منتقدان قلابی وضع موجود!
"اصلاح درون ساختار" هدفی بود که احمدینژاد آن را برای خود تعیین کرد تا مرزی میان "اپوزیسیون" و "مدافع وضع موجود" ایجاد کند. اصلاح درون ساختار به قدری متعالی و سازگار با اهداف جامعه کنونی ایران است که بعضی از مخالفان احمدینژاد هم وسوسه شدهاند خودشان پرچمدار این حرکت شوند تا در ضمن آن و در مواقع لازم، به زیبایی نقش "ترمز اضطراری" را نیز ایفاء کنند تا قواعد بازی حفظ شود.
در این بین شبکه تحلیلگران سیاسی وابسته به نیروهای مسلح که علی رغم توصیه امام خمینی آشکارا وارد جناح بندیهای سیاسی شدهاند، بیشتر از گروههای دیگر علاقه به تصاحب جایگاه منتقد وضع موجود را دارد.
برای همین وقتی احمدینژادیها به شورای نگهبان اعتراض میکنند، این گروه سیاسی مسلح، با تحریف کلام امام خمینی، هرگونه اعتراض به شورای نگهبان را مصداق افساد فی الارض میخوانند. اما در ماجرای سپنتا نیکنام به شورای نگهبان اعتراض میکنند و حتی بعد از آنکه محمد یزدی از فقهاء شورای نگهبان از مخالفت با حکم شورای نگهبان، به "مقابله با اصل نظام جمهوری اسلامی ایران"، تعبیر میکند باز هم این گروه به اعتراضات خود ادامه میدهند و طبقه روحانیت حاکم و تحلیلگران وابسته به آنها را تخطئه میکنند.
و این سناریو بار دیگر در ماجرای اعتراضات احمدینژاد به رئیس قوه قضائیه تکرار میشود. طبقه روحانیت حاکم و تحلیلگران وابسته به آنها مخالفت با رئیس قوه قضائیه را به مخالفت با اصل نظام تعبیر میکنند ولی گروه سیاسی مسلح که از تضعیف نسبی طبقه روحانیت حاکم بدش نمیآید، ضمن پذیرفتن ظاهریِ "ضعفهای فراوان" و "همراهی با قوه قضائیه" تلاش می کند تا اصلاح درون ساختار از کانال خودشان صورت گیرد. بنابراین در این مرحله باید با قوه قضائیه در قلع و قمع احمدینژادیها همراهی کند اما اگر آنها را از میان برداشت، دیگر دلیلی برای سربازیِ طبقه روحانیت حاکم ندارد و درست مانند ماجرای سپنتا نیکنام، به دنبال بهانه برای مرزبندی با قوه قضائیه میگردد تا موقعیت ژنرالی برای خود ایجاد کند و به طور کلی با جدایی از طبقه روحانیت حاکم، پازل "نواصولگرایی" را تکمیل کند و یک پایگاه اجتماعی سیاسی مختص به خودش با کلکسیونی از قهرمانان مدافع امنیت ملی ایجاد کند.
اما آنها گرچه قوه مجریه و دولت انتخابی را در اختیار ندارند اما خود جزئی از دولت انتصابی و در نتیجه بخشی از وضع موجود هستند که بیش از پیش باید به آن پرداخته شود.
@mohsenp1414
"اصلاح درون ساختار" هدفی بود که احمدینژاد آن را برای خود تعیین کرد تا مرزی میان "اپوزیسیون" و "مدافع وضع موجود" ایجاد کند. اصلاح درون ساختار به قدری متعالی و سازگار با اهداف جامعه کنونی ایران است که بعضی از مخالفان احمدینژاد هم وسوسه شدهاند خودشان پرچمدار این حرکت شوند تا در ضمن آن و در مواقع لازم، به زیبایی نقش "ترمز اضطراری" را نیز ایفاء کنند تا قواعد بازی حفظ شود.
در این بین شبکه تحلیلگران سیاسی وابسته به نیروهای مسلح که علی رغم توصیه امام خمینی آشکارا وارد جناح بندیهای سیاسی شدهاند، بیشتر از گروههای دیگر علاقه به تصاحب جایگاه منتقد وضع موجود را دارد.
برای همین وقتی احمدینژادیها به شورای نگهبان اعتراض میکنند، این گروه سیاسی مسلح، با تحریف کلام امام خمینی، هرگونه اعتراض به شورای نگهبان را مصداق افساد فی الارض میخوانند. اما در ماجرای سپنتا نیکنام به شورای نگهبان اعتراض میکنند و حتی بعد از آنکه محمد یزدی از فقهاء شورای نگهبان از مخالفت با حکم شورای نگهبان، به "مقابله با اصل نظام جمهوری اسلامی ایران"، تعبیر میکند باز هم این گروه به اعتراضات خود ادامه میدهند و طبقه روحانیت حاکم و تحلیلگران وابسته به آنها را تخطئه میکنند.
و این سناریو بار دیگر در ماجرای اعتراضات احمدینژاد به رئیس قوه قضائیه تکرار میشود. طبقه روحانیت حاکم و تحلیلگران وابسته به آنها مخالفت با رئیس قوه قضائیه را به مخالفت با اصل نظام تعبیر میکنند ولی گروه سیاسی مسلح که از تضعیف نسبی طبقه روحانیت حاکم بدش نمیآید، ضمن پذیرفتن ظاهریِ "ضعفهای فراوان" و "همراهی با قوه قضائیه" تلاش می کند تا اصلاح درون ساختار از کانال خودشان صورت گیرد. بنابراین در این مرحله باید با قوه قضائیه در قلع و قمع احمدینژادیها همراهی کند اما اگر آنها را از میان برداشت، دیگر دلیلی برای سربازیِ طبقه روحانیت حاکم ندارد و درست مانند ماجرای سپنتا نیکنام، به دنبال بهانه برای مرزبندی با قوه قضائیه میگردد تا موقعیت ژنرالی برای خود ایجاد کند و به طور کلی با جدایی از طبقه روحانیت حاکم، پازل "نواصولگرایی" را تکمیل کند و یک پایگاه اجتماعی سیاسی مختص به خودش با کلکسیونی از قهرمانان مدافع امنیت ملی ایجاد کند.
اما آنها گرچه قوه مجریه و دولت انتخابی را در اختیار ندارند اما خود جزئی از دولت انتصابی و در نتیجه بخشی از وضع موجود هستند که بیش از پیش باید به آن پرداخته شود.
@mohsenp1414