می دونی چرا اینجام ؟ نمی دونی .
امشب همه که خوابیدن اومدیم دَمِت ، دلمون تنگت بود . نبودی باز ، عین همه شبا که نیستی برام . وایسادیم تو درگاهی اتاقت ، نیگا کردیم به جای خالیت . به تختت نیگا کردیم ، هنو رد تنت روش بود ، رد تن نرم و نازک کوچولوت . نبودی خودت . نیگا کردیم به آیینه کوچولوی رو دیوار، رفتیم بش گفتیم آیینه ، خیلی خوشبختی ، میدونی ؟ هیچی نگفت ، خاک تو سر . خوشبخته آیینه ، هر روز تو رو می بینه . نیگا کردیم به شونه دسته چوبی کهنه قشنگت ، دیدیم یه تارموی شما مونده لای دندونه های یکی در میونش . شونه بیچاره . ریخته دندوناش ، عین ما پیر شده ، به درد نمی خوره ، یادت میره که هست. رفتیم مو رو ورداشتیم ، گفتیم شونه ببخش ، این گیسِ یاره ، جاش اینجا نی ... ور داشتیم گیس شما رو پیچیدیم لای دستمال ابریشمی که یادگار مادرمونه ، گذاشتیم تو جیب لباسمون ، رو قلب . حالا هی تند میزنه قلبمون ، هی باس از اون قرص صورتی ها بخوریم ، نترکه قلب بیچاره . زکی .
همه خواب بودن ، شمام که غایب . هیچی . وایسادیم به نظاره اتاقت ، اتاقت که خودت نبودی توش . دیدم هیشکی نی ، رفتیم خوابیدیم رو تختت . نیگا کردیم به دور و ور ، خواستیم ببینیم شبا که میخوابی ، به ما که فکر نمیکنی ، به چی نیگا می کنی ؟ دیدیم بالاسرت رو سقف اتاق عکس یارو جدیدیه رو چسبوندی ، شبا نیگاش می کنی تا خوابت ببره . چشامون خیس شد ، نذاشتیم کسی بفهمه . زدیم بیرون ، اومدیم اینجا ، اینجا ، لب پشت بوم .
فردا که بیای ، به گوشت میرسه که یارو خودشو انداخت پایین ، مخش ترکید بدبخ . تو میخندی ، میگی بس که دیوونه بود . مام می بینیمت از تو آسمونا ، میگیم به به ، خندید دلبر. چه کیفی داره خندوندن تو ، حالا مام بیفتیم از اون بالا ، بپکیم . سرت سلامت .
فردا که بیای ، من دیگه نیسم . یه عکس میشم و یه اسم . اون وقت هرشب میام تو اتاقت ، همونجور که خوابی ، نیگات می کنم تا صب . تو ما رو نمی بینی ، میدونم . اما مگه حالا که زنده ایم ما رو می بینی ؟
ای دلبر . غم دل با تو چه گویم آخه . از این بالا ، از لب پشت بوم ، چراغای شهر پیداست . دلمون گرفته ، این همه خونه با چراغ روشن . خونه ما کو پَه ؟ چراغ ما کو ؟ چه ظلماته دنیامون . باس بپریم دیگه ، سرده اینجا . گریه نکنی ، غم نگیره دلت ، یهو خر نشی دلتنگ ما شی .
یادم رفت بگم . امشب که اومدم تو اتاقت ، عطرت رو تاقچه بود ، یادت رفته بود ببری . ورداشتیم زدیم به خودمون ، حالا بوی تو رو میدیم این دم آخری . چه خوبه آدم بوی دلبرو بده وقتی داره تموم میشه .
رفتیم ما . تو بمان و دگران .....
#حمیدسلیمی
@hamid_salimi59
امشب همه که خوابیدن اومدیم دَمِت ، دلمون تنگت بود . نبودی باز ، عین همه شبا که نیستی برام . وایسادیم تو درگاهی اتاقت ، نیگا کردیم به جای خالیت . به تختت نیگا کردیم ، هنو رد تنت روش بود ، رد تن نرم و نازک کوچولوت . نبودی خودت . نیگا کردیم به آیینه کوچولوی رو دیوار، رفتیم بش گفتیم آیینه ، خیلی خوشبختی ، میدونی ؟ هیچی نگفت ، خاک تو سر . خوشبخته آیینه ، هر روز تو رو می بینه . نیگا کردیم به شونه دسته چوبی کهنه قشنگت ، دیدیم یه تارموی شما مونده لای دندونه های یکی در میونش . شونه بیچاره . ریخته دندوناش ، عین ما پیر شده ، به درد نمی خوره ، یادت میره که هست. رفتیم مو رو ورداشتیم ، گفتیم شونه ببخش ، این گیسِ یاره ، جاش اینجا نی ... ور داشتیم گیس شما رو پیچیدیم لای دستمال ابریشمی که یادگار مادرمونه ، گذاشتیم تو جیب لباسمون ، رو قلب . حالا هی تند میزنه قلبمون ، هی باس از اون قرص صورتی ها بخوریم ، نترکه قلب بیچاره . زکی .
همه خواب بودن ، شمام که غایب . هیچی . وایسادیم به نظاره اتاقت ، اتاقت که خودت نبودی توش . دیدم هیشکی نی ، رفتیم خوابیدیم رو تختت . نیگا کردیم به دور و ور ، خواستیم ببینیم شبا که میخوابی ، به ما که فکر نمیکنی ، به چی نیگا می کنی ؟ دیدیم بالاسرت رو سقف اتاق عکس یارو جدیدیه رو چسبوندی ، شبا نیگاش می کنی تا خوابت ببره . چشامون خیس شد ، نذاشتیم کسی بفهمه . زدیم بیرون ، اومدیم اینجا ، اینجا ، لب پشت بوم .
فردا که بیای ، به گوشت میرسه که یارو خودشو انداخت پایین ، مخش ترکید بدبخ . تو میخندی ، میگی بس که دیوونه بود . مام می بینیمت از تو آسمونا ، میگیم به به ، خندید دلبر. چه کیفی داره خندوندن تو ، حالا مام بیفتیم از اون بالا ، بپکیم . سرت سلامت .
فردا که بیای ، من دیگه نیسم . یه عکس میشم و یه اسم . اون وقت هرشب میام تو اتاقت ، همونجور که خوابی ، نیگات می کنم تا صب . تو ما رو نمی بینی ، میدونم . اما مگه حالا که زنده ایم ما رو می بینی ؟
ای دلبر . غم دل با تو چه گویم آخه . از این بالا ، از لب پشت بوم ، چراغای شهر پیداست . دلمون گرفته ، این همه خونه با چراغ روشن . خونه ما کو پَه ؟ چراغ ما کو ؟ چه ظلماته دنیامون . باس بپریم دیگه ، سرده اینجا . گریه نکنی ، غم نگیره دلت ، یهو خر نشی دلتنگ ما شی .
یادم رفت بگم . امشب که اومدم تو اتاقت ، عطرت رو تاقچه بود ، یادت رفته بود ببری . ورداشتیم زدیم به خودمون ، حالا بوی تو رو میدیم این دم آخری . چه خوبه آدم بوی دلبرو بده وقتی داره تموم میشه .
رفتیم ما . تو بمان و دگران .....
#حمیدسلیمی
@hamid_salimi59