«دارم نگاه میکنم و چیزها در من میروید. در این روز ابری، چه روشنم. همهٔ رودهای جهان به من میریزد. به من که با هیچ پر میشوم. خاک انباشته از زیبایی است. دیگر چشمهای من جا ندارد... چشمهای ما کوچک نیست. زیبایی کرانه ندارد.»
☁️
• ۶ فروردین ۱۳۴۲| نامه از سهراب سپهری به دوستش نازی
@letterssto
☁️
• ۶ فروردین ۱۳۴۲| نامه از سهراب سپهری به دوستش نازی
@letterssto