا فرصتی برای تفکر و تامل دقیق بر مسائلی که باید در مورد آن تصمیمگیری کنند ندارند. کارشناسانی هم که اندک تاملی بر مسائل میکنند یا در جلسات مهم تصمیمگیری حضور ندارند و یا اگر دارند صحبتهایشان در سلسله مراتب قدرت حاکم بر این جلسات، کمتر شنیده میشود.
✅ علت دیگر آن است که مدیران دولتی، اصولا در برابر تصمیمها و راهکارهای مصوب خود مسئولیتی ندارند و نهادی آنها را بواسطه تصمیمهای اشتباهشان بازخواست نمیکند؛ به همین دلیل، بخشی از آنها اولا نگران نتایج تصمیمهای خود و ارتباط آنها با حل مسائل نیستند و در ثانی چون هزینه این تصمیمها از جیب ملت ایران خرج میشود، دغدغهای هم ندارند که پولی که خرج میشود به بهترین وجه و برای اجرای راهکاری درست هزینه میشود و یا خیر. اطمینان دارم که اگر به این مدیران بگوییم، پول اجرای این راهکار برای خودتان و یکبار دیگر موضوع و راهکار طرح شده را بررسی کنید نتیجه چیز دیگری خواهد شد.
✅علت مهم دیگر این بیماری آن است که در بعضی مسائل کلیدی کشور، ارائه راهکار، نیازمند ورود به مسیرهایی است که طبیعتا ورود مدیران به آنها برایشان هزینهزا خواهد بود و مدیر ترجیح میدهد اصولا به سمت چنین راهکارهایی نرود؛ از سوی دیگر چون مدیر نمیتواند بیکار باشد، ترجیح میدهد به جای پرداختن به مساله اصلی، به ماست فوت کند که نه صدای کسی را در میآورد و نه هزینهای دارد؛ پول فوت کردن به ماست هم که از خزانه عمومی پرداخت میشود.
✅ ایرادهای فوق و موارد دیگری که میتوان با تامل بیشتر بر آنها افزود در چند دهه گذشته سبب شده است که مدیران و متخصصین متبحری در رشتههای گوناگون در زمینه فوت کردن به ماست تربیت شوند؛ مدیران و متخصصینی که به خوبی یاد گرفتهاند چگونه فوت کردن به ماست را تبدیل به اقدامات و پروژههایی پر سر و صدا و سودآور، اما بی اثر و یا کم اثر برای خیر عمومی کنند.
✅باید توجه داشت که چون ایرادهای فوق ایرادهایی سیستمی است، جابجایی کنشگران، کمک چندانی به حل مساله نمیکند و وارد کردن کنشگرانی توانمند به این سیستم ناکارآمد، بدون اینکه دارای اختیاراتی جهت انجام اصلاحاتی اساسی در این سیستم باشند، تنها ممکن است ضریب خطا را اندکی کاهش دهد.
✅ تمامی مطالب فوق به معنای نادیده گرفتن برخی اقدامات ارزشمند و کلیدی بعضی مدیران که تلاش میکنند بر خلاف مسیر اصلی رودخانه شنا کنند نیست؛ اما در این سیستم ناکارآمد، کنشگران کارآمد و توانمند نیز بعد از مدتی یا بواسطه فشار کاری فرسوده میشوند؛ یا از آنها اعتبارزدایی میشود و یا بواسطه فشارهای روانی و جسمی، عطای حضور در این نظام سیاستگذاری را به لقایش خواهند بخشید.
(این متن را اگر میپسندید برای دیگران نیز ارسال کنید)
@governancesystems