به نظر میرسد که دین، با کمرنگشدنِ «اثبات و برهان و منطق»، نه نیاز به «روشنفکر دینی» دارد، و نه نیاز به «خشونتطلبانی مانند داعش و طالبان و ...».
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بنده، به زودی، و پس از انتشار دفتر پنجم مثنوی آدمها، نکاتی را مطرح خواهم کرد که این موضوع را نیز در بر خواهد گرفت. و البته بحث من، خودِ دین، و اینکه حق است یا نا حق، نیست. بحث، چیز دیگریست، که مختصری دربارهاش در زیر گفتهام. پیش از آن، بگویم که دفتر پنجم مثنوی آدمهای بنده، پس از سالها انتظار، سرانجام با یک انتشارات پیوند برقرار کرد. تا ببینم کی به بازار میآید.
دفترهای پیشینِ من (دفترهای اول تا چهارم)، سرودههای تقریبن پراکندهی بنده درباره لایههای پیدا و پنهانِ انسان بود؛ اما این دفتر، یک تئوری مشخص و کم یا بیش تازه دارد؛ و آن این است: دریافتهای بشر، در پرتوِ پارادایمهای درونی و روانی و پنهان و نیمهپنهان رخ میدهد.
به سخن دیگر، در این دفتر، من به نفی یا نقدِ سیطرهی منطق و استدلال بر ذهن و اندیشهی بشر پرداختهام. و البته و صد البته، نه نفیِ خودِ منطق و استدلال.
نام فرعیِ این دفتر:
تئوری فرایندِ دریافتهای بشری در پرتو پارادایمهای روانی
@masnavi_Adamha