سرو با اندوهی خیرهست به گنبد آبی
و ریشهاش در انتظارست به امیدِ قطرهی آبی
نیلوفر به انتظار انگشتِ آنی
که نرم نرمک دورش بپیچد،
و در قلب خداوندش جوانه بزند.
من منتظر ایستاده خیره به راهِ.
همین جا کنارِ سرو و نیلوفر و چاه.
چشم انتظار تو که از راه رسی،
و آن هنگام جوشش آب از پاهایت جاری،
و دستانت برای شکفتن نیلوفر ها جایی،
آه اگر باشد، اگر باشد.
و ریشهاش در انتظارست به امیدِ قطرهی آبی
نیلوفر به انتظار انگشتِ آنی
که نرم نرمک دورش بپیچد،
و در قلب خداوندش جوانه بزند.
من منتظر ایستاده خیره به راهِ.
همین جا کنارِ سرو و نیلوفر و چاه.
چشم انتظار تو که از راه رسی،
و آن هنگام جوشش آب از پاهایت جاری،
و دستانت برای شکفتن نیلوفر ها جایی،
آه اگر باشد، اگر باشد.