MacEuro

با سلام خدمت همه جادوگران عزیز.
تیم مجله تکمیل شده و آیدی تمام دوستان از هر سه بخش مختلف برداشته شده .
ازدوستانی که بهشون قبلاً اطلاع دادیم خواهش میکنیم آیدی هاشون رو عوض نکنند تا باهاشون تماس گرفته بشه .

به دلیل حجم بالای دروس و مشکلات مختلف بنده شروع کار مجله کمی به تاخیر میوفته تا چند امتحان مشکل پیش رو تموم بشه .
احتمالا از روز پنجشنبه و یا جمعه کادر مجله دور هم جمع بشند و کارشونو شروع کنند

خب دوستان از هر بخش فعلا یک عضو توی کادر داریم
و دیگه عضو نمیخوایم ..
البته هرکس خیلی از کارش مطمئنه و فکر میکنه توی مجله جا داره میتونه تا اخر هفته در هرکدوم از موضوع ها یه مقاله بنویسه و برامون ارسال کنه .

لطف کنن دوستان با فرستادن پیام های
برای فلان چیز اومدم پیام ندن
اول اینکه زیر ترم پنج قبول نمیکنیم .
دوم اینکه تعداد پیام ها بالاست
مقاله هاتونو بفرستید و تمام .
در ضمن دقت کنین .. مقاله هاتون حرفه ای باشه
با فرستادن مقاله های ساده و ابکی وقت مارو نگیرید ..
هرچی زودتر کادر کامل بشه
زودتر مجله منتشر میشه..و خودتون ازش لذت می‌برید

نویسنده ✒️
خب خب .. مجله بدون نویسنده و مقاله که نمیشه :")
مجله نیاز به چندتا نویسنده مجرب و درست حسابی داره
البته نه هر نویسنده ای - ما نیاز به نویسنده هایی داریم که بتونن با جملات بازی کنن و مطلبو به ساده ترین و صریح ترین شکل ممکن به شکل کتابی در بیارن و به خورد مخاطب بدن
هرکس فکر میکنه میتونه یه نویسنده توپ برای مجله باشه یه مقاله برای تست بنویسه
مقاله هاتون میتونه پیرامون سان و اخبار دنیای جادویی و خانوم رولینگ و.. باشه
البته حواستون باشه .. ما برای نوداد جادوگران مقاله نمینویسیم | پس حواستونو جمع کنید 😉

خبرنگار و گزارشگر 🙋🏻‍♂️📰🎤
مجله نیاز به خبرنگار ها و گزارشگر های خیلی خوبی داره
که بتونن داغ ترین خبر هارو سریعا برامون به شکل مقاله در بیارن تا هرچی سریعتر توی مجله قرار بدیمشون
توی این نسخه از مجله نیاز به تهیه گزارش فیزیکی نیست ولی یه گزارشگر باید اماده باشه تا هر وقت تونست به محل های مختلف بره و برامون گزارش تهیه کنه
مکانهایی مثل کتابسرای تندیس و یا هر مکان دیگه ای که اتفاق مهم پاتری درش میوفته
برای گزارشگر شدن سکونت توی شهر های تهران و کرج خیلی مهمه
ولی برای خبرنگار شدن داشتن وقت ازاد و دست به قلم بودن کافیه

برای خبرنگار شدن کافیه یه خبر تقریبا جدید از دنیای پاتر رو از اینترنت پیدا کنی و به نثر ساده و محکم برامون بنویسیو و برای تست بفرستی


مترجم 🕶🈺◀️🆎
برای ترجمه اخبار های مهم و مقاله های جذاب یا داستان های کوتاه پاترمور نیاز به متجرم های زیادی داریم
ولی فعلا دو یا یک مترجم مجرب کافیه
مترجم ها باید وقتشون آزاد باشه و همیشه اماده ترجمه باشن تحمل ترجمه متن های سنگین و طولانی رو داشته باشن
در ضمن تسلط به زبان اینگلیسی هم خیلی خیلی مهمه
اگر فکر میکنی شرایط مترجم بودنو داری کافیه یه داستان کوتاه از پاترمور یا یک متن ساده از ویکی پدیا رو پیدا کنی و برامون ترجمش کنی بعدش به عنوان تست بفرستیش
البته زمان شروع ترجمه و پایانش رو هم حساب کن
و برامون بفرست .


🔰اگر فکر میکنی شرایط هر کدوم رو داری مقاله ات رو اماده کن و برای @Eler_tix بفرست
البته به هر نفر فقط یه شانس داده میشه
پس خوب حواستو جمع کن و بهترین کارتو ارائه بده 🔰

-#پاتیل_مخمل
-@MacEuro🦌

مجله پاتیل مخمل ، به عنوان بخشی از سازمان ارتباطات و رسانه ،رسما تاسیس شد .
فراخوان های مربوط برای عضویت در کادر مجله به زودی در همین چنل اعلام خواهد شد .

-#پاتیل_مخمل
-#VelvetCauldron⚗
-@Maceuro🦌✨

آغاز کار رسمی مون کسل اعلام شد . ✅✅
قسمت کوتاهی از داستان پس زمینه آکادمی :




🔴همانطور که بزرگان تاریخ میگویند .. هر اتفاق بزرگ تاریخ در پس شکستی بزرگ در زیر سایه هرج و مرج و خون و شمشیر آرامیده است 🗡
و این داستان ما نیز هست .. ما کی هستیم ؟ ما فرزندان "سیثیز "هستیم 🧛🏻‍♀
داستان ما از انجایی شروع میشود که سیثیز به دو فرزندش تولد بخشید 🤱🏻
یکی با پوستی روشن به بی رنگی قطرات آب با موهایی بلند و منظم و صاف قد کشید 🧝🏻‍♂
و دیگری قدرتمند تر از هر جنگجویی با بدنی عضلانی رشد کرد 🙎🏽‍♂
یکی خدای هوش و ذکاوت و جادوگری و دیگری عشق و خون و رزم آوری
تا آنجا که سیثیز مرد و فرزندانش برای حاکمیت بر فرانسه امروزی به مشکل خوردند هر کدام مدعی حکومت بودند و به یکدیگر ارجحیت نمیافتند .. تا انجا که اختلافشان به خون کشیده شد .. دو برادر کنار یکدیگر بر روی یخ دریاچه یافت شدند یکی با خنجر های نقره ای در بدنش و یکی با صورتی پوشیده از چنگ های برادرش جان باخته بودند ..
از انجا که هیچ یک ولی عهدی نداشتند.. قدرتمند ترین هر کدام از دنباله روهایشان به جنگ بر سر تاج و تخت ادامه دادند
🚩روز به روز به تعداد هر دو طرف افزوده میشد و در این جنگ چند هزار ساله دو عاشق به نام های سیندل و ریکاروس در کنار یدیگر با فرزند دو رگه ای که به تازگی در خفا به دنیا امده بود .. در غارشان دستگیر شدند 👨‍👩‍👧.
سیندل که خون آشامی باهوش و قدرتمند بود توانست با فرزندش آریل اول از چنگ گرگینه هایی که انهارا دستگیر کرده بودند فرار کند .. سیندل متوجه شد که به محض مطلع شدن خون آشام ها هر دو طرف خواستار اعدام سیندل و ریکاروس و آریل اول میشوند
سیندل به شرق فرار کرد تا پیوند جادو را با بدنش حس نمود و با جادوگران اشنا شد
سیندل از فرط بیماری و خستگی جان باخت و فرزندش را به جادوگران سپرد 🧙🏻‍♀
آریل در میان جادوگران بزرگ شد و وقتی به قدرت هایش پی برد به پیش قبیله اش بازگشت با اینکه همه از دو رگه بودن او نفرت داشتند و قصد کشتنش را داشتند آریل بی همتا در جادوگری و با تسلط بر تمام فوت و فن های پیکار و حقه بازی بر هر دو قبلیه پیروز شد 🧛🏻‍♀
آریل با الگو گیری از مدارس جادوگری آکادمی ای برای هر دو قبیله ساخت و به هر دویشان از نظمی سخن گفت که در شرق .. ماورای اقیانوس در میان جادوگران دیده است ..
بعد از مرگ آریل فرزندان دو رگه اش و همراهانش در سراسر جهان پخش گشتند و اکادمی های مشابهی را راه اندازی کردند
و حالا مجسمه آریل در آن پیرهن بلند و سیاه رنگش و شاخ های سرخش طوری که انگار گلی را میبوید مشغول بوسیدن ماه است در جلوی تمامی غار هاییست که به طونل های آکادمی ما خطم میشوند .


اسم آکادمی ما مون کسل است 🌑🏰
و ما هم فرزندان سیثیز هستیم 🧛‍♀.

🏰🧛🏻‍♀@mooncastle

▫️مکایرو چیست و‌کجاست !؟

برای انان که اولین بار است نام مکایرو را میشنوند مطمئنا کمی تامل میکنند اما در اخر میگویند اینجا دگر کجاست اما انان که در جنگ های خونین و تاریک آن جنگیده ان در زیر سایه گوزن درخشان ان رشد کرده اند و‌سایه به سایه با هر موج شنل به دنبال جادوگران عالی رتبه و مقام داران این سازمان رفته اند ، مکایرو حال و‌هوای دگر دارد ! حال و هوایی پر فشار و‌پر درد و در عین حال محکم و استوار و خون گرم همانند یک تکه آجر داخل یک دیوار مانند دانه سنگ پشت یک صخره مانند یک قطره باران در میان اسمان و ابر ها ...

مکایرو در چله تاریکی در اروپا برای اولین بار بنیان نهاده شد .. بعد از دومین‌جنگ جادوگری و شورش جانوران جادویی با همراهی اژدهایان و غول ها و خاندان های ثروتمند خون آشام دولت جادوگری اروپا در حال سقوط بود و درست در تاریک ترین لحظات مکایرو با دخالت بیش از هزاران جادوگر و ساحره بنیان نهاده شد .. درست در میان خون و اجساد ساکره ها و جادوگرانی که تا خارج شدن اخرین جرقه از سر چوبدستیشان جنگیدند
تعداد بنیانگذاران این مجموعه چنان زیاد است که در یک مقاله جای نمیگیرد .. در میان انهمه جسد و‌خون و خاک و اتحاد امروز مکایرو ایستاده است !
بعد از تاسیس ان در یک جلسه رسمی میان جادوگران برای مقابله چهارم در جنگ با موجودات جادویی الفرد استیون یکی از بنیانگذار های مکایرو سخنرانی کرد و همه حضار را به مکایرو دعوت نمود در میان انها و در میان تمام اتحاد ها دچتا کنون فقط مراحع و سرزمین‌های خاصی برای مکایرو باقی مانده است
از ایسلند تا ترکیه از ترکیه تا ایران از انتهای دریای عظیم و ابی رنگ و کانادا تا برزیل همه و همه در ساختمان مرکزی این کنگره باشکوه مدیریت میشود .. مدیریتی در خفا برای حفظ قوانین
مکایرو در ساختمان مرکزی دامپزشکی برلین اولین زادگاهش زندگی میکند و ارام زیر ان مخروبه های از میان رفته ( از دید مشنگ ها ) نفس میکشد و باد را به درون اتاقک های مرمرین و طلایی و‌چوبی هدایت میکند ...
این کنگره از تعدادی سازمان مختلف و چندین شورا برگرفته میشود که به زودی ارائه خواهد شد ...