https://t.me/owhadiرنگ سال گذشته را دارد همۀ لحظههای امسالم
سیصد و شصت و پنج حسرت را همچنان میکشم به دنبالم
قهوهات را بنوش و باور کن من به فنجان تو نمیگنجم
دیدهام در جهاننما چشمی که به تکرار میکشد فالم
یک نفر از غبار میآید مژدۀ تازۀ تو تکراری است
یک نفر از غبار آمد و زد زخمهای همیشه بر بالم
باز در جمع تازۀ اضداد حال و روزی نگفتنی دارم
هم نمیدانم از چه میخندم، هم نمیدانم از چه مینالم
راستی در هوای شرجی هم، دیدن دوستان تماشاییست
به غریبی قسم نمیدانم چه بگویم جز اینکه خوشحالم
دوستانی عمیق آمدهاند چهرههایی که غرقشان شدهام
میوههای رسیدهای که هنوز من به باغ کمالشان کالم
چندیست شعرهایم را جز برای خودم نمیخوانم
شاید از بس صدایشان زدهام، دوست دارند دوستانْ لالم
#محمدعلی_بهمنی
#ماهنامۀ_اوحدی
https://t.me/owhadi