دانشجوها رو کنار زدم و به سمتش رفتم
-داداش بیا تخت گرم کنت اومد!
بعدش هم کل دانشجوهایی که اونجا بودن به همراه خودش خندیدن
-میشه باهم حرف بزنیم فواد؟!
پوزخندی زد و بی خیال گفت
-پول ندادم دیشب بهت؟
بیا اینو بگیر بابت دادنت... هر چند که تکراری شدی ولی هنوز تنگی
عرق شرم روی صورتم بود و من بابغض عقب کشیدم
-اوخی بابا حالا گریه نکن امشبم بیا شاید دلم خواست باهات سکس کردم
با گریه بیبی چک مثبت رو توی سطل اشغال انداختم... حالا من چطور با یه بچه تو شکمم به روستا برمیگشتم؟!
https://t.me/+3l9cR7sYL4AyYTM0
-داداش بیا تخت گرم کنت اومد!
بعدش هم کل دانشجوهایی که اونجا بودن به همراه خودش خندیدن
-میشه باهم حرف بزنیم فواد؟!
پوزخندی زد و بی خیال گفت
-پول ندادم دیشب بهت؟
بیا اینو بگیر بابت دادنت... هر چند که تکراری شدی ولی هنوز تنگی
عرق شرم روی صورتم بود و من بابغض عقب کشیدم
-اوخی بابا حالا گریه نکن امشبم بیا شاید دلم خواست باهات سکس کردم
با گریه بیبی چک مثبت رو توی سطل اشغال انداختم... حالا من چطور با یه بچه تو شکمم به روستا برمیگشتم؟!
https://t.me/+3l9cR7sYL4AyYTM0