و با ظهور سایه مغشوش او، درچارچوب در
-که ناگهان خود را رها می کرد در احساس سرد نور-
و طرح سرگردان پرواز کبوترها
در جام های رنگی شیشه
فردا...
گرمای کرسی خواب آور بود
من تند و بی پروا
دور از نگا مادرم خط های باطل را
ازمشق های کهنهٔ خود پاک میکردم
چون برف می خوابید
در باغچه می گشتم افسرده
در پای گلدان های خشک یاس
گنجشک های مرده ام را خاک می کردم
-فروغ فرخزاد
4/6
-که ناگهان خود را رها می کرد در احساس سرد نور-
و طرح سرگردان پرواز کبوترها
در جام های رنگی شیشه
فردا...
گرمای کرسی خواب آور بود
من تند و بی پروا
دور از نگا مادرم خط های باطل را
ازمشق های کهنهٔ خود پاک میکردم
چون برف می خوابید
در باغچه می گشتم افسرده
در پای گلدان های خشک یاس
گنجشک های مرده ام را خاک می کردم
-فروغ فرخزاد
4/6