لیمو تلخ


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


لیموشیرین وقتی تلخ میشه یجوری تلخ میشه ک ادم باورش نمیشه تا یکم وقت پیش شیرین بوده
همینطور آدم ها هم...
دانشجوی سال سه دندان پزشکی
علاقه مند به همه ی هنر ها بجز آشپزی
اگه خواستید حرف بزنیم:
@limo0o0o0otalkh

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


همراهی نسبتا دائم تلفن همراه، سوغاتی هست که مدرنیته برای ما نسل ما و نسل آینده خواهد داشت. به همین سبب مایلم ازتون دعوت کنم به چالش مفید معرفی "یک اپلیکیشن مورد علاقه تون" بپیوندید.
حوزه و فضای مشخصی نداره، میتونه هر برنامه ای باشه
یک دونه رو به انتخاب خودتون معرفی کنین و خوبی ها و بدی هاش رو بگین
در انتهای این چالش با برنامه های زیادی در حوزه های زیادی آشنا خواهیم شد🌿
منتظرتونم 😌


یه خاطره از این استاد بگم و برم سر درسم واقعی.
ایشون بسیار خبره هستن توی ناهنجاری های دهان و اینا
بعد یبار یه بچه هامون گف خانم دکتر من پاستیل که میخورم خیلی دندونای آخرم درد شدیدی میگیرن
استاد گف خب این درد در حالت عادی نیست؟
گفت نه
درست در لحظه ای که همگی منتظر یه تشخیص خفن بودیم و مثلا علت یابی و اینکه بگن مشکل چیه و اینا، استاد در کمال خونسردی گفتن:
خب پاستیل نخور!




اینکه استاد یک ضایعه ی دهانی رو "خوشگل" خطاب میکنه باعث میشه تمام نظام فکریم از این واژه ویران بشه


شما اینو گوش بدین تا منم برم سر درسم🚬




Репост из: وادیِ حِیْرَت
یه جوری بغلم کن که اگر تموم دنیا هم خراب بشه من مطمئن باشم که بغل تو رو دارم.


یه جوری بغلم کن که زخمای روحم رو فراموش کنم تو آغوشت


Репост из: به راه بادیه
یه جوری بغلم کن که انگار تا هر وقت که چشم باز کنم، هستی.


امروز، يه چيز جديد به خودت اضافه كن.
يه چيزي كه بعدا بابت ياد گرفتنش از خودت تشكر كني ...

#اکسیدو


دیروز با نهایت چشم سفیدی حتی یک دقیقه هم درس نخوندم اما امروز 2 جلسه تشخیص و نیم جلسه پریو خوندم در سه ساعت درس مفید:)
قطعا باید بیشتر بشه، ولی خب، بد نبود! راضی ام
بیاین دعا کنین امتحانای ما حضوری نشه 🥺 من رو خلاصه هام حساب کردم...
دیگه همین!
درصد رضایت: 70%

شب بر همه خوش 🌿

#درس_بخون
#دندانه


اگه امتحانات حضوری شه من حذف ترم میکنم🚬


ایمتیحینیت تی شیهرای ایبی وی زیرد حیضیری بیرگیذیر میشی🚬


ترم یک یه استاد روانشناسی داشتیم،
خیلی زیبا و جذاب بود و خیلی هم شیک می‌پوشید
هر روز کلاس از ته به جلو پر میشد ولی روزهایی که روانشناسی داشتیم اصلا پسرا مجال جلو نشستن به هیچ دختری نمیدادن:)))
حتی یادمه یبار داشتن یه سری پسرا میرفتن ته بشینن مثل همیشه، بعد یکی شون گف عه امروز روان داریم بیاین جلو بیاین جلو:)))
اسم استاد الهام بود😌
بعد من همیشه میگفتم اگه روزی دوست پسری/نامزدی داشتم حتما باید بریم پیش الهام واسه مشاوره و اینا
الان یه دیقه چشمم به عکس پروفایلش افتاد و ترس وجودم را فرا گرفت
همون یه پیرمرد خسته ی له و داغون بهتر و امن تره 🤦‍♀ الهام رو خودم تکی میرم:))


تنها چیزی که بهم اندکی انگیزه میده اینه که دارم روی یه قطعه ی خیلی قشنگ کار میکنم که بتونم تا تولدم تمومش کنم و بزنم بدون غلط! همین و بس


وای از آن ترانه ی بی ثمر
که پیش پای سحر
برای مهتاب رویت سرودم...


این عکس رو توی همون کمپ مدرسه گرفتیم
شب ها میزد به سرمون یکم تو حیاط مدرسه راه میرفتیم
بعد تصمیم گرفتیم از این عکسای اینجوری بگیریم
اونی که هما از من گرفت خیلی خوب شد ولی من بلد نبودم بگیرم
فک کنم 30 40 بار این کارو تکرار کردیم و هی وقتی عکس رو میدید میگف نه این خوب نیس:))
اخرش هم فکر نکنین راضی شد ها، خسته شد! شایدم از من ناامید شد😂
تهشم گفت کاش خودم میتونستم از خودم بگیرم🚶‍♀
بازم از مزایای دوست عکاس میگم براتون :)))
@vadiheyrat




اولین چیزی که بعد از شنیدن کلمه ی دبیرستان یادم میاد، کلمه دوست هست.
صمیمی ترین دوستای من، دوستای دبیرستان و راهنماییم هستن و اساس و بنیاد رابطه هامون برمیگرده به روزهای مانتوی سورمه ای و ابروهای پرپشت و قیافه های داغونِ بلوغی:))
مرور خاطرات دبیرستان خیلی شیرینه و هرچی بیشتر از دانشگاه میگذره، بیشتر میفهمم که دبیرستان چیز دیگه ای بود!
امشب بذارین براتون قصه ی یکی از دوستام رو بگم که هر دو باهم توی دبیرستان بودیم و رشته مون تجربی بود.
دوستم اسمش هما بود، عاشق بازیگری و عکاسی و کارای دستی بود. سال کنکور تو کمپ مدرسه یه کلاس گرفتیم و پیش هم بودیم و درس میخوندیم
بعد از عید یه روز فهمیدیم هما داره هنر میخونه و میخواد بره دنبال علاقه ‌ش
برای منی که علاقه م ادبیات بود همیشه ی خدا، این حرکت هما خیلی تلنگر بود. ولی نتونستم تغییر رشته بدم. خیلی چیزا بودن که نمیذاشتن، مهم ترینش اعتماد به نفس پایین خودم برای اعلام تصمیمم به خانواده.
هما از اون روز اسمش رفت تو لیست قهرمانای من. کسی که شاید نتونستم مثلش برم پی علاقه اصلیم، ولی همیشه بهش افتخار میکردم که اینکارو کرد!
امشب هم تولدشه:)
تولدت مبارک پرتاقال
به ضمیمه بغل و بوسه از راه دور 🧡


در ستایش کافه های خلوت و متعلق به ما:)

Показано 20 последних публикаций.

156

подписчиков
Статистика канала