شعری بخوانیم از احسان توسلی:)
خیالت راحت..نیمه ی پاییز را به خاطر خواهم سپرد..
جایی که تو در لا به لای خش خش برگ ها متولد شدی
و آرام و بی صدا
با غنچه ای سرخ روی لبانت
خودت را به نسیم خنک سپردی..
خیالت راحت
به مردم پشت کوه خواهم گفت
که قاصدک ها هوس گل بودن کرده اند
و خدایان
این موجودات مغرور
چشمانت را از یاقوت مشکی آفریدند
و گل های رز
در برابر سرخی لبانت
خجل و شرمسار بودند
به زمستان خواهم گفت
که تمام سال را لب جوی نشستم
تا اولین نشانه ات را بیابم
اولین قطره باران
اولین برگ طلایی که زیر باد میرقصد
یا شاید هم
اولین لرزش تنم زیر سرمای ملایم..
نمیدانم هیچوقت تورا خواهم دید یا نه
برایت مهم بوده ام یا نه
نمیدانم چقدر باید صبر کنم
تا فصل تخم گذاری زنبورهای وحشی را
با هم از قاب پاییز ببینیم
نه شاید فقط آن
بلکه اولین سرما
اولین برگ طلایی
و اولین قطره باران را
باهم پذیرایی کنیم..
حتی نمیدانم به کدام ماه پناه ببرم..
اما..اکتبر شاید همان ماه طلایی آسمانم باشد..
#احسان_توسلی
—-------------
جلسه ی شعر پنجشنبه مورخ 27 اردیبهشت به رسم همیشگی برگزار میگردد
رمضان مبارک🌺😊
@kanoonesher