«میدانی از تو چه میخواهم ؟... یک محبت بزرگ، یک عشق سرشار، من از تو میخواهم که با محبت خود به محرومیتهای من در زندگی پاسخ دهی من در محبت تو محبت مادر، مهر پدر و علاقه ی خواهر و برادر را جست و جو میکنم. من از تو میخواهم در عین این که محبوب من هستی مثل پدر راهنمای من مثل مادر رازدار من و مثل خواهر تسلی دهنده ی من باشی. پرویز... من هرگز از او نخواسته ام که در قالب کلمات فریبنده این محبت را آشکار سازی مقصود من از به کار بردن کلمه ی شیرین این نبوده است. تو سراسرنامه ات را با جمله ی تو را دوست دارم و غیره پر سازی. نه... پرویز... تو اشتباه میکنی... روح من تشنه ی محبت است. ایا یک نامه ی کوتاه یک نامه ی پراز دلیل و منطق میتواند روح تشنه ی مرا سیراب کند ؟ و ایا اگر تو به جای من بودی و با این شدت دوست میداشتی، چنین خواهشی از طرف نمیکردی»
•
•نامه از فروغ فرخزاد به پرویز شاپور، به کوششِ؛ کامیار شاپور و عمران صلاحی
@letterssto
•
•نامه از فروغ فرخزاد به پرویز شاپور، به کوششِ؛ کامیار شاپور و عمران صلاحی
@letterssto