⭕️ ألنَّصحیةُ لِأئمةِ الْمُسلِمین
🔖 بازخوانی بخشهایی از سه نامهی رهبران حزب جمهوری اسلامی به امام خمینی
🔅 سران حزب جمهوری اسلامی، خطاب به امام:
🔸 آیا رواست که به خاطر اجرای نظرات جنابعالی ما درگیر باشیم و متهم و شما موضع بیطرف بگیرید؟
🔹 تبليغاتِ گمراهکننده موقعی کارگر شد که بعضی از نزديکان و مُنتسبان به بيت جنابعالی با آنان همصدا شدند.
[بخش۱ از ۲]
🔹 روزنامه کیهان در ششم تیرماه ۱۳۸۰ نامه ای از آیت الله شهید دکتر سید محمد حسینی بهشتی خطاب به حضرت امام خمینی رهبر انقلاب اسلامی ایران چاپ کرد که در آن آمده است:
«چندی است که این اندیشه در این فرزندتان و برخی برادران دیگر قوت گرفته که اگر اداره جمهوری اسلامی به وسیله صاحبانِ بینشِ دوم را در این مقطع اصلح میدانید، ما به همان کارهای طلبگی خویش بپردازیم و بیش از این شاهد تلف شدن نیروها در جریان این دوگانگی فرساینده نباشیم.»
مقصود از «صاحبان بینش دوم» در این نامه، آنگونه که شهید بهشتی نوشته است، امثال آقای بازرگان و آقای بنیصدر و آقای ابراهیم یزدی هستند که در برابر برخی برادران دیگری که دکتر بهشتی به آنان اشاره میکند (احتمالاً آقایان هاشمی، باهنر، موسوی اردبیلی و آیت الله خامنه ای) قرار دارند. شهید بهشتی موارد اختلاف را چنین توضیح میدهد:
«اختلافات این آقایان اما بیش از هر چیز به مسائلی مربوط می شود که برای حضرت عالی و ما و همه نیروهای اصیل اسلامی یکسان مطرح است. این اختلاف بخصوص در مورد رعایت یا عدم رعایت کامل معیارهای اسلامی در گزینش افراد برای کارها و در برخورد قاطع با جریان های انحرافی است.»
دبیرکل حزب جمهوری اسلامی در این نامه، پس از توضیح بینش منسوب به رهبران این حزب، از تلاش آنان برای تفاهم میان دو بینش سخن میگوید:
«ما در دیدار روز دوشنبه یازدهم اسفند در منزل آقای موسوی اردبیلی آنقدر با محبت و گرمی با بنیصدر برخورد کردیم و در حل مشکل وزیران دارایی و بازرگانی جلو میرفتیم که امید داشتیم بر تفاهم افزوده شده است و هرگز باور نمیکردیم آقای بنیصدر سه روز بعد از این دیدار چین رفتاری (در واقعه ۱۴ اسفند) از خود نشان خواهد داد.»
شهید بهشتی در آغاز این نامه مینویسد:
«دوگانگی موجود میان مدیران کشور بیش از آنکه جنبهی شخصی داشته باشد به اختلاف بینشی مربوط میشود: یک بینش معتقد و ملتزم به فقاهت و اجتهاد و بینش دیگر در پی اندیشهها و برداشتهای بینابین که نه به کلی از وحی بریده است و نه آنچنان که باید و شاید در برابر آن متعبد و پایند.»
و در ادامه، تلاشهای نهایی این جریان را چنین به حضور امام خمینی گزارشی میدهد:
«در تلاشهای اخیر رئیس جمهور و همفکران او این نکته به خوبی مشهود است که برای حذف مساله رهبری فقیه در آینده سخت میکوشند. اینها در مورد شخصی جناب عالی این رهبری را طوعاً یا کرها پذیرفتهاند ولی برای نفی تداوم آن سخت در تلاشاند. در سختان اخیر رییس جمهور و کلام اخیر آقای مهندسی بازرگان در امجدیه در برابر شعار (درود بر منتظری امید امت و امام)، این مطلب به خوبی مشهود است.»
🔹 سه روز پس از ارسال این نامه، حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی، نامه ای خطاب به «امام و رهبر و مرجع تقلید عزیر و معظم»، حضرت امام خمینی نوشت. مضمون این نامه تا حدودی با نامه شهید بهشتی مشابه است. با این تفاوت که به نظر میرسد لحن آن اندکی صریحتر است؛ به ویژه آنکه در صدر نامه تعبیر «النصیحة لائمة المؤمنین» به چشم میخورد. در نامه آقای هاشمی به امام آمده است:
«ما حزب جمهوری اسلامی را با مشورت با شخص جنابعالی و گرفتن قول مساعدت و تایید غیر مستقیم شما تاسیس کردیم و با توجه به اینکه قانون اساسی تعدد احزاب را پذیرفته، فکر میکنیم یک حزب اسلامی قوی برای تداوم انقلاب و حکومت اسلامی ضرورت دارد و جناب عالی هم روزهای اول در تهران و قم مکررا تایید فرمودید.»
آقای هاشمی رفسنجانی در ادامه به امام می نویسد:
«ممکن است فعلاً فراموش کرده باشید اما اکنون اعتبار حزب از نفوذ شما تغذیه میشود ولی رنگ حمایت از روزهای اول کمتر شدہ. میل داریم حداقل در جلسات خصوصی نظر صریحی بفرمایید»
و ادامه میدهد:
«اگر مایلید ما حزب را کنار بگذاریم ما را قانع کنید و اگر لازم میدانید که حزب بماند باید جور دیگری عمل شود.»
نامه آقای هاشمی رفسنجانی به حضرت امام البته از اینجا آغاز نمی شود. در بندهای پیشین نامه بارها بر خویشاوندی فکری حزب جمهوری اسلامی و رهبری انقلاب تاکید می شود:
«موضع نسبتاً مكتبىِ امروز ما دنبالهی نظرات قاطع شما از اول انقلاب تا به امروز است. بعد از پیروزی، معمولاً مسامحههایی در این گونه موارد داشتیم و جنابعالی مخالف بودید اما نظرات شما را با تعدیلهایی اجرا میکردیم اما اجازہ ورود افراد #تارک_الصلوة و متظاهر به فسق را در کارهای مهم نمیدادید.
⏪ بخش دوم مطلب👇
🚉
@SzBaan@moqsetin