در نگاه عرفانی، انسان در این عالم مسافر است، و هستیاش پویهای است که با تجربه جدایی و درد فراق آغاز می شود. «درد فراق» یا «اضطراب ناشی از جدا افتادگی از اصل» نقطه آغازین حیات معنوی است، و آتش آن روح انسان را در این عالم بیقرار می کند. اما آتش فراق فقط نمی سوزاند، بلکه گاه می تواند نور و گرما ببخشد، یعنی شوق وصال را برانگیزد، و از دل عاطفهای منفی و ویرانگر انگیزهای مثبت و استعلابخش برآورد. شوق وصال می تواند مسافر معنوی را برانگیزد تا بار سفر بربندد و در پویهای ادیسه وار به جستجوی اصل خود برآید، و با پیوستن به آن اصل هستی اصیل خویش را بازیابد. بنابراین، زندگی عارف سالک در این جهان درآمیخته با دو عاطفه وجودی عمیق است: درد فراق و شوق وصال. و در میانه آن درد و این شوق است که سفر معنوی او شکل می پذیرد.
@kheradandishe
🌺💞🌺💞🌺💞🌺
@kheradandishe
🌺💞🌺💞🌺💞🌺