✅✅✅ در حال و هواي فضا و قضا
✍🏻 سعید دهقان
✅✅غروبِ جمعه، اول دي 96
@Haajm
✅ اين فقط يك زلزله ي "طبيعي" است كه اين روزها زمين را و گاهي هم انسان را تكان مي دهد؛ هر چند براي همين حد هم، ما مردمان و مسئولان نشان داده ايم كه آنچنان نا آماده ايم كه بيش از ١٠٠ زخمي بر جاي مي گذاريم و ١٥ ميليون ليتر بنزين دود مي كنيم و تمامی راه های کمک رسانی را به بن بست مي كشانيم و ...!
زلزله ي "واقعي" اما آنجاست كه "زمين و زمان" با آن تكان مي خورد؛ آنجا كه رييس دستگاه قضا، رييس سابقِ دستگاه اجرا را به نوعي معاون در بسياري جرايم اعلام مي كند اما در عين حال هيچ اقدامي هم نمي كند؛ نه حتي به سرعتي كه آن همه شهروند را به نحوي در حبس و حصر قرار داده كه درازاي آن حدود هفت سال و هفت نوروز و هفت درازترين شبِ سال (يلدا) را در بر گرفته است؛ بلكه حتي به همان سرعتي كه از ايشان دفاع مي كرد و اين همه منابع انساني و طبيعي و اقتصادي را براي كسي ذبح كرده بود كه با هاله ي نور بر سر و گفتارِ سخيف بر زبان و آن همه كردارِ فجيع، مملكت را بر باد داده است... مهم نيست نامِ آن فرقه، "انحرافيه" باشد يا "زنبيليه"! همچنانكه شايد اصلاً مهم نباشد آنكه در جلسات رسمي قندان پرت مي كرد و گاز مي گرفت و سوت بلبلي مي زد، در چه جايگاهي بوده و اكنون در چه جايگاهي هست؛ مهم اين است كه در اين وانفسا، همزمان با هوايي كه آلوده شده و فضايي كه تنگ و تاريك شده، عدالت ذبح مي شود و قضا به بن بستِ خود نزديك مي شود و ديگر نه "هر جا" كه هيچ جا "سخن از اعتماد" نيست؛ كه آن نيز مرغي بود كه با سه هزار ميليارد پَر از قفس پريد و ...!
با اين همه، هر چند هنوز معلوم نيست كه چرا بعد از آن همه تخريب و تهديد به افشا بعد از ٤٨ ساعت و غيره، يكي "هيچ" نمي گويد و ديگري "هيچ" نمي خواهد و آن يكي -"اقدام و عمل" را فراموش كرده- و "هيچ" نمي كند؛ ليكن آنچه در اين وانفسا براي ملت مانده است، ظاهراً بايد پناه بردن به همين هيچ ها باشد كه به نوعي در اين شعر موج مي زند كه "دنیا همه هیچ و کار دنیا همه هیچ / ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ"! وگرنه، كيست كه نداند اين فقط ذرّاتِ معلق نيست كه هوا را آلوده مي كند؛ با اين همه "هيچ" و اين همه "خس و خاشاكِ" واقعي، بايد هم هوا و فضا و قضاي ما تيره و تار شود!
تكمله: شايد در همين حال و هوا بوده كه كتابِ "در هواي حق و عدالت" را دكتر محمدعلي موحد نوشته است: «در كتاب هاي قديم از نظم و نثر و افسانه و تاريخ هر گاه كه حديث چشم زخمي بر محتشمان و خواجگان است، سخن نويسنده لحن شيون و مرثيه به خود مي گيرد و هر گاه كه پاي قتل عام ها و كشتارها و شكنجه ها كه بر توده مردم وارد شده است در ميان مي آيد، حكايت نوعاً رنگ بي اعتنايي و بي تفاوتي دارد... اين بي اعتنايي به خيل عظيم توده ها در همه جاي دنيا محسوس بوده و هنوز خيلي زود است كه آثار آن به كلي از ميان برود. هنوز در زمان ما، در گزارش هاي روزانه رسانه هاي خبري از رويدادهاي گوشه و كنار دنيا، نمونه هاي زيادي از اين برخورد دوگانه مي توان يافت.»
goo.gl/rcDhQY
✍🏻 سعید دهقان
✅✅غروبِ جمعه، اول دي 96
@Haajm
✅ اين فقط يك زلزله ي "طبيعي" است كه اين روزها زمين را و گاهي هم انسان را تكان مي دهد؛ هر چند براي همين حد هم، ما مردمان و مسئولان نشان داده ايم كه آنچنان نا آماده ايم كه بيش از ١٠٠ زخمي بر جاي مي گذاريم و ١٥ ميليون ليتر بنزين دود مي كنيم و تمامی راه های کمک رسانی را به بن بست مي كشانيم و ...!
زلزله ي "واقعي" اما آنجاست كه "زمين و زمان" با آن تكان مي خورد؛ آنجا كه رييس دستگاه قضا، رييس سابقِ دستگاه اجرا را به نوعي معاون در بسياري جرايم اعلام مي كند اما در عين حال هيچ اقدامي هم نمي كند؛ نه حتي به سرعتي كه آن همه شهروند را به نحوي در حبس و حصر قرار داده كه درازاي آن حدود هفت سال و هفت نوروز و هفت درازترين شبِ سال (يلدا) را در بر گرفته است؛ بلكه حتي به همان سرعتي كه از ايشان دفاع مي كرد و اين همه منابع انساني و طبيعي و اقتصادي را براي كسي ذبح كرده بود كه با هاله ي نور بر سر و گفتارِ سخيف بر زبان و آن همه كردارِ فجيع، مملكت را بر باد داده است... مهم نيست نامِ آن فرقه، "انحرافيه" باشد يا "زنبيليه"! همچنانكه شايد اصلاً مهم نباشد آنكه در جلسات رسمي قندان پرت مي كرد و گاز مي گرفت و سوت بلبلي مي زد، در چه جايگاهي بوده و اكنون در چه جايگاهي هست؛ مهم اين است كه در اين وانفسا، همزمان با هوايي كه آلوده شده و فضايي كه تنگ و تاريك شده، عدالت ذبح مي شود و قضا به بن بستِ خود نزديك مي شود و ديگر نه "هر جا" كه هيچ جا "سخن از اعتماد" نيست؛ كه آن نيز مرغي بود كه با سه هزار ميليارد پَر از قفس پريد و ...!
با اين همه، هر چند هنوز معلوم نيست كه چرا بعد از آن همه تخريب و تهديد به افشا بعد از ٤٨ ساعت و غيره، يكي "هيچ" نمي گويد و ديگري "هيچ" نمي خواهد و آن يكي -"اقدام و عمل" را فراموش كرده- و "هيچ" نمي كند؛ ليكن آنچه در اين وانفسا براي ملت مانده است، ظاهراً بايد پناه بردن به همين هيچ ها باشد كه به نوعي در اين شعر موج مي زند كه "دنیا همه هیچ و کار دنیا همه هیچ / ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ"! وگرنه، كيست كه نداند اين فقط ذرّاتِ معلق نيست كه هوا را آلوده مي كند؛ با اين همه "هيچ" و اين همه "خس و خاشاكِ" واقعي، بايد هم هوا و فضا و قضاي ما تيره و تار شود!
تكمله: شايد در همين حال و هوا بوده كه كتابِ "در هواي حق و عدالت" را دكتر محمدعلي موحد نوشته است: «در كتاب هاي قديم از نظم و نثر و افسانه و تاريخ هر گاه كه حديث چشم زخمي بر محتشمان و خواجگان است، سخن نويسنده لحن شيون و مرثيه به خود مي گيرد و هر گاه كه پاي قتل عام ها و كشتارها و شكنجه ها كه بر توده مردم وارد شده است در ميان مي آيد، حكايت نوعاً رنگ بي اعتنايي و بي تفاوتي دارد... اين بي اعتنايي به خيل عظيم توده ها در همه جاي دنيا محسوس بوده و هنوز خيلي زود است كه آثار آن به كلي از ميان برود. هنوز در زمان ما، در گزارش هاي روزانه رسانه هاي خبري از رويدادهاي گوشه و كنار دنيا، نمونه هاي زيادي از اين برخورد دوگانه مي توان يافت.»
goo.gl/rcDhQY