نشستم به گذشتنِ ساعتها و دقیقهها و ثانیهها نگاه کردم و فکر کردم و فهمیدم من خیلی گستاخم. همینطور نمکنشناس. چرا؟ نمیدونم. جالب اینجاست ساعتها فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که نمکنشناسم، ولی چراشو نمیدونم. اگه یه روزی دلیلشو فهمیدی به منم بگو. حالا اینا رو اصن ول کن.
راجبه چی حرف بزنم پس؟ نمیدونم. آها الان با خودت میگی یارو چه اسکله. اما خب اشتباه میکنی. میدونی چرا؟ نمیدونم. راستش اینو میدونم چرا. چون اصلا منی وجود نداره که بخواد اسکل باشه. درواقع من چیزی به اسمِ "من" نمیشناسم. اما، اگرم وجود داشته باشه، تو از اون من اسکل تری. چون نشستی و داری ور زدنای مغزِ یه اسکلو میخونی. البته من تحسینت میکنم. بخون، و درکم کن. البته اگر نمیتونی آرومم کنی درک کردنت به درد خودت میخوره. اینجا جایی برای درمانِ فضولیت نیست. اگه میفهمی که کمکم کن. اگرم که کمک نمیکنی گمشو از زندگیم بیرون.
راجبه چی حرف بزنم پس؟ نمیدونم. آها الان با خودت میگی یارو چه اسکله. اما خب اشتباه میکنی. میدونی چرا؟ نمیدونم. راستش اینو میدونم چرا. چون اصلا منی وجود نداره که بخواد اسکل باشه. درواقع من چیزی به اسمِ "من" نمیشناسم. اما، اگرم وجود داشته باشه، تو از اون من اسکل تری. چون نشستی و داری ور زدنای مغزِ یه اسکلو میخونی. البته من تحسینت میکنم. بخون، و درکم کن. البته اگر نمیتونی آرومم کنی درک کردنت به درد خودت میخوره. اینجا جایی برای درمانِ فضولیت نیست. اگه میفهمی که کمکم کن. اگرم که کمک نمیکنی گمشو از زندگیم بیرون.