کانون شعر


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


کانال جلسات کانون شعر
پنج‌شنبه‌ها، پنج عصر
مشهد، چهاراراه برق، بین طبرسی 40 و 42 ، اتحادیه اسلامی دانشگاهیان افغانستان
ارتباط با مدیر:
@Alijafari1360

Связанные каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций




ماگدا - چرا منو ديد مي‌زَني؟
تُومِك - چون دوستت دارم، راست مي‌گم.
ماگدا - چي مي‌خواي؟
تومك - نميدونم.
ماگدا - مي‌خواي منو ببوسي؟
تومك - نه
ماگدا - مي‌خواي با من بخوابي و عشق بازي كني؟
تومك - نه
ماگدا - مي‌خواي با من سفر كني؟ بِريم به مازُوريا يا بُوداپست؟
تومك - نه
ماگدا - پس چي مي‌خواهي؟
تومك - هيــچي
ماگدا - هيچي؟
تومك - هيـچي*

كريستف كيشلوفسكي
فیلمی کوتاه درباره عشق/A Short Film About Love


پس میخواهی نویسنده شوی؟
شعری از بوکوفسکی

اگر علیرغم همه چیز
از درونت نمی‌شکفد
انجامش نده !

اگر ناخواسته از قلب و ذهن و دهان و دلت
بیرون نمی‌آید
انجامش نده !
اگر مجبوری ساعت‌ها بنشینی
و به صفحه‌ی کامپیوترت خیره شوی
یا پشت ماشین تحریرت قوز کنی
و دنبال کلمه بگردی
انجامش نده !

اگر دنبال پول و شهرتی
انجامش نده
اگر دنبال جلب توجه زن‌هایی
انجامش نده
اگر مجبوری بنشینی و بارها و بارها بازنویسی کنی
انجامش نده
اگر حتا فکر کردن به نوشتن برایت کار شاقی است
انجامش نده
اگر سعی می‌کنی که شبیه کس دیگری بنویسی
فراموشش کن
اگر مجبوری صبر کنی تا از درونت بجوشد
بعد صبورانه دوباره به انتظار بنشینی
یا این‌که هرگز از درونت نمی‌جوشد
به فکر یک کار دیگر باش...

اگر مجبوری بار اول برای زنت
دوست دختر یا دوست پسرت
یا پدر و مادر یا هرکس دیگر بخوانی
هنوز آمادگی‌اش را نداری...

مانند خیلی نویسنده‌های دیگر نباش
مانند هزاران آدمی که اسم خودشان را نویسنده گذاشته‌اند نباش
کند و خسته کننده و پرمدعا نباش
نگذار عشق به خود از پا درت بیاورد.

کتابخانه‌های جهان از دست امثال تو
آن‌قدر خمیازه کشیده‌اند که خواب‌شان برده
خودت را به جمع آن‌ها اضافه نکن
این کار را نکن !

مگر این‌که از روحت مثل موشک بیرون بیاید
یا ساکت ماندن به سمت دیوانگی، خودکشی یا جنایت بکشاندت
یا این‌که خورشید درونت
در حال سوزاندن وجودت است
زمانی که واقعاً وقتش برسد
و یا اگر برگزیده باشی
خودش راهش را پیدا می‌کند
و تا وقتی که بمیری یا درونت بمیرد
کارش را ادامه می‌دهد
راه دیگری وجود ندارد
و هیچ‌وقت راه دیگری هم وجود نداشته است...


شب جمعه تون با صدای شجریان شیک😊☘🙂




ای همدم روزگار چونی بی من؟
ای مونس و غمگسار چونی بی من؟
من با رخ چون خزان زردم بی تو.،
تو با رخ چون بهار چونی بی من؟
ای زندگی تن و توانم همه تو ،
جانی ... ای دل و جانم همه تو
تو هستی من شدی از آنی همه من ،
من نیست شدم در تو از آنم همه تو
ای همدم روزگار چونی بی من؟
ای مونس و غمگسار چونی بی من؟
من با رخ چون خزان زردم بی تو.،
تو با رخ چون بهار چونی بی من؟
عشقت به دلم درآمد و شاد برفت ،
باز آمد و رخت خویش بنهاد برفت
گفتم به تکلف دو سه روزی بنشین ،
بنشست و کنون رفتنش از یاد برفت
ای همدم روزگار چونی بی من؟
ای مونس و غمگسار چونی بی من؟
من با رخ چون خزان زردم بی تو.،
تو با رخ چون بهار چونی بی من؟
ای در دل من میل تمنا همه تو ،
اندر سر من مایه سودا همه تو
هر چند به روزگار بر می نگرم ،
امروز همه تویی امروز همه تویی فردا همه تو
ای همدم روزگار چونی بی من؟
ای مونس و غمگسار چونی بی من؟
من با رخ چون خزان زردم بی تو.،
تو با رخ چون بهار چونی بی من؟


"برای اصیل بودن کافی است که دروغ نگویی. آغاز اصالت خوب همین است که نخواهی چیزی باشی که نیستی."

#لودویگ_ویتگنشتاین


امروز ۳۱ خرداد ماه

ساعت پنج پشت در بسته باقی میمانم و فکر میکنم به اینکه چرا هیچکس شاعر ها را دوست ندارد؟! یا چرا همینطور به رفتار های غیر مسئولانه شان ادامه میدهند و یک قفل قرمز گنده به در
میزنند و میگذارند همه ی ما پشت یک عدد در بسته ی کرمی جمع شویم و به اينجور چیز ها فکر کنیم؟

برای اینکه آمدنمان بیهوده نباشد همه ميرویم پارک برای برگزاری جلسه کوچک مان، چند نفر با موتور چند نفر با ماشین چند نفر با اتوبوس
من هم پیاده.
باد می آید و ما شعر میخوانیم و باد محکم توی صورتمان میخورد و ما شعر میخوانیم.
رضا توسلی شعری از رعنای عزیز خواند
و من بسیار دلتنگ این مهربانی مجسم با پوست گندم گون و دندان های درشت و صمیمی شدم، دلتنگ شعر گفتنش و خندیدنش.
دوباره شعر میخواند
یک شعر جدید از خودش، و در مورد مهاجرت، در مورد جنگ
شعر های رضا، همیشه حرفی برای گفتن داشته و دارد، تصویر ها بیرونی و قابل لمس هستند و فرم و ساختار نسبتا خوبی در شعر دیده میشود، اما استفاده از کلماتی که بخاطر نمادین بودنشان بسیار کهنه و مستعمل هستند ممکن است به شعر ضربه بزند و ناخودآگاه بدون اینکه شاعر بخواهد مسیر کلمات را تعیین کند.
باید مواظب کلمات و سرکشی هايشان بود.
با اصرار و اصرار و اصرار میخواهیم یک نفر دیگر شعری برای نقد بخواند
احسان توسلی یک شعر نسبتا کوتاه میخواند شعری که در ابتدا حماسی و جمعیت مانند است و هرچه پیشتر ميرویم شعر تنها تر میشود
انگار از یک لشکر که برای آغاز شعر آماده بودند تنها یکنفر باقی مانده با تمام درد هایی که تنهایی برای یک نفر می آورد.
شعر از لحاظ زبانی قوی و قابل توجه است اما طبق معمول در شعر دو فضای مجزا وجود دارد که به سختی میتوان قرار گرفتنشان کنار یکدیگر را نادیده گرفت، کلمات در شعر های احسان توسلی جان گرفته اند و مستحکم به کار میروند دیگر از ترس و تردید های گذشته بین بند ها در شعر هايش خبری نیست.
باد میآید
باد با خودش قاصدک مياورد
و همینطور خبر روز های خوش
برای کلمه
برای شعر
برای شاعر
برای خیال لطیف کودکان مهاجر
که هيچوقت نميتوانند
لهجه ی افغانستانی را به درستی صحبت کنند
و مثل وصله ی ناجور
افتاده اند وسط یک طاقه پارچه مشکی ساده
حالا میخواهند هر چقدر رنگی
هر چقدر گلدار
و هر چقدر کوچک باشند
وصله ی ناجور، وصله ی ناجور است.
این پنجشنبه هم
با مهربانی و لبخند تمام میشود
مثل پنجشنبه های دیگر که تمام شد.


پ.ن: ما را دوست داشته باشید :)


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
عیدتون مبارک عزیزان

‎‌


گزارش آخرین پنجشنبه اردیبهشت نودوهفت مصادف با اولین روز ماه رمضان
برنامه آخر ماه نقد کتاب شعر رویا شاه حسین زاده برنده جشنواره فجر بود به نام صدای زنگ در آمد. از ویژگیهای مثبت این مجموعه روان و عاطفی بودن و به تصویر کشیدن فضای زنانه است.
دوستان همه به اتفاق شعرها را بسیار ساده و بدون مولفه های خاص و چشمگیر دانستند. زبان سطح پایین و نبود اندیشه قوی در آن از ضعف های مهم بشمار می رود. پس از آن شعرخوانی شد و در آخر هم آقای امان میرزایی ما را در جریان خبر فرهنگی ثبت انجمن های ادبی در کل کشور و گردهمایی‌های مسئولین و نمایندگان آنان در تهران قرار دادند.
مسئولیت آقای امان میرزایی را بعنوان نماینده انجمن های خراسان رضوی به ایشان و جامعه ادبی افغانستان و ایران تبریک می گویم.
زهرا ابراهیمی، منصوره خلیلی، نرگس حسینی، فهیمه رضایی، احسان توسلی، رضا توسلی، علی جعفری، محمد رضایی، عبدالله علوی، محمود نوری از دیگر افراد حاضر در جلسه بودند. تشکر از دوستان عزیزم که مرا در این ماه همراهی کردند.

@kanoonesher


شعری بخوانیم از احسان توسلی:)

خیالت راحت..نیمه ی پاییز را به خاطر خواهم سپرد..
جایی که تو در لا به لای خش خش برگ ها متولد شدی
و آرام و بی صدا
با غنچه ای سرخ روی لبانت
خودت را به نسیم خنک سپردی..
خیالت راحت
به مردم پشت کوه خواهم گفت
که قاصدک ها هوس گل بودن کرده اند
و خدایان
این موجودات مغرور
چشمانت را از یاقوت مشکی آفریدند
و گل های رز
در برابر سرخی لبانت
خجل و شرمسار بودند

به زمستان خواهم گفت
که تمام سال را لب جوی نشستم
تا اولین نشانه ات را بیابم
اولین قطره باران
اولین برگ طلایی که زیر باد میرقصد
یا شاید هم
اولین لرزش تنم زیر سرمای ملایم..

نمیدانم هیچوقت تورا خواهم دید یا نه
برایت مهم بوده ام یا نه
نمیدانم چقدر باید صبر کنم
تا فصل تخم گذاری زنبورهای وحشی را
با هم از قاب پاییز ببینیم
نه شاید فقط آن
بلکه اولین سرما
اولین برگ طلایی
و اولین قطره باران را
باهم پذیرایی کنیم..

حتی نمیدانم به کدام ماه پناه ببرم..
اما..اکتبر شاید همان ماه طلایی آسمانم باشد..

#احسان_توسلی


—-------------
جلسه ی شعر پنجشنبه مورخ 27 اردیبهشت به رسم همیشگی برگزار میگردد

رمضان مبارک🌺😊
@kanoonesher


گزارش کانون شعر در هفته سوم اردیبهشت نودوهفت


همزمانی گرمی هوا و قطع شدن آب پیشامد ناراحت کننده روز پنجشنبه بود. ناچار با همان یک ذره آب توی کتری صورت سنا رو تمیز کردم و حاضر شدیم تا به اتحادیه دانشجویان برویم. از بهاری چنین انتظار آمدن تابستانی بی آب و داغ می رود. دلم می سوزد از این که مسوولین کشور ایران بیشتر بفکر گرانی دلارند تا خشکسالی؛ کاش حداقل مردم بفکر باشند و تا می توانند صرفه جویی کنند.
جلسه با صحبتهای جناب علی جعفری شروع می شود پیرامون فرم و فرمالیست‌های روسی. موضوع باز می شود و بچه ها هر کدام به نوبه خود در بحث شرکت می کنند. از این جو مشتاق شنیدن و آموختن راضی ام و از شرکت کردن بچه ها در بحث راضی تر. هرچند هرازگاهی سنا دستم را می کشد و به بیرون از اتاق می برد. عزیزانم نرگس حسینی بهمراه حدیثه انصاری زحمت چایی را می کشند. از فکر این که ماه رمضان آمد و چگونه بدون چایی و آب در این فصل گرم تاب بیاوریم نگرانم می کند. شعر تازه ای نیست و همه شعرهای قدیمی شان را می خوانند. دو تا توسلی ها٬ عبدالله علوی و زهرا ابراهیمی هم از دیگر افراد جلسه امروزند. باد ملایمی در حال وزیدن بود و مسیر برگشتن را زیباتر و راحت تر کرد...

#رحیمه_میرزایی

@kanoonesher


گزارش جلسه شعر در دومین هفته اردیبهشت

اردیبهشت با هوای بهشتی اش روح و جسم آدم را تازه می کند. من و دخترانم وارد می شویم و دوستان منتظر آغاز جلسه هستند. نرگس اما سردرد شدیدی گرفته و نمی تواند مطلبش را کامل کند ناچار این مبحث را ناتمام گذاشته ولی جناب جعفری به ما اطمینان خاطر می دهد که در مورد فرمالیست روسی هفته بعد صحبت کند. فاطمه رضایی که گاه به گاه _شاید چند ماه یکبار_ به جلسه شعر می آید شعر می خواند. به گفته ی جناب جعفری این اثر نشاندهنده ی استعداد خوب ایشان است اما این آمدنهای جسته و گریخته به ضرر شاعر و پیشرفتش است. نرگس حسینی معتقد است اما که شعر رضایی از نظر ساختاری و ورود به شعریت٬ کامل تر از قبل است. باز هم شعری طولانی اما نه چندان جدید از نرگس جان می شنویم و باز هم زمینه بحث و گفتگوی تخصصی خوبی آغاز می شود. رضا توسلی مسافر مشهد-تهران می گوید تکرار در شعرهای اخیر خانم حسینی بشدت احساس می شود من هم بشدت تایید می کنم این حرفش را. عبدالله علوی و استاد جعفری هم از تسلط فضای یکنواخت و حرفی شدن شعر بر شاعر انتقاد می کنند ولی احسان بسیار زیبا از این شعر تعریف کرد «من سه ماه با این شعر زندگی کردم». بنظرم سهراب سپهری دیگری در درون توسلی زندگی می کند. لطافت و درک عمیق شعری اش مرا را واقعا زیرتاثیر برد...
اینبار هم زهرا ابراهیمی عزیز سینی استکانها را به دست گرفته است و یکی از مسولین مهربان اتحادیه سماور را آورد. صهبا کاغذ و قلمی در دست دارد و مشغول است. نوبت شعرخوانی احسان توسلی است. ایشان شعر خوبی را خواند و مورد تشویق قرار گرفت. کمی سهل انگاری در حوزه زبان و اضافه گویی دیده می شد که به آن اشاره شد. علوی از فلسفی بودن شعر گفت و بعضی مشکلات کوچک دیگر اثر. رضا توسلی یکی از برنده های جشنواره جوان افغانستان بعد از مدتها شعری می خواند و مورد نقد کلی قرار گرفت. منصوره خلیلی شعرش را با عجله خواند و همراه با دوستش نرگس و با کفشهایی یک شکل خداحافظی می کنند. صهبا جعفری هم با زبان شیرین کودکانه اش شعر امام رضا را می خواند و مورد تشویق قرار می گیرد. شاعر پایانی هم جناب ارژنگ است با شعری قدیمی.
دوستان را به خداوند بزرگ می سپرم و با صلواتی برای سلامتی خودشان جلسه به پایان می رسد. دخترم در پایان جلسه نقاشی قشنگش را به من و پدرش هدیه داد.

@kanoonesher


🌹🌹🌹🌹🌹

دوستان عزیز!
در جلسه شعر پنجشنبه‌های اتحادیه منتظرتان هستیم.

۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۷ پنج عصر
اتحادیه اسلامی دانشگاهیان افغانستان

@kanoonesher


گزارش جلسه شعر (اولین هفته اردیبهشت ۹۷)

بوقهای ممتدی که هیچ جوابی ندارند آشفته ام کرده است. عقربه های ساعت پنج را نشان می دهد و بلاخره «بله»ی آرام و خوابالود آقای خانه به گوشم رسید . تا رسیدیم چهارراه برق نیم ساعتی از وقت مقرر گذشته بود اما حضور دوستان عزیز خصوصا چهره شاداب جناب امان میرزایی همراه خانواده اش دلم را گرم کرد که اینبار هم جلسه خوب و پررونقی خواهیم داشت. نرگس حسینی هم آمد و مطالعات خودش را در مورد فرم در شعر سپید به حضار ارائه داد و علی جعفری و امان میرزایی هم در تکمیل مطلب٬ صحبت کردند. شعری از احسان توسلی نقد شد و شعر بلندی از نرگس جان‌.
زهرا طفلک با آن حال نزار مریضی چای را آماده می کرد. حدیثه انصاری و حسین خلیلی شعرهای زیبایی خواندند که تحسین همه را برانگیخت و باعث شد تا با تشویقی در خور از آنها تشکر کنیم. منصوره خلیلی و عبدالله علوی همچنان مهر سکوت بر لب شعرشان دوخته اند. حضور روح الله محسنی بعد از دوسال دوری٬ یکی از اتفاقهای قشنگ امروز بود.
در آخر نیز امان میرزایی در بخش خبرهای فرهنگی گفت که به احتمال زیاد هفته فرهنگی در تهران به ریاست ناشر افغانستانی آقای شریعتی بزودی برگزار می شود.

به پایان آمد این دفتر
حکایت همچنان باقیست.....

@kanoonesher


دوستان ِ جان، جلسه امروز شعر به قوت خود طبق معمول برقرار و باقی است به ساعت 5 عصر

کانون شعر ِ اتحادیه دانشگاهیان افغانستان
بین طبرسی 40 و 42


عمری دگر بباید بعد از وفات ما را
کین عمر طی نمودیم اندر امیدواری..

#سعدی_جان:)


@kanoonesher

گزارش جلسه فروردین نودوهفت

تمیزی حیاط و اتاق های اتحادیه به همراه خنکای هوا و تکان خوردن برگهای درخت انرژی خوبی به من تزریق کرد. سنا را کلاه نداده بودم بنابراین با عجله به داخل اتاق رفتیم تا آغازگر جلسه باشیم. دقایق آغازین را مهمان صحبتهای علی جعفری بودیم که در مورد کلیت شعر و تصویر بود. نرگس حسینی با شال بلند و زیبای صورتی اش شعر جدیدش را خواند و مورد نقد کاملی قرار گرفت. زهرا ابراهیمی با ذوق همیشگی در رفت و آمدهای چندباره اش گلی را در لیوان آب روی میز گذاشت. داشت غزلی از حافظ را می خواند که محمدحسین محمدی اینبار با جعبه شیرینی در دست وارد شد. در این چند هفته ی گذشته٬ نبود سماور یا کتری مناسب بچه ها را کمی کلافه کرده بود اما امروز پنجشنبه در آخرین روزهای فروردین ۹۷ جناب احمد مظفری مسوول کمیسیون فرهنگی اتحادیه با نهایت مهربانی بهر زحمتی بود چای را برایمان آماده کرد و پشت در اتاق جلسه آوردند. نوبت به شعر خوانی بود و زلفا ناظری شعر زنهای اول را خواند. از شنیدن شعرش خیلی خوشم آمد. این دختر استعداد خوبی برای شاعری دارد. بعد محمدحسین محمدی شعری اجتماعی خواند و عبدالله علوی و احسان توسلی پسران محجوب کانون شعر را هر چه اصرار کردم چیزی نخواندند اما بعد از رجوع دوباره٬ توسلی شعر زیبایی از دوست غایبش را قرائت کرد. چهره ی شاد و صدای محمد نژادی بعد از مدتها در اتاق دیده و شنیده شد. او هم شعر «عصاره ی حافظ» را خواند. منصوره خلیلی هم که معمولا خیلی ساکت است رگباری شروع به پارازیت انداختن وسط جلسه می کند که کاسه صبرم لبریز شد و تذکر دادم. سنا با خوردن کیک و ریخت و پاش٬ گند زد به اتاقی که یکساعت پیش از تمیزی برق می زد. آقای دریاب نامی که چهره اش برایم ناآشنا بود شعرش را خواند.
جای خالی امان میرزایی که مدتی است تهران است و دنبال کارهای پیوند کلیه٬ احساس می شد. خدا نگهدار او و همسرش راضیه جان باشد.
این جلسه هم با تشویق دوستان به پایان رسید و ما منتظریم طبق قول و قراری که گذاشته شد نرگس حسینی هفته بعد پنجشنبه چه تحفه ای برای کسانی که سروقت می آیند٬ می آورد😜....

#رحیمه_میرزایی


@kanoonesher


در دنیا هچ چیز پایدار نیست و اگر انسان توقع بقایِ چیزی را داشته باشد٫ احمق است.

اما اگر از آنچه که برای مدتِ کوتاهی دارد لذت نبرد٫ از آن هم احمق تر است.

سامرست مواَم



Показано 20 последних публикаций.

93

подписчиков
Статистика канала