اصلاح طلبان و دو راهیِ قدرت طلبی و اصلاح طلبی
🔷بدون تردید اتفاقات سال88 نقطه عطفی در تاریخ انقلاب اسلامی ایران است. اتفاقاتی که باعث اعتراضات گسترده اصلاح طلبان شد تا برای مدتی طولانی باعث تغییرات مهمی در مناسبات کشور شود. اینکه سران اصلاح طلب را افرادی دروغگو و فاسد بدانیم مانع از این نمیشود که دغدغه بدنه مردمی حامی آنها را بررسی نکنیم. چرا که قطعا تمامی 13 میلیون نفری که به موسوی رای دادند، حامی دروغ و فساد نبودند. پس پرسش اساسی و مهم این است که دغدغه آنها چه بود؟ آیا همه آنها فریب خورده بودند؟ آیا مشکلات آنها صرفا با شخص محمود احمدینژاد بود؟
🔷توصیه رهبر ایران به احمدینژاد در 9 شهریور 95 مبنی بر عدم حضور در انتخابات به دلیل شکل گیری دو قطبی، یادآور حوادث سال88 بود. اما تحلیل احمدینژاد از حوادث سال 88 حائز نکاتی است که به نظر میرسد بیشتر با واقعیت جامعه سیاسی ایران تطابق دارد. وی در 15شهریور95 یعنی یک هفته بعد از توصیه رهبر ایران، در جلسهای به تحلیل حوادث سال 88 میپردازد. او اعتراضات را اصالتا متوجه شخص خودش نمیبیند و اعتقاد به لزوم بازخوانی کارنامه عملکرد مسئولان نظام دارد. احمدینژاد میگوید: خدمت بعضی از آقایان رفتم و مشکل را گفتم که چرا هر وقت یک پرچم بلند میشود، سیزده چهارده میلیون پای ثابت دارد؟ اما گفتند اینها را رها کن! اینها از دست رفته اند! من به او گفتم: متوجه هستید چه میگویید؟ چهارده میلیون رای دهنده یعنی با خانواده هایشان بیست و پنج میلیون جمعیت فاتحه؟ پس کارمان تمام شده است و "باختیم"! ما گفتیم هفت میلیارد را میخواهیم پایِ این پرچم بیاوریم. وقتی میگویی خراب شدهاند یعنی باید پاکشان کرد. آیا ما اشکال نداشتیم؟ ضعف نداشتیم؟ بد برخورد نکردیم؟ چرا فکر میکنیم ما مطلقیم؟
(متن کامل درhttps://t.me/dr_ahmadinejad/2601)
🔷در واقع تحلیل احمدینژاد از شرائط این بود که اکثر مخالفتها اصالتا با او نیست بلکه با نهادهای انتصابی است و چون او از نظر بخشی از مردم ذیل نهادهای انتصابی تعریف شده و بسیاری از شخصیتهایِ گروهِ وابسته به نهادهای انتصابی یعنی اصولگرایان از او حمایت میکنند پس مورد نفرت و انزجار بخشهایی از تودههای مردم قرار گرفته است. اما سران اصلاح طلب و بسیاری از فعالین سیاسی جنبش سبز مخالفتشان اصالتا با احمدی نژاد بود و نهادهای انتصابی را بالتبع مورد انتقاد قرار میدادند.
🔷بنابراین هرقدر که فعالیتهای مُصلحانه احمدینژاد شدت میگیرید، شکاف در جریان موسوم به اصلاح طلبی بیشتر میشود و آنها را میان دو راهی اصلاح طلبی و قدرت طلبی قرار میدهد. بخشی از آنها که دارای رسانههای بیشتری هستند، در نزاع احمدی نژاد با نهادهای انتصابی آشکارا از نهادهای انتصابی حمایت میکنند و یا مخالفتهای پررنگتری با احمدینژاد دارند. تا جایی که دائما اصولگرایان را بابت حمایتشان از احمدی نژاد شماتت میکنند و بصیرت آنها را به سخره میگیرند، خود را صاحب بصیرت معرفی میکنند و از اصولگرایان برای برخورد با احمدینژاد دعوت میکنند. اما بخشی دیگر از آنها به بازنگری اعتقاد خود درباره احمدینژاد می پردازند. بنابر این به نظر میرسد احمدینژاد میتواند با سیاست ورزی مناسب، شکاف بین قدرت طلبان و اصلاح طلبان حقیقی را روز به روز بیشتر کند و آنها را به سمت خود جذب نماید.
@mohsenp1414
🔷بدون تردید اتفاقات سال88 نقطه عطفی در تاریخ انقلاب اسلامی ایران است. اتفاقاتی که باعث اعتراضات گسترده اصلاح طلبان شد تا برای مدتی طولانی باعث تغییرات مهمی در مناسبات کشور شود. اینکه سران اصلاح طلب را افرادی دروغگو و فاسد بدانیم مانع از این نمیشود که دغدغه بدنه مردمی حامی آنها را بررسی نکنیم. چرا که قطعا تمامی 13 میلیون نفری که به موسوی رای دادند، حامی دروغ و فساد نبودند. پس پرسش اساسی و مهم این است که دغدغه آنها چه بود؟ آیا همه آنها فریب خورده بودند؟ آیا مشکلات آنها صرفا با شخص محمود احمدینژاد بود؟
🔷توصیه رهبر ایران به احمدینژاد در 9 شهریور 95 مبنی بر عدم حضور در انتخابات به دلیل شکل گیری دو قطبی، یادآور حوادث سال88 بود. اما تحلیل احمدینژاد از حوادث سال 88 حائز نکاتی است که به نظر میرسد بیشتر با واقعیت جامعه سیاسی ایران تطابق دارد. وی در 15شهریور95 یعنی یک هفته بعد از توصیه رهبر ایران، در جلسهای به تحلیل حوادث سال 88 میپردازد. او اعتراضات را اصالتا متوجه شخص خودش نمیبیند و اعتقاد به لزوم بازخوانی کارنامه عملکرد مسئولان نظام دارد. احمدینژاد میگوید: خدمت بعضی از آقایان رفتم و مشکل را گفتم که چرا هر وقت یک پرچم بلند میشود، سیزده چهارده میلیون پای ثابت دارد؟ اما گفتند اینها را رها کن! اینها از دست رفته اند! من به او گفتم: متوجه هستید چه میگویید؟ چهارده میلیون رای دهنده یعنی با خانواده هایشان بیست و پنج میلیون جمعیت فاتحه؟ پس کارمان تمام شده است و "باختیم"! ما گفتیم هفت میلیارد را میخواهیم پایِ این پرچم بیاوریم. وقتی میگویی خراب شدهاند یعنی باید پاکشان کرد. آیا ما اشکال نداشتیم؟ ضعف نداشتیم؟ بد برخورد نکردیم؟ چرا فکر میکنیم ما مطلقیم؟
(متن کامل درhttps://t.me/dr_ahmadinejad/2601)
🔷در واقع تحلیل احمدینژاد از شرائط این بود که اکثر مخالفتها اصالتا با او نیست بلکه با نهادهای انتصابی است و چون او از نظر بخشی از مردم ذیل نهادهای انتصابی تعریف شده و بسیاری از شخصیتهایِ گروهِ وابسته به نهادهای انتصابی یعنی اصولگرایان از او حمایت میکنند پس مورد نفرت و انزجار بخشهایی از تودههای مردم قرار گرفته است. اما سران اصلاح طلب و بسیاری از فعالین سیاسی جنبش سبز مخالفتشان اصالتا با احمدی نژاد بود و نهادهای انتصابی را بالتبع مورد انتقاد قرار میدادند.
🔷بنابراین هرقدر که فعالیتهای مُصلحانه احمدینژاد شدت میگیرید، شکاف در جریان موسوم به اصلاح طلبی بیشتر میشود و آنها را میان دو راهی اصلاح طلبی و قدرت طلبی قرار میدهد. بخشی از آنها که دارای رسانههای بیشتری هستند، در نزاع احمدی نژاد با نهادهای انتصابی آشکارا از نهادهای انتصابی حمایت میکنند و یا مخالفتهای پررنگتری با احمدینژاد دارند. تا جایی که دائما اصولگرایان را بابت حمایتشان از احمدی نژاد شماتت میکنند و بصیرت آنها را به سخره میگیرند، خود را صاحب بصیرت معرفی میکنند و از اصولگرایان برای برخورد با احمدینژاد دعوت میکنند. اما بخشی دیگر از آنها به بازنگری اعتقاد خود درباره احمدینژاد می پردازند. بنابر این به نظر میرسد احمدینژاد میتواند با سیاست ورزی مناسب، شکاف بین قدرت طلبان و اصلاح طلبان حقیقی را روز به روز بیشتر کند و آنها را به سمت خود جذب نماید.
@mohsenp1414